ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۸۴۲۰

تعویق شش ماهه مکانیسم ماشه به نفع ایران است؟

تعویق شش ماهه مکانیسم ماشه به نفع ایران است؟

نصرت‌الله تاجیک معتقد است نقش روسیه و چین که تاکنون با نامه سه کشور اروپایی مخالفت کرده‌اند، تصمیمات در شورای امنیت و اقدامات جاری ایران، همگی عوامل مهم و تعیین‌کننده‌ای هستند که پیش‌بینی قطعی را دشوار می‌سازند. البته سیاستمداران ایرانی نباید خود را فقط در چارچوب‌های محدود نگه دارند و چه بسا با ارتباط بیشتر با دانشگاه و مراکز مطالعاتی بتوان ایده‌های دیگری را در دستور کار قرار داد. مثلا باتوجه به فواصل مواضع، طرح موضوع بازگشت به جای پس گشت یا اسنپ بک!

تبلیغات
تبلیغات

نصرت‌الله تاجیک، دیپلمات بازنشسته و استاندار پیشین، در روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان «مواضع دور از هم و بازگشت به جای پس گشت؟!» به روابط دیپلماتیک ایران و اروپایی‌ها و اعمال فشار اروپایی‌ها به ایران پس از برجام تمرکز کرده و ارزیابی مثبتی از نشست دیروز ژنو ارائه نکرده است.

او در این زمینه نوشت: روابط ایران و اروپا در سال‌های اخیر با پیچیدگی‌های جدی و خلأهای عمیق در عرصه گفت‌وگو و گفتمان‌سازی رودررو شده است. این وضعیت صرفا محدود به پرونده هسته‌ای نیست، بلکه در حوزه سیاسی تقریبا همه تعاملات به موضوع هسته‌ای تقلیل یافته و ابعاد گسترده‌تر روابط دو طرف به حاشیه رفته است.

حتی در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ و علی‌رغم خروج امریکا از برجام، ایران و اروپا سطحی از تعامل را حفظ کردند، هر چند این روابط نیز به دلیل بی‌عملی اروپا و ناکامی در عمل به تعهدات اقتصادی، شکننده باقی ماند.

انتظار ایران این بود که حتی در صورت خروج امریکا، از طریق ساز و کارهای اروپایی امکان بهره‌برداری اقتصادی از برجام به ویژه در حوزه تجارت بین‌المللی فراهم شود؛ اما به هر دلیل چنین اتفاقی نیفتاد و سهم عمده این ناکامی متوجه اروپا است.

البته ساختار اقتصادی و تجاری ایران نیز به دلیل فشار تحریم‌ها و برخی مشکلات داخلی به روز نبوده، اما نقش اصلی را درعدم تحقق منافع اقتصادی برجام، اروپا ایفا کرده است.

فارغ از بُعد اقتصادی، متاسفانه در سطح عمومی نیز گفتمان مشترکی میان دو طرف شکل نگرفته و نهادهای واسط که می‌توانستند پل ارتباطی در حوزه‌های اجتماعی از جمله فرهنگی، هنری و تمدنی باشند، به مرور از بین رفته‌اند.

در گذشته موسسات فرهنگی و مراکز مطالعاتی فعال دوطرف در پایتخت‌های یکدیگر نقش مهمی در ایجاد ارتباطات داشتند؛ چه در قالب ایران‌شناسان اروپایی و چه کارشناسان غرب‌شناس ایرانی. اکنون این ارتباطات تقریبا قطع شده و حتی نشست‌ها، سمینارها و گردهمایی‌های علمی و فکری که می‌توانست بستری برای تبادل نظر و کالبدشکافی مسائل باشد، به حاشیه رفته است و کلا ما از نقش نهادهای واسط در سیاست خارجی غفلت کرده‌ایم! درنتیجه روابط به قالبی خشک و صرفا دیپلماتیک فروکاسته و همین موجب شده که حتی رایزنی‌های آنلاین یا تلفنی میان طرفین نیز به سرعت به چالش و تنش تبدیل شود.

از دیگر منظر و دلایل این وضعیت بین ایران و اروپا می‌توان گفت اروپا تمام آرزوهای خود برای بازگشت به صحنه بین‌المللی و ایفای نقشی موثر در جهان معاصر را با هزینه ایران و پرونده هسته‌ای دنبال می‌کند. به طور مشخص اروپا در پی امتیازگیری از ایران است؛ هر چند این واقعیت در مورد هر مذاکره‌ای صدق می‌کند و هر دو طرف می‌کوشند با دادن امتیازات کمتر، منافع بیشتری به دست آورند.

