لیبی آزاد اما فرو رفته در تصورات


فرارو- دولت جدید لیبی به جای انتقام و خونخواهی از میراث قذافی، باید سیاست هایی را در پیش بگیرد که به نفع مردم لیبی باشد.
به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از الجزیره، لیبی برای آزاد کردن خود از چهار دهه حکومت قذافی باید در گام نخست خود را از شخصیت های وی آزاد کنند. قذافی دیگر دارای وزنه سیاسی یا حتی قبیله ای در این کشور نیست، وی بیشتر شبیه به عاملی است که موجب آزار مردم است، یک چالش امنیتی؛ صدای پس زمینه ای که دیر یا زودT دورتر و دورتر می شود.
لیبی آزاد 2011، عراق اشغال شده 2003 نیست. برخلاف دسته ای از برآوردهای احساسی مشخص، قذافی دیگر نمی تواند در دراز مدت و به طور جدی با شورش هایی که پشتوانه طلا یا دلار دارند باز گردد. این مرد قدیمی تمام شده و نه او و نه خانواده اش قادر به راه اندازی هرگونه چالش جدی برای تولدی دوباره در لیبی نخواهند بود. در واقع سرنوشت قذافی، در پیش گرفتن مسیری مشابه دیکتاتورهای سابق جهان عرب است؛ تبعید، مرگ یا زندان.
از سوی دیگر، آینده لیبی با چیزی فراتر از آجرها و برگه های رای تعریف خواهد شد. لیبی که از نظر سیاسی و روانی آسیب های بسیاری را متحمل شده، نیازمند اصلاحات درستی است که شامل گذشته نیز می شود تا بتوان آینده ای بهتر را برای این کشور رقم زد.
جدایی از قذافی
اکثر غیرنظامیان و مبارزانی که رهبری این انقلاب را به عهده داشتند، برخی در دولت قذافی خدمت کرده اند، برخی برهه ای از زمان را در زندان های وی خدمت کرده اند یا مجبور به تبعید به خاطر وی شده اند. آنها پیچیده در تصور شخصیتی پدرگونه، تحکم آمیز و سادیستی هستند که به طور مداوم ملت خود را مورد تعرض قرار داده است.
برخی سخنرانی های مقامات شورای ملی انتقالی در مورد قذافی و سیاست های وی به روشنی نشان می دهد که آنها هنوز اسیر شخصیت وی هستند، حتی در شرایطی که وی در حال فرار است و کنترل طرابلس در دستان آنها است. برای مثال، روابط آتی لیبی با کشورهای آفریقایی و اتحادیه آفریقا نمی تواند و نباید با مخالفت محض با سیاست های گذشته قذافی تعریف شود.
حمایت قذافی از کنگره ملی آفریقا (که یکی از دلایل اصلی تردید آفریقای جنوبی در به رسمیت شناختن شورای ملی انتقالی به عنوان دولت مشروع لیبی است) اشتباه نبود، حتی اگر این حمایت با نیایات سیاسی صورت گرفت: چنین اقداماتی با سیاست های ضد استعماری و ضد جنگ سرد انجام می شد.
بعلاوه، اتحادیه آفریقا را می توان تاحدودی زاییده افکار قذافی دانست اما از آن زمان تاکنون این اتحادیه تبدیل به سازمانی جدی با مسئولیت های خطیر که این قاره به شدت به آن نیاز دارد، شده است. در واقع، مصر، تونس و لیبی نقش مهمی را ایفا می کنند. اگرنه دیگران منافع بسیاری را از دموکراسی های نوپای عرب کسب می کنند. با وجود رشوه خواری و فساد، کمک به برخی کشورهای فقیر، تلف کردن ثروت لیبی نیست؛ می توان گفت سرمایه گذاری در کشورهای آفریقایی در دراز مدت استراتژیک است.
این بدان معنا نیست که بازسازی لیبی گام نخست نباشد اما چنین امری توسط سیاست های مبتنی بر شایستگی آغاز می شود نه براساس چگونگی گذران آنها با میراث قذافی. آزاد سازی لیبی از جایی آغاز می شود که مردم لیبی خود را از عقده و تنفر قذافی رها کرده و گمان نکنند که تمام کسانی که قذافی حامی شان بوده، دشمنان لیبی هستند و این همان دلیلی است که نشان می دهد لیبی باید فراتر از میراث قذافی حرکت کند نه در مخالفت محض با آن. این امر نیازمند زمان است اما مهمتر اینکه در این زمینه بلوغ سیاسی نقش به مراتب اصلی تری را ایفا می کند.
چالش اصلی لیبی در حال حاضر تصمیم گیری بر اساس آنچه به نفع آینده این کشور است، خواهد بود نه آنچه موجب خونخواهی و انتقام از گذشته کشور می شود.