بررسی کتاب استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای

در تاریخ دیپلماسی معاصر کمتر شخصیتی را میتوان یافت که همزمان قهرمان و شرور نامیده شده باشد. هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی آمریکا در دهه ۱۹۷۰، از جمله چهرههایی است که نامش با سیاست نزدیکی چین و آمریکا، صلح خاورمیانه، جنگ ویتنام، کودتای شیلی، بمباران کامبوج و دهها رخداد مناقشهبرانگیز گره خورده است. او برای برخی معمار نظم جدید جهانی و برای برخی دیگر جنایتکاری بیرحم تلقی میشود. این دوگانگی به شخصیت و اندیشه او وجوهی منحصربه فرد و قابل مطالعه بخشیده است.
مارتین ایندیک، دیپلمات کهنهکار آمریکایی و سفیر سابق ایالات متحده در اسرائیل در کتابی با عنوان «استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای» تلاش کرده تصویری جامع، مستند و البته همدلانه از نقش کیسینجر در تحولات خاورمیانه ارائه کند. این کتاب مفصل که توسط محمدحسین باقی ترجمه شده و انتشارات سرایی آن را به چاپ رسانده، بر اساس پژوهشهای آرشیوی، مصاحبههای اختصاصی و تجربههای شخصی نویسنده به رشته تحریر درآمده و همزمان هم ستایش و هم نقدی بر سبک دیپلماسی کیسینجر است.
به گزارش ایران، کتاب «استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای» نه تنها روایتگر مهارتهای دیپلماتیک کیسینجر نیست بلکه تلاش دارد سیر تاریخی جنگ یومکیپور، مذاکرات صلح و نقش ابرقدرتها در شکلدهی به نظم منطقهای جدید را بازتاب دهد. کتاب در قالب پنج بخش اصلی و هفده فصل سامان یافته است. در پیشگفتار و چهار فصل اول ایندیک استراتژی کلی کیسینجر را برای خوانندگان توضیح میدهد. از نحوه به دست گرفتن کنترل در کاخ سفید و بحران اردن تا ناکامیهای اولیه در فهم واقعیتهای خاورمیانه، مسائلی است که در این فصول مورد بررسی قرار میگیرد. به این ترتیب در بخش اول خواننده عمدتاً با زمینههای سیاسی و نظامی جنگ ۱۹۷۳ آشنا میشود.
بخش دوم کتاب به جزئیات مدیریت بحران و موازنه میان شوروی و آمریکا پرداخته است و در بخش سوم نویسنده به سراغ ماجرای مذاکرات پشتپرده و سفرهای کیسینجر میان پایتختهای عربی و اسرائیل رفته است. از جهنم سیاسی گلدا مایر تا روابط پیچیده کیسینجر با عربستان سعودی و شعار معروف او مبنی بر «زمانی برای صلح» در فصول این بخش بررسی شده است. بخش چهارم درباره مذاکرات صلح است و نویسنده به توافقهای جزئی و پرچالش از عقبنشینی سینا تا مرحلهای که کیسینجر آن را «شخم زدن اقیانوس» مینامید، پرداخته است و در نهایت بخش پنجم روایت فرسایش تدریجی ابتکارات کیسینجر، فروپاشی روند صلح و بازنگری در سیاستهای آمریکا را ارائه میدهد.
سه محور اصلی کتاب ایندیک، به طور همزمان که ابعاد مختلف شخصیت و دیپلماسی کیسینجر را بررسی میکند، سیاستخارجی آمریکا را نیز در زمان حضور او در دستگاه دیپلماسی مورد واکاوی قرار میدهد که در ادامه به آن میپردازیم.
میانجیگری گام به گامبا هدف صلح ناپایدار
یکی از مهمترین دستاوردهای کیسینجر در خاورمیانه، «دیپلماسی رفت و برگشت» او بود. پس از جنگ «یومکیپور»، منطقه در آستانه شعلهور شدن دوباره قرار داشت. اتحاد شوروی همچنان نفوذ گستردهای در مصر و سوریه داشت و اسرائیل با وجود پیروزی نظامی، در انزوای سیاسی به سر میبرد. کیسینجر در این شرایط وارد صحنه شد و با سفرهای متعدد میان قاهره، دمشق و اورشلیم تلاش کرد توازن قدرت تازهای را شکل دهد. ایندیک در کتابش بهخوبی نشان میدهد که این دیپلماسی برخلاف ظاهر صلحطلبانهاش هدفی بزرگتر را دنبال میکرد و آن خارج کردن مصر از مدار اتحاد شوروی و تثبیت نقش آمریکا بهعنوان بازیگر اصلی خاورمیانه بود. در واقع صلح برای کیسینجر نه یک آرمان اخلاقی بلکه ابزاری برای تحقق نظم بینالمللی مطلوب آمریکا محسوب میشد.
او در مذاکراتش با انور سادات رئیسجمهوری مصر و حافظ اسد رئیسجمهوری سوریه توافقهای جزئی اما عملیاتی را پیش برد. این توافقها که بعدها مقدمه «پیمان کمپدیوید» شدند، نشاندهنده سبک تدریجی و مرحلهای کیسینجر بود. او بر این باور بود که در خاورمیانه نمیتوان صلح جامع ایجاد کرد بلکه باید با مدیریت تنشها، به نظمی نسبی بسنده کرد، هرچند همین رویکرد تدریجی به بهای نادیده گرفتن برخی مسائل بنیادین تمام شد. به باور منتقدان، کیسینجر عمداً مسأله فلسطین را به حاشیه راند و نقش ملک حسین پادشاه اردن را در فرآیند صلح نادیده گرفت؛ تصمیمی که باعث شد سازمان آزادیبخش فلسطین به بازیگر اصلی فلسطینیها تبدیل شود.
