تحلیلی بر ایده برگزاری کنسرت همایون در میدان آزادی از منظر میراث شهری
نغمه ناتمام میدان

رویداد پیشنهادی کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی را باید فراتر از یک برنامه فرهنگی لغوشده دید؛ این رویداد، تصویری از تقاطع سه نیروی عمده بود: مکانی نمادین، کنشگری هویتمند و مقطع زمانی پراهمیت.
اگر از اخبار سیاسی و بینالمللی عبور کنیم، خبر برگزاری کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی در میان اخبار هفتههای اخیر، از پراهمیتترین و پربسامدترین اخبار در فضای عمومی و اجتماعی بود.
به گزارش شرق، قابل حدس است که در صورت برگزاری این کنسرت، طراحی و ساماندهی فضای عمومی پیرامون برج آزادی بهگونهای میبود که گروه موسیقی در پای برج آزادی مستقر شوند، بخوانند و بنوازند و نیز قابل حدس است که این فضا بهگونهای ساماندهی و چیدمان میشد که مردم پیرامون برج آزادی به تماشای کنسرت بنشینند.
این هنرمند ارجمند قبلا هم پیشنهاد برگزاری کنسرت در فضای باز شهری را مطرح کرده بود. بهعنوان مثال او در تابستان ۱۳۹۷ اعلام آمادگی کرده بود تا در فضای باز شهری، کنسرتی رایگان برای مردم برگزار کند. ولی این موضوع را کمتر کسی به خاطر دارد.
نکته اینجاست که گفتوگو درباره برگزاری کنسرت همایون شجریان، در آن مقطع تبدیل به یک گفتوگو و دغدغه اجتماعی نشد. چرا؟ روشن است که همایون، همان همایون است و نیز روشن است که موانع برگزاری چنین کنسرتهایی آن هم در فضای باز عمومی در آن زمان هم با این مقطع زمانی تفاوت چندانی نداشت.
همیشه موانع نسبتا مشابهی وجود داشته و دارد که معمولا چنین طرح و ایدههایی به سرانجام نمیرسد. موضوع چیست که این بار وقتی پیشنهاد برگزاری این کنسرت مطرح شد، به آن میزان که دیدیم، بسیاری از برگزاری این کنسرت با چنان شور و نشاطی استقبال کردند.
بعد بسیاری نگران شدند که مبادا برنامه لغو شود و دست آخر، پس از لغو آن، گفتهها و نوشتههای زیادی در رثای این گردهمایی بزرگ فرهنگی منتشر شد. در تحلیل این موضوع میتوان به عوامل زیادی در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ارتباطی اشاره کرد.
این رویداد مربوط به بعد از جنگ ۱۲روزه با رژیم متجاوز صهیونیستی بوده که حس میهندوستی مردم ایران تقویت شده است و به این نکته باید توجه داشت که همایون شجریان فرزند محمدرضا شجریان است که جایگاهی والا را در فرهنگ و هنر ایران از آن خود کرده است.
شجریان، فضای عمومی و هویت جمعی
بیاییم از زاویه دیگری به این رویداد نگاه کنیم که در حوزه میراث شهر مطرح میشود؛ اینکه معماری یادمانی برج آزادی و فضای عمومی پیرامون آن چگونه بستر شکلگیری چنین رویدادهایی میشود و چگونه از منظر هویتی و معنایی بر آن اثر میگذارد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به رابطه متقابل یک نماد شهری (برج آزادی) و کنش جمعی (درخواست برگزاری کنسرت) نگاه کنیم و به نقش دوگانه برج آزادی، به عنوان یک صحنه (Stage) و یک نماد (Symbol) بپردازیم.
آزادی به عنوان بستر و نماد
برج آزادی تنها یک بنای یادمانی در میانه یک میدان ترافیکی نیست؛ یک متن شهری است که لایههای مختلف تاریخی، سیاسی، اجتماعی و هویتی در آن نهفته است. برگزاری این کنسرت در چنین فضایی، حاصل تعامل سه عامل اصلی میبود: مکان (برج آزادی)، کنشگر (همایون شجریان و مردم) و زمان (بستر اجتماعی-سیاسی حاضر).
1. میدان آزادی «صحنه» ای است با ظرفیتهای فیزیکی و دلالتهای اجتماعی: برگزاری کنسرت در عرصه عمومی شهر، ماهیتا یک کنش دموکراتیک است. این فضا متعلق به هیچ نهاد یا گروه خاصی نیست، بلکه از آن «همه مردم» است. بنابراین، برگزاری یک رویداد فرهنگی در آن، بهمثابه تأکید بر حق مردم بر شهر و حق مردم نسبت به فضای عمومی است.
