آب در شیرِ روایت؛ چرا مخاطبان ایراناینترنشنال میلیونی افزایش پیدا کرده است؟

«جنگ روایتها» برداشتی سادهانگارانه است که میپندارد با صدای بلندتر و عددهای اغراقآمیزتر میتوان روایت برنده را ساخت. حال آنکه جنگ روایتها، زمانی معنا دارد که سه اصل بنیادین رسانه پاس داشته شود؛ صداقت، انصاف و اعتبار منبع. خدا نیامرزد کسی را که این تخم لق را در دهان سیاستورزان انداخت که میشود با جعل و اغراق، روایت ساخت. یادآور حکایت آن شیرفروشی است که برای سود بیشتر، آب در شیر میریخت. روزی سیل آمد و دار و ندارش را برد. گفتند، این سیل همان آبهایی است که خودت قاطی شیر کرده بودی.
روزنامه هممیهن در یادداشتی با عنوان «آب در شیر روایت» به واکاوی چرایی رجوع مردم به رسانههای آن طرف آب پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: چرا بخشی از مخاطب ایرانی در بزنگاههای بحرانی به رسانههای بیرون از مرز دل میدهد؟ ریشه این پرسش را باید در شیوه روایتگری رسمی جستوجو کرد؛ روایتی که سالها زیر نام مصلحت، توجیه شد و اعتبار رسانه ملی را فرسود. جامعه امروز به روایتهای واقعی و صادقانه نیاز دارد؛ روایتی که اگر رسانههای جریان اصلی به آن بازگردند، میتواند اعتماد ازدسترفته را احیا کند.
«جنگ روایتها» برداشتی سادهانگارانه است که میپندارد با صدای بلندتر و عددهای اغراقآمیزتر میتوان روایت برنده را ساخت. حال آنکه جنگ روایتها، زمانی معنا دارد که سه اصل بنیادین رسانه پاس داشته شود؛ صداقت، انصاف و اعتبار منبع. خدا نیامرزد کسی را که این تخم لق را در دهان سیاستورزان انداخت که میشود با جعل و اغراق، روایت ساخت. یادآور حکایت آن شیرفروشی است که برای سود بیشتر، آب در شیر میریخت. روزی سیل آمد و دار و ندارش را برد. گفتند، این سیل همان آبهایی است که خودت قاطی شیر کرده بودی.
دادههای تازه محمد رهبری، رصدگر رسانههای اجتماعی، نشان میدهد که در میان ۱۰ صفحه پُربازدید اینستاگرام فارسی، سه جایگاه به بیبیسی، منوتو و ایراناینترنشنال اختصاص دارد. این فقط یک آمار نیست، بلکه نشانه جابهجایی مرجعیت رسانهای است. بهویژه در جریان جنگ ۱۲روزه اخیر، سرعت رشد این رسانهها تأسفبار بوده است.
بیبیسی و منوتو هرکدام یکمیلیون دنبالکننده تازه جذب کردند و ایراناینترنشنال با جهشی بیسابقه، دومیلیون نفر بر مخاطبان خود افزود. این اعداد حکایت محبوبیت رسانه بیگانة همدست با دشمن نیست، بلکه هشدار است که میدان روایت، در حال تغییر به سود بازیگرانی است که سرمایه خود را بر اعتماد ازدسترفته در داخل بنا کردهاند.
یکی از ریشههای این وضعیت، تصور فانتزی و غیرواقعی از رسانه در ایران است. در تاریخ معاصر، نگاه ما به رسانه همواره در نوسان بوده است. ازیکسو، آن را کالای لوکس و زینتالمجالس میپنداشتیم و ازسویدیگر، خیال میکردیم رسانه میتواند چوب جادویی باشد که هر مشکلی را حل و هر تصویری را برساخت کند. با شتاب مصرف رسانه در سالهای اخیر، نگاه دوم بیشتر غلبه پیدا کرده است.
در این نگاه رادیکال، رسانه باید فعال مایشا باشد، بدون توجه به واقعیات میدانی و اجتماعی. این تلقی فانتزی، دو پیامد دارد؛ نخست آنکه، رسانهگر را متهم میکند که چرا از جادوی روایت استفاده نمیکند و دوم آنکه، راه را برای اغراق، دستکاری و جعل در روایت باز میکند. حال آنکه فراموش میشود روایت در خلأ شکل نمیگیرد و نیازمند مرجعیت رسانه است.
اگر مرجعیت رسانه مخدوش شود، روایت اثر نمیگذارد بلکه نتیجه معکوس دارد. اگر بپذیریم که روایت تنها یک ابزار تبلیغاتی نیست، بلکه بنیانی برای انسجام ملی بهشمار میآید، آنگاه باید بدانیم که روایتهای کاریکاتوری و اغراقآمیز، ماندگار نمیشوند. روایت ملی زمانی پایدار است که چند ویژگی بنیادین را در خود داشته باشد. نخست آنکه، واقعبینانه باشد و نسبتی روشن با واقعیت جامعه، فرهنگ و تمدن ایران برقرار کند؛ هر روایتی که از امر ملی فاصله بگیرد، بهسرعت فرو میپاشد. دوم آنکه، چندوجهی باشد؛ زیرا جامعه ایران پیچیده و چندلایه است و روایت تکبعدی و سادهانگارانه، واقعیت را به کاریکاتور بدل میکند.
سوم، روایت باید موزون و معقول باشد؛ یعنی با عقل سلیم ایرانی سازگاری داشته باشد، وگرنه هرچقدر هم پُرهیاهو باشد، در چشم مردم بیاعتبار خواهد شد. چهارم آنکه، روایت باید فراگیر باشد و به ملک طلق یک قوم، حزب یا جناح خاص تقلیل نیابد. درنهایت، روایت ملی در ایران بدون ترکیب و همسازی دو رکن حیاتبخش ایرانیت و اسلامیت، ناقص خواهد بود و بیتوجهی به یکی از ایندو، جامعه را به دو پاره بدل میکند.
مسئله اصلی روایتسازی رسمی در ایران آن است که این الزامات نادیده گرفته شدهاند. روایتها یا تکبعدیاند و سادهانگارانه، یا ناموزون و غیرمعقول، یا بهنفع جناحی خاص مصادره میشوند یا از همسازی میان ایرانیت و اسلامیت بیبهره میمانند. چنین روایتهایی طبیعی است که نه میتوانند پایدار بمانند، نه توان ایجاد اعتماد و انسجام را دارند.
برای عبور از این بنبست؛ اولاً، باید الزامات روایتسازی را بهدرستی شناخت. ثانیاً، روایت باید واقعبینانه باشد، بهگونهایکه هم شکستها و هم پیروزیها را بازتاب دهد. ثالثاً، روایت نیازمند همهجانبهنگری است. رابعاً، نیازمند تکثرگرایی است. جامعه ایران بهطور طبیعی متکثر، متلون و چندقومیتی است و روایتی که این تنوع را بازنمایی نکند، روایت بخشی از ملت خواهد بود.
نویسنده: قادر باستانیتبریزی، پژوهشگر علوم ارتباطات