همچنین او نشانههای نارضایتی سادات پیش از جنگ ۱۹۷۳ را جدی نگرفت و همین امر باعث شد مصر به سمت اقدام نظامی برود. ایندیک در این بخش از کتاب، با تحسین مهارتهای دیپلماتیک کیسینجر، نقدی مهم را نسبت به او طرح میکند. صلحی که بر پایه ملاحظات صرفاً ژئوپلیتیکی بنا شود، هرچند پایدار به نظر برسد در بلندمدت آسیبپذیر خواهد بود. این همان تناقضی است که بعدها در شکست مذاکرات اسلو و ناکامی دولتهای کلینتون و اوباما در حل مسأله فلسطین خود را نشان داد.
رئالیست خونسردیا سیاستمدار عاطفی
در نگاه رایج، کیسینجر نماد رئالپولیتیک یا واقعگرایی است. کسی که تنها به منافع ملی آمریکا و توازن قدرت میاندیشد و عواطف انسانی در تصمیمگیریهایش جایگاهی ندارد. اما ایندیک در این کتاب لایهای کمتر شناختهشده از شخصیت او را آشکار میکند. خانواده کیسینجر از قربانیان هولوکاست بودند و از اینرو پیوندی عاطفی و عمیق با اسرائیل داشت. او هرچند در ظاهر با رهبران صهیونیست برخوردی سختگیرانه و گاه تحقیرآمیز داشت اما در لحظات بحرانی از حمایت حیاتی از این کشور دریغ نکرد. این تناقض در روابط او با رهبران صهیونیست، بویژه گلدا مایر نخستوزیر وقت اسرائیل بهخوبی نمایان است.
ایندیک روایت میکند کیسینجر در مذاکرات پس از جنگ گاهی اسرائیل را تحتفشار قرار میداد تا از مواضعش کوتاه بیاید اما در عین حال حاضر نبود این کشور را در برابر فشارهای شوروی یا اعراب تنها بگذارد. با این حال عاطفی بودن او به معنای چشمپوشی از منافع آمریکا نبود. کیسینجر بارها به اسرائیلیها هشدار داد که «سیاست خارجی آمریکا را واشنگتن تعیین میکند نه اورشلیم». این موضع اگرچه نشان از استقلال فکری او داشت، گاه باعث تنشهای شدید میان او و مقامات اسرائیلی میشد. ایندیک در تحلیل این جنبه از شخصیت کیسینجر، او را انسانی میبیند که میان تجربههای شخصی و منطقِ سیاست و قدرت گرفتار شده بود. او همزمان میخواست از اسرائیل حمایت کند و نظم منطقهای را مطابق منافع آمریکا بازطراحی کند؛مأموریتی که ناگزیر به مصالحههای دردناک منجر شد.
میراث کیسینجر
یکی از نقاط قوت کتاب ایندیک این است که صرفاً به ستایش دستاوردهای کیسینجر بسنده نمیکند. او صادقانه به کاستیها و پیامدهای منفی دیپلماسی او نیز میپردازد. از نگاه منتقدان، کیسینجر با رویکرد قدرتمحور خود، مسأله فلسطین را نادیده گرفت و فرصتهای مهمی را برای حل ریشهای بحران خاورمیانه از دست داد. همچنین او با نادیده گرفتن نقش اردن و تمرکز بیش از حد بر مصر و سوریه، باعث شد توازن منطقهای به شکلی ناقص شکل بگیرد. برخی حتی معتقدند که سیاستهای او زمینهساز تشدید افراطگرایی و بیاعتمادی مزمن میان طرفین شد.
در مقابل، مدافعان کیسینجر استدلال میکنند که او در شرایطی بسیار دشوار توانست مصر را از اتحاد شوروی خارج کند، خطر حملههای گسترده عربی به اسرائیل را کاهش دهد و نفوذ آمریکا را در خاورمیانه تثبیت کند.
این دستاوردها هرچند ناقص بود اما در مقایسه با شکستهای بعدی دولتهای آمریکا در منطقه، اهمیت بیشتری پیدا میکند. ایندیک در جمعبندی کتابش میگوید که «داوری تاریخ درباره کیسینجر پیچیده خواهد بود». او نه قهرمان مطلق است و نه شرور کامل بلکه معمار نظمی نسبی بود که توانست برای مدتی کوتاه از فروپاشی کامل جلوگیری کند. میراث او در خاورمیانه هنوز زنده است، زیرا بسیاری از ترتیبات دیپلماتیک او همچنان پایه روابط فعلی میان اسرائیل و کشورهای عربی است. از این منظر کتاب «استاد بازیها» تنها یک زندگینامه یا روایت تاریخی نیست، بلکه راهنمایی برای سیاستگذاران امروز است.
ایندیک نشان میدهد دیپلماسی در خاورمیانه نه با شعارهای اخلاقی بلکه با فهم عمیق از توازن قدرت، فرهنگ سیاسی و منافع بازیگران پیش میرود. بااینحال او هشدار میدهد که واقعگرایی بدون درنظر گرفتن ابعاد انسانی مناقشه دیر یا زود به بنبست میرسد.
این کتاب در نهایت ما را با پرسشی مهم تنها میگذارد: آیا در خاورمیانه صلحی پایدار ممکن است یا تنها میتوان نظمی شکننده و موقتی را مدیریت کرد؟ پاسخ این پرسش شاید همچنان در میان خطوط تاریخ و بازی قدرت پنهان باشد اما میراث کیسینجر نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط هم دیپلماسی میتواند فرصتی برای کاستن از آتش جنگ باشد. هرچند این فرصت همیشه بهای سنگینی داشته باشد.