از مریم رجوی تا رضا پهلوی: همسویی اپوزیسیون با رژیم صهیونیستی در حمله به ایران

ایمان پهلوی، دختر رضا پهلوی همزمان با خبر درگذشت الهه حسیننژاد، مراسم عروسی خود با یک تاجر یهودی آمریکایی را با حضور رضا پهلوی و چند خواننده لسآنجلسی برگزار کرد. این مراسم در حالی برگزار شد که رضا پهلوی و رسانههای همراه او با سوءاستفاده از حادثه قتل الهه حسیننژاد، فضای مجازی را پر از غم کرده بودند تا با ایجاد فشار روانی نارضایتی در ایران را تشدید کنند.
در نظر آوردن رویدادهای سال ۱۴۰۱ نشان میدهد پس از سه سال، ایران به سمت ترمیم شکافها و تقویت سرمایه اجتماعی حرکت کرده است. در داخل، مرزبندی با افراط و انفعال در بدنه اجرایی شکل گرفته و اعتماد اجتماعی به مروجان این ایدهها کاهش یافته است. در خارج نیز شکست اپوزیسیون و افشای چهرهشان، رادیکالیسم را طرد کرده است.
به گزارش فرهیختگان، تداوم این روند با تمرکز بر تقویت اقتصاد، بازدارندگی دفاعی و دیپلماسی مقتدرانه کلیدی برای ثبات بلندمدت است. در سال ۱۴۰۴، با گذشت سه سال از آن رویدادها، فرصتی مناسب برای بازنگری فراهم شده تا بفهمیم چرا تلاشهای بعدی برای تکرار چنین الگویی، حتی با مداخلات خارجی مانند حمله نظامی اسرائیل در خرداد ۱۴۰۴ به شکست انجامید.
در داخل ایران رویکردها به سمت تقویت بازدارندگی دفاعی و همبستگی اجتماعی حرکت کرده درحالیکه افشای چهره واقعی اپوزیسیون و حمایتهای علنی آنها از اقدامات خصمانه، منجر به طرد گسترده این تهدید خارجی شده است. نتایج رخ داده تصویری از همبستگی اجتماعی و آگاهی عمومی نسبت به تهدید خارجی را میسازد که به عنوان مهمترین عامل بازدارنده عمل کرده و باید به نحوی عمل کرد که وضعیت اجتماعی به وجود آمده به عنوان یک دستاورد لحاظ شده و حفظ شود.
پروژه تکراری ۲۵ شهریور
پس از ناآرامیهای سال ۱۴۰۱، اپوزیسیون خارجنشین در دو سال بعدی تلاش کرد تا با استفاده از سالگرد مرگ مهسا امینی، پروژه کشاندن مردم به خیابان را دوباره فعال کند. اما هر بار این تلاشها با شکست مواجه شد. درنهایت، در سال ۱۴۰۴، رژیم صهیونیستی پیش از ایجاد هرگونه آشوب اجتماعی، به اقدام نظامی روی آورد و امیدوار بود که با کشتار مردم و تخریب زیرساختها اعتراضات را برانگیزد. این رویکرد که نهایت تلاش برای تحریک خیابان بود نیز به ناکامی انجامید.
پس از این شکست چهرههایی مانند مسیح علینژاد که پیشتر از کشورهای غربی درخواست حمله به ایران کرده بودند، برای فاصله گرفتن از این ناکامی ادعا کردند دلیلعدم موفقیت حمله نظامی این بوده که اسرائیل منتظر اپوزیسیون نمانده تا ابتدا خیابانها را شلوغ کند.
این ادعا نه تنها اعترافی به ناکامی پروژههای خیابانسازی اپوزیسیون است بلکه نشان میدهد که آنها در آینده نیز به امید ترغیب غرب به حمله نظامی دوباره، پروژه دعوت به خیابان را امتحان خواهند کرد. به همین دلیل در چند هفته گذشته تلاشها برای تبدیل سالگرد مرگ مهسا امینی به بهانهای برای شروع آشوب از سر گرفته شد.
کمپینهایی با نامهایی مانند «مکانیزم خیابان»، «به خیابان برمیگردیم» و «مهسا امینی» سعی کردند در فضای مجازی وایرال شوند اما در جذب مردم به خیابان ناکام ماندند. اپوزیسیون مثل همه شکستهای پیشین این بار نیز با انتشار تصاویر قدیمی تلاش کرد وجهه شکستخورده خود را ترمیم کند و ادعا کند کمپینشان بیپاسخ نمانده است، اما واقعیت در آرامش و نظم خیابانها آشکار است.
این شکستها به معنای رد قاطع رادیکالیسم وارداتی از خارج است و دلیل اصلی آن افشای ماهیت واقعی اپوزیسیون در سال ۱۴۰۴ است. اگر در سال ۱۴۰۱ برخی بخشهای جامعه شناخت کاملی از اپوزیسیون نداشتند، اکنون این تصویر کاملاً شفاف شده است.