اما این روند نباید به‌گونه‌ای باشد که مسیر گفت‌وگو متوقف شود یا بی‌نتیجه بماند. با این حال، شرایط فعلی نشان می‌دهد فاصله مواضع دوطرف همچنان زیاد است. از یک‌سو بازدارندگی منطقه‌ای ایران و سرمایه‌گذاری‌های انجام شده در خاورمیانه آسیب دیده و سیاست خارجی و بازدارندگی ایران تحت‌تاثیر قرار گرفته و امریکا و اروپا در پی بهره‌برداری از این وضعیت‌اند؛ ازسوی دیگر، اروپا نیز اهداف خاص خود را دنبال می‌کند.

باتوجه به این شرایط و در صورتی که دو طرف همان مواضع قبلی خود را داشته باشند بعید است نشست روز سه‌شنبه به دستاورد قابل‌توجهی منجر شود. ایران معتقد است اروپا به دلیل‌عدم پایبندی به تعهدات خود و سکوت یا حتی همراهی در قبال حملات امریکا و اسراییل به تاسیسات هسته‌ای ایران، مشروعیتی برای اعمال «مکانیسم ماشه» ندارد، به ویژه آنکه اروپا همراه امریکا در فشار برای توقف کامل غنی‌سازی حرکت کرده، درحالی که برجام صراحتا غنی‌سازی در سطح ۳.۶۷درصد و حقوق ایران ذیل ان‌پی‌تی را به رسمیت شناخته است.

در مقابل، اروپا می‌کوشد ضمن امتیازگیری از ایران، جایگاهی فعال‌تر در معادلات بین‌المللی برای خود تثبیت کند و همین باعث شده فشار حداکثری بر ایران و مذاکرات وارد کند. تا زمانی که چنین رویکردی بر فضای گفت‌وگو حاکم باشد و نشانه‌ای از انعطاف در مواضع طرفین مشاهده نشود جز برخی خبرهای رسانه‌ای مانند پذیرش غنی‌سازی با درصد پایین توسط ایران که تاکنون با واکنش رسمی مواجه نشده چشم‌انداز روشنی برای موفقیت مذاکرات نمی‌توان متصور بود. 

ایران البته به خوبی از پیامدهای بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت و فعال‌شدن «مکانیسم ماشه» آگاه است و می‌داند که چنین روندی به سود اقتصاد و مردم ایران نیست اما آنچه امروز در فضای رسانه‌ای درباره این موضوع مطرح می‌شود، بیش از هر چیز بخشی از جنگ روانی و تبلیغاتی میان تهران و پایتخت‌های اروپایی است. مبنای فشار اروپایی‌ها بر خطرات و تبعات اقتصادی فعال شدن مکانیسم ماشه است؛ در حالی که به باور بنده و بعضی از تحلیلگران، پیامدهای این اقدام تنها محدود به بُعد اقتصادی نیست.

در صورت بازگشت قطعنامه‌ها، ایران بار دیگر در سطح بین‌المللی به عنوان یک پرونده امنیتی شناخته خواهد شد و این مساله در راستای پروژه‌ای است که امریکا سال‌ها برای اجرای مرحله دوم «ایران‌هراسی» و منزوی‌سازی جمهوری اسلامی دنبال کرده است. بنابراین هر چند آثار اقتصادی این روند قابل‌انکار نیست و نباید تنها در چارچوب جنگ روانی به آن نگریست، بلکه این جنگ رسانه‌ای، ابزاری برای امتیازگیری متقابل طرفین است و باید از اصل ماجرا تفکیک شود.

درخصوص سناریوی تعویق شش‌ماهه اجرای مکانیسم ماشه نیز چند نکته قابل توجه است. به نظر می‌رسد چنین تعویقی به تنهایی راه‌گشا نخواهد بود، چراکه اگر ایران قصد دارد مواضع خود را در این مدت تغییر دهد الان وقتش است و همین وضع برای اروپاست که نشانه‌ای از انعطاف جدی بروز نداده است.

اگر قرار بر تغییر موضع باشد، همین حالا زمان آن است و نه شش ماه دیگر، بلکه این تعویق سبب ادامه وضعیت معلق کنونی صلح مسلح است و باعث تعلیق تصمیم‌گیری در مورد فعالیت‌های اقتصادی در ایران چه در حوزه سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی و چه در پروژه‌های کلان، خواهد شد که پیامدهای منفی خود را خواهد داشت و به تعبیر برخی صاحب‌نظران، تبعات آن کمتر از فعال شدن مکانیسم ماشه نخواهد بود.

