۱۰ تا از بهترین فیلمهای ژانر تریلر در ۵۰ سال اخیر

فیلمهای ژانر تریلر، اغلب جز محبوبترین آثار سینما هستند زیرا به راحتی احساسات عمیق مخاطبان را درگیر میکنند. بهترین فیلمهای ژانر تریلر هریک به شکلی این ویژگی را دارند. آثاری که در آنها تنوع زیادی دیده میشود. از تریلرهای جنایی قبل از سال ۲۰۰۰ گرفته مانند «سکوت برهها» تا جدیدترین فیلمها.
فرارو- اخیرا فیلم سینمایی «انگل» توسط مجله نیویورک تایمز بهترین فیلم قرن نام گرفت. فیلمی که در ظاهر داستانی ساده از تقابل افراد فقیر و پولدار است اما در حقیقت یک تریلر جنایی است که مخاطب برای پنهان کردن رازی بزرگ با استرس و اضطراب همراه کاراکترها میشود.
به گزارش فرارو، فیلمهای ژانر تریلر، اغلب جز محبوبترین آثار سینما هستند زیرا به راحتی احساسات عمیق مخاطبان را درگیر میکنند. بهترین فیلمهای ژانر تریلر هریک به شکلی این ویژگی را دارند. آثاری که در آنها تنوع زیادی دیده میشود. از تریلرهای جنایی قبل از سال 2000 گرفته تا جدیدترین فیلمها.
نمیتوان تعریف دقیقی از عناصر ژانر تریلر داشت، چرا که زیر شاخههای مختلفی مانند تریلرهای روانشناختی، جنایی، اکشن و غیره دارد. در واقع تنها شرط اساسی ژانر تریلر این است که مخاطب را در حالت تعلیق نگهدارد و داستانی را روایت که پیشبینی آن دشوار باشد.
فیلم سینمایی «جدامانده» (2006)
این فیلم درباره مردی به نام «کالین سالیوان» با بازی «مت دیمون» است، جوانی مغرور که در مدت کوتاهی به یکی از اعضای گروه گانگستری بوستون تبدیل میشود. در مقابل او، شخصیت «ویلیام» با بازی «لئوناردو دی کاپریو» قرار دارد. پلیسی که به او ماموریت داده میشود به عنوان مامور مخفی وارد گروه گانگستری شود. «جدامانده»، تریلری است که لحظاتی پرتنش از تقابل پلیس و خلافکار را به تصویر میکشد. در عین حال نشانههای از طنز نیز در آن دیده میشود. در دقایق انتهایی فیلم، شوخ طبعی کنار میرود و جای خود را به هیجان میدهد. جایی که دعوای میان کاراکترها به اوج میرسد و گرههای داستان یکی پس از دیگری باز میشود. «مارتین اسکورسیزی» با این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد.
فیلم سینمایی «کنیز» (2016)
این فیلم اقتباسی از رمانی به همین نام نوشته «سارا واترز» است که داستانی متفاوت از دوران اشغال کره به دست ژاپن روایت میکند. داستان این فیلم درباره دختری از کره به نام «سوک هی» است که به عنوان خدمتکار در خانه یک سرمایهدار مشغول به کار میشود. ساختار فیلم به کارگردان این قدرت را میدهد که داستان را از زوایای مختلف به تصویر بکشد و مخاطب را با خود همراه کند و در نهایت پایانی غافلگیرکننده داشته باشد.
فیلم سینمایی «برو بیرون» (2017)
این فیلم تلاش میکند تا زندگی یک سیاهپوست را در دوران مدرن آمریکا نشان دهد، اما این فیلم یک نمایش ساده نیست بلکه به مخاطب اجازه میدهد از راه وحشت و ترس در ذهن کاراکتر نفوذ کند. داستان درباره پسری سیاهپوست به نام «کریس» است که برای یک میهمانی به خانه پدری نامزدش «رز» در روستایی مرموز دعوت میشود. این دعوت در ظاهر یک ملاقات معمولی است اما بعد از مدتی نظر «کریس» به خدمتکاران سیاهپوست جلب میشود که رفتاری غیر عادی دارند. ماجرا کم کم تبدیل به یک داستان ترسناک میشود، سفید پوستانی که در بدن سیاهپوستان زندگی جدیدی پیدا کردند. «برو بیرون» از ابتدا تا انتها مخاطب را به خاطر سرنوشت «کریس» در حالتی از ترس و وحشت نگه میدارد. در نهایت کارگردان در دقایق پایانی فیلم با صحنههایی مهیج و غیرقابل پیش بینی سرنوشت او را به مخاطب نشان میدهد.
فیلم سینمایی «یادگاری» (2000)
داستان درباره مردی به نام «لئونارد» است که حافظه کوتاه مدتش را از دست داده اما به دنبال این است که با عکسها، خالکوبیها و یادداشتهایش قاتل همسرش را پیدا کند و انتقام بگیرد. «یادگاری»، از روایت معکوس برای بیان داستان استفاده میکند تا شیوه تفکر مخاطب را نشان دهد. در حقیقت بیننده مانند «لئونارد» فقط تکههایی از گذشته را میبیند و باید همراه او قطعات را کنار هم بچیند تا داستان به نتیجه برسد.