۲ جریان افراطی در سال ۱۴۰۱ و حاشیهنشینی آنها
در سال ۱۴۰۱ جامعه ایران در داخل با دو جریان اصلی روبهرو بود که هرکدام به شکلی متفاوت به تشدید تنشها دامن میزدند. یک جریان با ترویج ایدههای سلبی و تقابلی جامعه را به سمت درگیریهای داخلی سوق میداد، درحالیکه جریان مقابل با بهانهجوییهای مداوم، مردم را به مخالفت مستقیم با ساختارهای اجرایی کشور تشویق میکرد.
این رویکردها که اغلب بر پایه ایدههای سلبی و بدون ارائه راهحلهای عملی بنا شده بودند کشور را به سمت چشمپوشی از مهمترین ابزار تقویت بازدارندگی یعنی سرمایه اجتماعی هل میداد. اما پس از حمله نظامی اسرائیل در خرداد ۱۴۰۴ این دیدگاهها اعتبار خود را از دست دادند. در فضایی که تقویت توان دفاعی به یک مطالبه همگانی تبدیل شده بود، گروههایی که پیشتر خواستار تضعیف این توان بودند، برای حفظ پایگاه اجتماعی خود، به ایفای نقش منتقد ضعفهای دفاعی روی آوردند.
این تغییر موضع، هم به آنها اجازه ادامه ژست منتقد داده و هم آنها را از تصویر انفعالی که از خود ساخته بودند جدا میکرد. در سالهای پیش از ۱۴۰۱ این گروهها با تمرکز بر مسائل اجتماعی مانند حجاب، حقوق زنان یا مشکلات اقتصادی، سعی در ایجاد دوقطبیهای کاذب داشتند. اما پس از رویدادهای ۱۴۰۱ جامعه بهتدریج از این رویکردها فاصله گرفت.
بسیاری از افرادی که در مرکز این دوقطبیسازیها قرار داشتند، اکنون به حاشیه رانده شدهاند. بدنه تصمیمگیری و تصمیمسازی در ساختار حکمرانی کشور تا حد زیادی از فضای تقابلی ۱۴۰۱ فاصله گرفته است. اکثریت جامعه دیگر نه با دیدگاههای رادیکال که تنها دارای ایدههای منفی و تقابلطلبانه هستند، همسو است و نه با نویسندگان بیانیههایی که پیشنهادهای تکراری و بدون پشتوانه عملی ارائه میدهند و کشور را به انفعال کامل دعوت میکنند. این حرکت به سمت تعادل، نشانهای از بلوغ اجتماعی و سیاسی است که از افراط و تفریط دوری میجوید.
ترمیم شکافهای اجتماعی و بهبود اعتماد عمومی
در سال ۱۴۰۴، فضای اجتماعی ایران به سمت ترمیم شکافهای ناشی از رویدادهای ۱۴۰۱ حرکت کرده و جهتگیری نمودار اعتماد اجتماعی به سمت مثبت تغییر کرده است. این روند در نظرسنجیهای متعدد قابل مشاهده است. برای نمونه در پیمایشی که توسط مرکز تحلیل اجتماعی (متا) در تیرماه ۱۴۰۴، پس از درگیری نظامی میان ایران و اسرائیل انجام شد، حدود ۶۱ درصد از جامعه اظهار داشتند ایران در سال ۱۴۲۰ از نظر قدرت و جایگاه بینالمللی، وضعیت بهتری نسبت به امروز خواهد داشت. همچنین، نزدیک به ۷۸.۵ درصد از پاسخدهندگان از عملکرد نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در عملیات نظامی علیه مواضع اسرائیل ابراز رضایت کردند.
این دادهها نشاندهنده یک تغییر اساسی در نگرش عمومی است. پس از جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل که همزمان با گفتوگوهای غیرمستقیم با ایالات متحده جریان داشت، مرکز تحلیل اجتماعی (متا) تغییرات در دیدگاه مردم نسبت به مذاکره با آمریکا را بررسی کرد. نتایج این مطالعه نشان داد سطح موافقت عمومی با مذاکره با دولت آمریکا در کمتر از سه ماه، حدود ۳۰ درصد کاهش یافته است. این تغییر نتیجه دخالت مستقیم آمریکا در حمایت از اسرائیل در این درگیری است.
علاوه بر این، حدود ۷۸ درصد از ایرانیان، مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا را نوعی عملیات فریب برای زمینهسازی حمله اسرائیل به ایران ارزیابی کردند. این آمارها نشان میدهند که هرچند بخشی از جامعه همچنان به مذاکره تمایل دارد، اما درمجموع، افکار عمومی نسبت به مذاکره با دولت فعلی آمریکا دیدگاه خوشبینانهای ندارد.
پرده از چهره اپوزیسیون افتاد
پس از رویدادهای سال ۱۴۰۱ تعاملات رضا پهلوی با مقامات رژیم صهیونیستی، ازجمله بنیامین نتانیاهو در سال ۱۴۰۴ به حمایت علنی او از حمله به ایران و کشتار غیرنظامیان منجر شد. همزمان با اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی و انتشار تصاویر تکاندهنده از کودکان شهید زیر آوار، همسر رضا پهلوی با انتشار هشتگ «اسرائیل بزن» از این اقدامات حمایت کرد.