بر این اساس، مهم‌ترین اولویت ایران باید جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه با بهره‌گیری از تمامی ظرفیت‌های موجود باشد؛ چه از طریق مذاکره و پیدا کردن راه‌های معقول، چه با استفاده از ابزارهای حقوقی و سیاسی در سازمان ملل، شورای امنیت، اتحادیه اروپا و حتی ظرفیت لابیگری با اعضای غیردایم شورا و بهره‌گیری از مشاوران و وکلای حقوق بین‌الملل که با ساز و کارهای شورای امنیت و رویه‌های حقوقی آشنا هستند. البته بحث تعویق خود پیچیدگی‌های خاصی دارد. 

اگر تعویق شامل تمدید مفاد قطعنامه ۲۲۳۱ باشد، می‌تواند برای ایران منافعی داشته باشد؛ اما اگر صرفا به معنای تعلیق اجرای بندهای ۳۶ و ۳۷ و انتقال موعد اجرای مکانیسم ماشه به شش ماه بعد باشد، چندان مفید نخواهد بود و ترتیبات خاص خود را خواهد داشت. درنهایت الان نمی‌توان با قطعیت پیش‌بینی کرد که آیا مکانیسم ماشه فعال خواهد شد یا خیر؛ زیرا این موضوع به مجموعه‌ای از متغیرها و معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی گره خورده است.

نقش روسیه و چین که تاکنون با نامه سه کشور اروپایی مخالفت کرده‌اند، تصمیمات در شورای امنیت و اقدامات جاری ایران، همگی عوامل مهم و تعیین‌کننده‌ای هستند که پیش‌بینی قطعی را دشوار می‌سازند. البته سیاستمداران ایرانی نباید خود را فقط در چارچوب‌های محدود نگه دارند و چه بسا با ارتباط بیشتر با دانشگاه و مراکز مطالعاتی بتوان ایده‌های دیگری را در دستور کار قرار داد. مثلا باتوجه به فواصل مواضع، طرح موضوع بازگشت به جای پس گشت یا اسنپ بک! بازگشت همه اطراف به برجام. مشکل اینجاست که ترامپ با شنیدن برجام کهیر می‌زند و باید یک نام دیگر که دو کلمه‌اش ترامپ و صلح باشد انتخاب کرد و اروپا هم بدون اجازه او آب نمی‌خورد! 

در باب آینده همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باید تاکید کنم که روابط معقول بین ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همواره یکی از ارکان مهم دیپلماسی هسته‌ای کشور بوده و جمهوری اسلامی هیچ‌گاه قصد تخریب یا تضعیف این مناسبات را نداشته است و بعضا دیده شده ایران بیش از ظرفیت تعهدی خود انعطاف نشان داده است و تهران همواره کوشیده روابط خود را با آژانس در چارچوبی منظم و منضبط حفظ کند.

با این حال، شاید یکی از خطاهای مهم در سال‌های اخیر این بود که این روابط از بستر صرفا فنی خارج شد و تاحدودی جنبه سیاسی پیدا کرد؛ روندی که باید برای آن چاره‌اندیشی شود. ایران در دوره نخست ریاست‌جمهوری ترامپ همکاری نسبتا خوبی با آژانس داشت و ۱۵ گزارش مثبت درباره پایبندی تهران به تعهدات برجامی منتشر شد.

اما در دوره جدید، با توجه به گزارشی که مبنای حملات امریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران قرار گرفت و نیزعدم محکومیت این حملات ازسوی آژانس و همراهی غیرمستقیم آن با فشارهای امریکا برای «غنی‌سازی صفر درصدی»، نگاه تهران نسبت به همکاری‌های پیشین تغییر یافت. این تجربه ایران را به این نتیجه رسانده است که باید تجدیدنظر اساسی در نوع تعاملات خود با آژانس انجام دهد و این نهاد پادمانی به چارچوب فنی اصلی خود بازگردد. 

در حال حاضر، تماس‌ها و مذاکراتی در جریان است تا نقشه راه و شیوه‌نامه‌ای تازه برای همکاری‌های ایران و آژانس تدوین شود. سفر معاون رافائل گروسی به تهران و نشست‌های فنی در همین راستا انجام گرفته و انتظار می‌رود این روند هرچه سریع‌تر به نتیجه برسد. 

از نگاه تهران، آژانس باید نقش حرفه‌ای و فنی خود را ایفا کند و ایران نیز در این مقطع هیچ ابایی از نظارت و راستی‌آزمایی بر تاسیسات هسته‌ای خود ندارد، چراکه هدف آن اثبات غیرنظامی بودن برنامه هسته‌ای است. با این حال، برخی تحولات اخیر نشانه‌هایی از سیاسی‌شدن فعالیت‌های آژانس را آشکار می‌کند. سفر هیاتی از آژانس به امریکا و مذاکراتی که در آنجا انجام شده، پرسش‌هایی درباره زمینه‌ها و اهداف این گفت‌وگوها ایجاد کرده است.

