اهداف پنهان آمریکا
چرا رویکرد حداکثری در مذاکرات با ایران موفق نخواهد بود؟

دور پنجم مذاکرات هستهای ایران و آمریکا در رم پایان یافت، اما اختلاف اصلی بر سر ظرفیت غنیسازی باقی است. ایران حق غنیسازی را طبق ان.پی.تی حق خود میداند، اما آمریکا خواستار توقف کامل آن است. تهران برنامه هستهای را حقی ملی میداند و حاضر به تسلیم نیست. مقامات ایران تأکید دارند که آمریکا به بهانه مقابله با اشاعه هسته ای؛ به دنبال تغییر نظام است.
فرارو- سینا عضدی دانشیار علوم سیاسی در دانشکده امور بین الملل الیوت دانشگاه جورج واشنگتن
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، دور پنجم مذاکرات هستهای میان عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران و استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا هفته گذشته در رم به پایان رسید. میانجیگر عمانی، این دور را «دارای پیشرفتهای نسبی، اما نه قاطع» توصیف کرد. محور اصلی اختلاف همچنان بر سر ظرفیت غنیسازی ایران باقی مانده است. تهران سالهاست حق قانونی خود را برای غنیسازی اورانیوم براساس پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) اعلام کرده است؛ موضوعی که آمریکا همواره رد میکند. واشنگتن این پیمان را به نحوی تفسیر میکند که حق صریحی برای غنیسازی به ایران اعطا نمیکند و اکنون خواستار توقف کامل برنامه غنیسازی تهران شده؛ خواستهای حداکثری که ایران هیچگاه آن را نخواهد پذیرفت.
دوگانگی آمریکا در قبال غنیسازی ایران؛ از پذیرش محدود تا رد کامل ظرفیت
عباس عراقچی، رئیس تیم مذاکرات ایران با آمریکا، بار دیگر مواضع کشورش را تأیید کرد و اظهار داشت که هرچند دستیابی به توافقی برای تضمین عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای «در دسترس» است، اما برنامه غنیسازی «با یا بدون توافق ادامه خواهد داشت». همزمان، آیتالله علی خامنهای، رهبر معظم ایران در تاریخ ۲۰ مه در واکنش به خواستههای آمریکا تأکید کرد: «هیچکس در ایران منتظر اجازه آنها نیست. جمهوری اسلامی سیاستها و مسیر خود را دارد و به آن پایبند خواهد ماند.»
در سمت آمریکایی، دو جناح وجود دارند که با وجود تفاوت دیدگاهها، در یک نکته مشترکاند: هیچکدام حاضر به پذیرش ظرفیت داخلی غنیسازی ایران نیستند. استیو ویتکاف، نماینده ویژه آمریکا که پیشتر احتمال پذیرش ظرفیت محدودی برای غنیسازی را مطرح کرده بود، در تاریخ ۱۸ مه موضع خود را تغییر داد و تأکید کرد که آمریکا «حتی اجازه داشتن یک درصد ظرفیت غنیسازی را نمیدهد.» مقامات دولت ترامپ نیز پیشنهاد کردهاند که واشنگتن برنامه هستهای غیرنظامی ایران را تنها در صورت توقف کامل غنیسازی خواهد پذیرفت. مارکو روبیو، وزیر خارجه آمریکا، در ماه آوریل گفت: «اگر ایران خواهان برنامه هستهای غیرنظامی است، میتواند مانند بسیاری از کشورهای دیگر جهان برنامهای داشته باشد که در آن مواد غنیشده را وارد کند.»
اگرچه این موضع نسبت به دهه ۱۹۹۰ تغییر قابلتوجهی محسوب میشود؛ دورانی که مقامات آمریکایی هرگونه برنامه هستهای در ایران حتی با اهداف غیرنظامی را رد میکردند؛ اما همچنان راه به توافقی که دو طرف به دنبال آن هستند نمیبرد. چرا که موضع ایران مبنی بر مالکیت کامل چرخه سوخت هستهای به پیش از انقلاب اسلامی بازمیگردد و این اختلاف بنیادین، نقطهای است که باعث ایستادگی مستمر میان تهران و واشنگتن شده است.
پشت پرده خواستههای آمریکا؛ تغییر نظام یا جلوگیری از اشاعه؟
آمریکا مدتها طول کشید تا درک کند خواستههایش از ایران غیرقابل تحقق است. دولت کلینتون بهصراحت هرگونه برنامه هستهای ایران را رد کرد و وارن کریستوفر، وزیر خارجه وقت، در مه ۱۹۹۵ اعلام کرد: «ما معتقدیم کل برنامه هستهای [ایران] باید متوقف شود.» بعدها کندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی جورج دبلیو بوش، اعتراف کرد که آمریکا باید با وجود برنامه هستهای در ایران کنار بیاید، اما برنامهای بدون غنیسازی. تنها با رسیدن باراک اوباما به ریاست جمهوری و پذیرش این واقعیت که آمریکا نمیتواند توقف کامل غنیسازی و بهتبع آن توقف کامل برنامه هستهای ایران را مطالبه کند، راهحل دیپلماتیک ممکن شد.
با این حال، برخی چهرههای تندرو در واشنگتن از جمله مایک والتز، مشاور امنیت ملی سابق و سناتور لیندسی گراهام همچنان خواهان خلعسلاح کامل برنامه هستهای ایران هستند؛ رویکردی که به مدل لیبی معروف است و با خواستههای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل نیز همراستا است. از نگاه تهران، پذیرفتن چنین شروطی به معنای تسلیم بیقید و شرط است و تقریباً قطعی است که این درخواست رد خواهد شد.
آیتالله خامنهای، رهبر معظم ایران، سالهاست پرونده معمر قذافی، رهبر پیشین لیبی را که برنامه هستهای خود را در ازای رفع تحریمها کنار گذاشت، بهعنوان هشداری عبرتآموز مطرح میکند. او در خطبهای در سال ۲۰۱۱ گفت: «قذافی تمام تجهیزات هستهای خود را پس از تهدیدهای توخالی جمعآوری کرد، آنها را روی کشتی گذاشت و به غربیها تحویل داد و گفت: بگیرید. سپس آنها تصمیم گرفتند به لیبی حمله کنند و نفتش را تصاحب کنند.»
از دیدگاه رهبری ایران، این خواستهها بخشی از راهبردی گستردهتر است که هدف اصلی آن تغییر نظام است نه جلوگیری واقعی از اشاعه سلاحهای هستهای. در داخل کشور، اگرچه حمایت مردمی از توافق وجود دارد، پذیرش چنین شروطی هزینههای سیاسی سنگینی برای نظامی به همراه خواهد داشت که برنامه هستهای خود را حقی ملی میداند؛ حقی که حتی فراتر از ملی شدن نفت در سال ۱۹۵۱ تصویر شده است.
جمهوری اسلامی تمایلی به تسلیم در اصل دسترسی کامل به چرخه سوخت هستهای نشان نداده است. برنامه هستهای و ظرفیت فناوری ایران واقعیتهایی هستند که بر زمین موجودند. اگر هدف دولت ترامپ جلوگیری از عبور تهران از آستانه تسلیحات هستهای باشد، راهبرد هوشمندانه نه مطالبه تسلیم بیقید و شرط، بلکه دیپلماسی مبتنی بر راستیآزمایی و سازش متقابل است. ایران آمادگی خود را برای پذیرش محدودیتهایی در غنیسازی در برابر لغو معنادار تحریمها اعلام کرده است. این، اساس یک توافق پایدار است نه تسلیم یکطرفه و بیقید و شرط.