به دنبال آن، دیگر اعضای خانواده پهلوی و شخص خود رضا پهلوی نیز در همراهی با این جنایات، از اقدامات رژیم صهیونیستی پشتیبانی کردند. رضا پهلوی در صفحات مجازی خود ایران را آغازگر این درگیری معرفی کرد و در اظهاراتی ضدایرانی خود را شریک اسرائیل دانست و گفت: «ما همه در این مبارزه با هم هستیم و پیروز خواهیم شد.»
او در مصاحبهای با بیبیسی، حمایت خود از رژیم صهیونیستی را اینگونه توجیه کرد که هرچیزی که نظام ایران را تضعیف کند، اقدامی مثبت است. این موضعگیری که تلویحاً حمایت از کشتار غیرنظامیان بود، حتی مجری بیبیسی را متعجب کرد.
خانواده پهلوی همچنین در جریان کشته شدن دو صهیونیست در واشینگتن، همدردی و همراهی خود با رژیم صهیونیستی را اعلام کرد. پهلوی در یکی از پستهای خود تأکید کرد: «امروز ما در کنار اسرائیل و نمایندگی آن در آمریکا ایستادهایم. مبارزه ما یکی است.»
این همبستگی فراتر از بیانیههای رسانهای است تا حدی که دو تن از مشاوران رضا پهلوی، سعید قاسمینژاد و بهنام طالبلو، در طراحی نقشه اولویتهای حمله به ایران نقش داشتهاند.
این همکاری حتی به اعضای درجه دو خانواده پهلوی نیز گسترش یافته است. برای مثال نور پهلوی، یکی از دختران رضا پهلوی، در مراسم اکران مستندی در حمایت از صهیونیستهای کشتهشده در عملیات طوفان الاقصی شرکت کرد و با کارگردان آن عکس گرفت. همچنین ایمان پهلوی، دختر دیگر او همزمان با خبر درگذشت الهه حسیننژاد، مراسم عروسی خود با یک تاجر یهودی آمریکایی را با حضور رضا پهلوی و چند خواننده لسآنجلسی برگزار کرد. این مراسم در حالی برگزار شد که رضا پهلوی و رسانههای همراه او با سوءاستفاده از حادثه قتل الهه حسیننژاد، فضای مجازی را پر از غم کرده بودند تا با ایجاد فشار روانی نارضایتی در ایران را تشدید کنند.
در سوی دیگر، گروه منافقین نیز حمایت مشابهی از حمله اسرائیل به ایران نشان داد. مریم رجوی، رهبر این گروه تروریستی، در پارلمان اروپا اظهار داشت «این جنگ، آغاز فصل جدیدی است.» عوامل میدانی منافقین در داخل کشور نیز حداکثر همکاری را با رژیم صهیونیستی انجام دادند، ازجمله فعالیتهای جاسوسی، خرابکاری و عملیات تخلیه تلفنی از مردم عادی برای ارائه اطلاعات دقیق به اسرائیل جهت بمبارانهای بیشتر.
مسیح علینژاد نیز که از ابتدا خواستار حمله به ایران بود، پس از شکست اقدام اسرائیل، نه برای مرزبندی با جنایت، بلکه برای فاصله گرفتن از شکست، اعتراض کرد که چرا اسرائیل منتظر نمانده تا او و دیگران تنور آشوب را گرم کنند. این موج حمایت در میان سلبریتیهای پیوسته به پروژه براندازی نیز گسترش یافت. حمید فرخنژاد اخیراً در گفتوگویی با شبکه اینترنشنال، از حمله اسرائیل حمایت کرد و خواستار حمله مجدد شد.
علی کریمی نیز در ایام جنگ، با انتشار پستی گستاخانه نوشت: «بزن بیبی که داری خوب میزنی.» پس از واکنش منفی مردم، او ادعا کرد این پست قدیمی است و منظور بمباران غزه بوده، اما این توجیه نیز نشاندهنده عمق تفکر ضدانسانی اپوزیسیون است. این همکاری آشکار با جنایتکاران، پرده از چهره واقعی اپوزیسیون ایرانی برداشته و باعث شده اگر برخی مردم در سال ۱۴۰۱ شناخت کاملی از آنها نداشتند، اکنون کاملاً آنها را بشناسند و مرزبندی کنند.
عامل دیگری که به شکست پروژههای آشوب منجر شده، رویکرد قاطع کشور در برخورد با اقدامات امنیتی آشوبافکنانه به ویژه در شرایط تهدید نظامی رژیم صهیونیستی است. عوامل میدانی وابسته به اپوزیسیون جرئت بروز در خیابان ندارند و این امر مردم را آگاه کرده که خود را ابزار منافع اپوزیسیونی نکنند که از آشوب سود اقتصادی میبرند اما هزینهای متحمل نمیشوند.
این آگاهی همراه با تقویت حس وحدت ملی پس از حمله ۱۴۰۴ به طرد کامل اپوزیسیون منجر شده است. همچنین کمپینهای آگاهیبخشی در مورد خطرات مداخلات خارجی، به مردم کمک کرده تا از پروژههای براندازانه فاصله بگیرند.