این تحولات نشان می‌دهد که آژانس صرفا در بستر فنی فعالیت نمی‌کند و گاه تحت‌تاثیر ملاحظات سیاسی یا اطلاعاتی کشورهای غربی قرار می‌گیرد و هم‌اکنون تمام هم و غم آژانس به جای اینکه صرف خطرات اشاعه ناشی از حمله امریکا به تاسیسات هسته ایران باشد، درصدد دستیابی به اطلاعاتی در زمینه مواد غنی شده قبلی که آسیب‌دیده‌اند است! البته نه با هدف وظایف سازمانی خود بلکه با اهداف و مصارف اطلاعاتی. ازسوی دیگر، مصوبه مجلس شورای اسلامی درباره محدودسازی برخی همکاری‌ها و ضرورت تصویب شیوه‌نامه جدید در شورای عالی امنیت ملی ازجمله عواملی است که باید در تعاملات آتی لحاظ شود.

با این حال، به نظر می‌رسد این مسائل مانع جدی برای دستیابی به توافق فنی میان ایران و آژانس نخواهد بود. در صورت رسیدن دو طرف به یک فرمول مشخص، شورای عالی امنیت ملی نیز احتمالا مخالفتی نخواهد داشت و زمینه برای اجرای شیوه‌نامه همکاری جدید فراهم می‌شود. 

با این همه به نظر می‌رسد تمرکز اصلی دیپلماسی ایران در شرایط کنونی جلوگیری از فعال شدن «مکانیسم ماشه» است. از منظر تهران، در صورت بازگشت تحریم‌های شورای امنیت و قرار گرفتن ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد، خروج مجدد از این وضعیت در کوتاه‌مدت بسیار دشوار خواهد بود.

تجربه تاریخی شورای امنیت نیز نشان داده است کشورهایی که تحت تدابیر فصل هفتم قرار گرفته‌اند، به سادگی از آن خارج نشده‌اند. موفقیت ایران در خارج شدن از ذیل فصل هفتم پس از توافق برجام، نتیجه قدرت مذاکراتی تهران و تلاش برای ایجاد مشروعیت بین‌المللی و التیام افکار عمومی در مورد برنامه هسته‌ای ایران بود. همین تجربه نشان می‌دهد که امروز نیز باید تمام تلاش‌ها برای جلوگیری از بازگشت به این وضعیت به‌کار گرفته شود.

به همین دلیل، جلوگیری از فعال شدن مکانیسم ماشه در صدر اولویت‌های سیاست خارجی ایران قرار دارد، چراکه قرار گرفتن مجدد ذیل فصل هفتم می‌تواند فضای سیاسی و امنیتی کشور را به شدت تحت‌تاثیر قرار دهد و اتفاقا شرکت وزیر امور خارجه در اجلاس وزرای سازمان همکارهای اسلامی در جده و ملاقات با تعدادی از وزرای خارجه کشورهایی که عضو شورای امنیت هستند و توجیه آنان اقدامی بجا و مناسب بود.

در این میان، پرسش مهم این است که آیا در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه، منطقه و ایران وارد دوره‌ای جدید از تنش خواهند شد یا خیر. مقامات ایرانی پیش‌تر هشدار داده‌اند که در صورت بازگشت قطعنامه‌ها و اجرای این ساز و کار، مجموعه‌ای از اقدامات متقابل در دستور کار قرار خواهد گرفت؛ اقداماتی که می‌تواند شامل خروج از پیمان‌عدم اشاعه هسته‌ای (ان‌پی‌تی) یا سایر واکنش‌های مشابه باشد. این روند بالقوه می‌تواند به منبع تازه‌ای برای افزایش تنش در منطقه و عرصه بین‌الملل بدل شود و نباید احتمال آن را دست‌کم گرفت.

این نشان می‌دهد ایران برای جلوگیری از اعمال مکانیسم ماشه اگرچه اروپایی‌ها را مشروع نمی‌داند با این حال تمام تلاشش را از طریق مذاکره دیپلماتیک، لابیگری و جلسات متعدد با اروپایی‌ها همچنان خود را متعهد به روند دیپلماتیک و تمام کردن بازی به صورت برد برد می‌داند، ولی در عین حال خود را از سایر ابزارهای سیاسی و حقوقی و کاهش تعهداتی محروم نمی‌کند. 

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات