برداشت غلط از مفهوم تولید پراکنده انرژی در ایران

تصور کنید بهجای احداث هزار واحد نیروگاه خورشیدی ۵ کیلوواتی پشتبامی، یک نیروگاه ۵ مگاواتی در موقعیتی مناسب و با بهرهبرداری حرفهای احداث شود. بدون شک با نگهداری تخصصی، عملکرد نیروگاه بهتر شده و بازده اقتصادی این نیروگاه بزرگ بسیار بالاتر خواهد بود.
ایمان حبیبی؛ تولید پراکنده یکی از راهکارهای تأمین انرژی در نقاط دورافتاده یا در شرایط خاص است. هدف اصلی این است که با نزدیک کردن محل تولید به محل مصرف، از تلفات و هزینههای انتقال انرژی بینیاز شویم. در این شیوه، مصرفکنندگان انرژی اقدام به احداث نیروگاههای کوچک تجدیدپذیر یا فسیلی میکنند تا نیاز خود به انرژی را پاسخ دهند.
برای نمونه، یک دامدار، کشاورز یا مالک اقامتگاه بومگردی در منطقهای دور از شبکه سراسری برق، میتواند با احداث یک نیروگاه کوچک، انرژی مورد نیاز خود را تأمین کند.
این رویکرد مزایای متعددی به همراه دارد؛ از جمله افزایش امنیت انرژی، ایجاد ارزش افزوده محلی، تخصیص بهینه منابع و کاهش وابستگی به شبکه سراسری برق. با این حال، در سالهای اخیر در ایران، برداشت نادرستی از مفهوم تولید پراکنده شکل گرفته که تبعاتی جدی به دنبال خواهد داشت.
به عنوان مثال، ادارات مجبور میشوند که بخشی از توان مصرفی خود را از طریق نیروگاههای خورشیدی روی پشتبام ساختمان خود تأمین کنند؛ وگرنه برق آنها قطع شده و تعطیل میشوند. نمونهای دیگر از این تصور اشتباه، طرحهایی است که با هدف حمایت از خانوادههای کمبرخوردار، توسط نهادهایی مانند کمیته امداد امام خمینی اجرا میشود. در این طرحها، با ارائه تسهیلات مالی و تجهیزات، نیروگاههای خورشیدی کوچک بر پشتبام منازل ساخته شده و به شبکه سراسری برق متصل میشوند. برق تولیدی این نیروگاهها با قیمتی چندین برابر قیمت فروش برق به مصرفکننده، توسط دولت خریداری میشود.
این اقدام، اگرچه با نیت حمایت اجتماعی آغاز شده، اما پیامدهای منفی متعددی را به همراه خواهد داشت که در ادامه به آنها اشاره میشود:
• تحمیل نقشهای غیرمرتبط به وزارتخانهها: نقش حمایت اقتصادی از اقشار ضعیف، که باید بر عهده خیریهها و سازمانهای حمایتی باشد، عملاً به وزارت نیرو منتقل شده است. همچنین در مورد ادارات، با انتقال مسئولیت تأمین انرژی به سازمانهای غیرتخصصی، ناکارآمدی بوروکراسی بیشتر شده و سازمانهایی که در انجام وظیفه تخصصی خود ناتوان هستند، با مشکل جدیدی خارج از حیطه تخصصی خود مواجه میشوند و ظرفیت حل مسئله آنها بهشدت کاهش مییابد.
• بیتوجهی به اصل برتری مقیاس: نیروگاههای کوچک به دلیل عدم بهرهگیری از مزیتهای مقیاس، هزینه تولید بالاتری دارند و راندمان آنها نیز پایینتر است. به بیان دیگر، بهازای تولید هر واحد انرژی، میزان بیشتری نیروی انسانی و سرمایه مصرف میشود.
• بهرهبرداری غیرفنی و کاهش کارایی سیستمها: نیروگاههای خانگی و پشتبامی عمدتاً توسط افراد غیرمتخصص اداره میشوند که موجب افت عملکرد و راندمان تجهیزات میگردد و اگر قرار باشد توسط افراد متخصص نگهداری شوند، هزینهها بسیار بیشتر خواهد شد.
• اتلاف منابع مالی و تخصیص غیربهینه سرمایه: بهجای سرمایهگذاری مؤثر و هدفمند، منابع در پروژههایی با بازده پایین هزینه میشود.
• بینتیجه ماندن حمایت واقعی از نیازمندان: با این روش، عملاً قشر نیازمند از حمایت ساختاری و پایدار بیبهره میماند، چراکه دولت و نهادهای مسئول، توان خود را در پروژههای غیرمؤثر مصرف کردهاند.
• هدررفت انرژی و خروج از مسیر توسعه پایدار: در غیاب یک بازار واقعی انرژی، برق تولیدی این نیروگاهها نهتنها کمکی به توسعه نمیکند، بلکه در مصرف غیربهینه تلف شده و از فرآیند توسعه کشور نیز خارج میشود.
برای درک بهتر این موضوع، کافی است مقایسهای انجام شود: تصور کنید بهجای احداث هزار واحد نیروگاه خورشیدی ۵ کیلوواتی پشتبامی، یک نیروگاه ۵ مگاواتی در موقعیتی مناسب و با بهرهبرداری حرفهای احداث شود. بدون شک با نگهداری تخصصی، عملکرد نیروگاه بهتر شده و بازده اقتصادی این نیروگاه بزرگ بسیار بالاتر خواهد بود.
در بررسی دیگری، توان تولیدی این نیروگاههای خانگی معمولاً حداکثر معادل مصرف دو دستگاه کولر گازی خانگی است. با این حال، با بهکارگیری راهکارهای ساده در بهینهسازی مصرف انرژی در کمتر از ده مصرفکننده خانگی، میتوان به میزان معادل تولید یک نیروگاه خانگی صرفهجویی کرد.
نتیجه گیری
تولید پراکنده در ایران، بهجای استفاده در شرایط فنی و اقتصادی خاص، با رویکردی دستوری و نادرست اجرا شده که موجب کاهش بهرهوری، اتلاف منابع و انحراف از مسیر توسعه شده است. این شیوه در صورت مصرف انرژی در محل تولید و با سرمایهگذاری خصوصی میتواند منجر به تولید ثروت حقیقی شود.