فیلم سینمایی «قوی سیاه»(2010)
این فیلم تمام عناصر یک تریلر روانشناختی خوب را دارد؛ پرتنش، گیج کننده که داستانی شاعرانه را روایت میکند. «قوی سیاه»، تماشاگر را تا پایان در تردید نگه میدارد که چه چیزی واقعی است. مخاطب با بازی خوب «ناتالی پورتمن» به درون ذهن کاراکتر «نینا» نفوذ میکند تا همراه او برقصد و شاهد فشارهای درونی و بیرونیاش باشد.
فیلم سینمایی «هفت» (1995)
این فیلم درباره کارآگاه جنایی «دیوید» با بازی «برد پیت» است که همراه با «ویلیام» با بازی «مورگان فریمن» درگیر حل یک پرونده قتلهای زنجیرهای میشوند. در نگاه اول، مخاطب ممکن است بازیگران دلیل موفقیت این فیلم بداند، اما در حقیقت علت اصلی جذابیت «هفت»، پیچش داستانی است که در ذهن به وجود میآید. مخاطب از جایی به بعد میفهمد که قاتل، قربانیان را بر اساس هفت گناه کبیره که «دانته» در کتاب «کمدی الهی» به آنها اشاره داشت، انتخاب میکند. با این حال داستان به گونهای پیش میرود که با وجود پیش زمینه مخاطب نتواند سرنوشت کاراکترها را پیشبینی کند.
فیلم سینمایی «انفجار» (1981)
این فیلم درباره مردی به نام «جک» با بازی «جان تراولتا» است که به طور تصادفی درگیر یک توطئه جنایی خطرناک میشود. «انفجار» درباره جامعه آمریکاست که در آن قدرتمندان به راحتی شهروندان ضعیف را از بین میبرند. فیلم با صدا شروع میشود، صدایی شبیه به جیغ که مخاطب به دنبال این است که بفهمد صدا متعلق به چه کسی است و چرا جیغ کشیده است. زیرا تا صحنههای پایانی نمیتوان حدس زد دلیل صدا چه بوده است. «انفجار» یک تریلر سیاسی با فضایی سرد و غمگین است با این حال مخاطب را تا سکانس پایانی در حسی از انتظار نگه میدارد تا نشان دهد عدالت همیشه پیروز نیست.
فیلم سینمایی «سکوت برهها» (1991)
این فیلم را میتوان یکی از بهترین آثار سینما دانست که برنده پنج جایزه اسکار شده است. شخصیت «هانیبال» با بازی «آنتونی هاپکینز» یکی از کاراکترهای نمادین تاریخ سینماست. ماجرا از دیدار او با «کلاریس» مامور تازه کار «اف بی آی» در زندان آغاز میشود. جایی که آنها رو بهروی یکدیگر قرار میگیرند تا «کلاریس»، کاراکتر «هانیبال» را ترغیب به همکاری برای دستگیری قاتل فراری به نام «بیل» کند. «سکوت برهها» به مخاطب این اجازه را میدهد تا وارد ذهن پریشان «کلاریس» شود و دلیل دوریاش از دیگران را پیدا کند. در عین حال با «هانیبال» همراه میشود تا دلیل اصلی اتفاقات فیلم را بفهمد.
فیلم سینمایی «جاده مالهالند» (2001)
فیلمهای «دیوید لینچ» به سبک سورئال شهرت دارند. در فیلمهای این سبک مخاطب باید معنای داستان را از صحنههای انتزاعی و تصاویر به دست آورد. فیلم «جاده مالهالند» نیز همین گونه است و بیش از دو دهه است که تفسیرهای متفاوتی از این فیلم میشود. ماجرای این فیلم از جایی آغاز میشود که دختری به نام «بتی» برای رسیدن به رویایش یعنی بازیگری به لس آنجلس مهاجرت میکند. او در راه رسیدن به این آرزو با زنی زیبا اما مرموز به نام «ریتا» آشنا میشود. زنی که حافظه خود را از دست داده و به کمک «بتی» نیاز دارد. «جاده مالهالند» از آن آثاری است که به دلیل سبک روایی پیچیده کارگردان برای برخی از سلیقهها جذاب نباشد، با این حال برای مخاطبان علاقهمند به ژانر تریلر این فیلم اثری تماشایی است.
فیلم سینمایی «انگل» (2019)
فیلم درباره خانوادهای زیر خط فقر است که این فرصت را به دست میآورند تا در خانه یکی از پولدارترین افراد شهر مشغول به کار شوند. ماجرا از جایی شروع میشود که پسر خانواده با نام «کی وو» با مدرک جعلی به عنوان معلم خصوصی دختر خانواده پولدار استخدام میشود و بعد از مدتی میفهمد که آنها وابستگی زیادی به کارگرهای خود دارند، به همین دلیل با کشیدن نقشه کاری میکند تا خانواده خود جایگزین کارگرها شوند. فیلم در ظاهر یک درام درباره فاصله طبقاتی کره جنوبی است اما خیلی زود به داستانی تیره و تار درباره سرنوشت انسانها تبدیل میشود. جایی که خانواده «کی وو» میفهمند که در لایههای زیرین خانه چه رازهای نهفته است، ماجرا از جایی جنایی میشود که در نهایت آنها خودشان تبدیل به یک راز میشوند، رازی که باید تلاش کنند از دیگران پنهان کنند.