بهعلاوه، میدان آزادی با وسعت و طراحی کالبدی خود، ظرفیت و توانایی میزبانی از یک گردهمایی بزرگ فرهنگی را دارد. این فضای باز، امکان تجمع «مردم-تماشاگر» را به شکل طبیعی فراهم میکند. پیشنهاد استقرار گروه موسیقی در پای برج، خود یک «اجرای نمادین» است؛ اینکه هنر در پایه نماد ملی و مدرنیته ایرانی اجرا شود و نه در سالنی بسته.
2. برج آزادی «نماد» ی است حامل بار هویتی و معنایی: برج آزادی نماد «مدرنیته ایرانی»، «درگاه ورود به پایتخت» و بهطور کلی، نمادی از «ایران» است. این بنا در دهههای اخیر به دلیل نام و موقعیتش، به کانونی برای تجمعات مختلف نیز تبدیل شده است. برج آزادی را نباید صرفا به عنوان یک بنای یادمانی ایستا در مرکز یک میدان شلوغ ترافیکی دید.
این برج، در حقیقت یک متن شهری زنده و پویاست که همچون یک «پالیمپسست» لایههایی از تاریخ، سیاست، جامعه و هویت جمعی را در خود نهفته دارد و هر رویدادی معنایی جدید بر این متن میافزاید. برج آزادی اگرچه در دوران پهلوی طراحی شده است، اما نقش و کارکردی فراتر ایفا کرده و بستر تحولات آزادیخواهانه و استقلالطلبانه معاصر شده است.
معماری یادمانی و نمادین این بنا، تلفیقی نبوغآمیز و هنرمندانه از لایههای شکلی–معنایی ادوار مختلف تاریخ ایران است. برج آزادی، نه یک اثر موزهای صرف، بلکه «گذرگاه فعال حافظه جمعی» ملتی است که گذشته پرفرازونشیب خود را از دریچه آن به خاطر میآورد. برای بسیاری از ایرانیان، برج آزادی یک «نقطه ثقل هویتی» است.
این بنا نهتنها نماد تهران، بلکه بخشی از «خودانگاره ملی» ایرانیان است. انتخاب ناخودآگاه مردم برای تجمع در اطراف آن در مناسبتهای مختلف، گواه این امر است. این برج، مکانی است که افراد در برابر آن احساس تعلق خود به یک کل بزرگتر را اعلام میکنند.
آن سکانس ماندگار فیلم بوی پیراهن یوسف در برج آزادی را به یاد بیاوریم. از دیگر سو، همایون شجریان تنها یک خواننده نیست؛ او وارث نام و اعتبار محمدرضا شجریان است که خود به نماد «موسیقی اصیل ایرانی» تبدیل شده بود. او خود را «خاک پای مردم ایران» دانسته بود که چنین تعبیری نشان از پیوند عمیق او با توده مردم دارد. پیشنهاد میشود «همایون شجریان در پای برج آزادی بخواند»، این دو نماد قدرتمند در هم میآمیزند. این کنسرت، دیگر فقط یک اجرای موسیقی نیست و به یک مانیفست هویتی تبدیل میشود.
پیشنهاد کنسرت همایون؛ چرا این بار متفاوت بود؟
پیشتر نیز اگرچه این پیشنهاد مطرح شده بود، اما در یک بستر عادی مطرح شد؛ پیشنهاد برگزاری کنسرت در فضای باز. اما در بستر پساجنگی ۱۴۰۳، این پیشنهاد با تلفیق با نماد برج آزادی، معنا و هویت متفاوت یافت. برج آزادی و فضای پیرامون آن در کنار عواملی دیگر، موجب شد این پیشنهاد به یک «رویداد نمادین» تبدیل شود. این نمادینبودن بود که آن را در رسانهها و فضای عمومی برجسته کرد و باعث شد مردم نهفقط برای موسیقی، بلکه برای «معنای» آن رویداد و «بیانی» که داشت، اشتیاق نشان دهند.
آزادی؛ میدان دموکراتیک شهری یا استادیوم ورزشی؟
پس از لغو کنسرت در میدان آزادی، پیشنهاد شد این کنسرت در استادیوم آزادی برگزار شود؛ اما از این پیشنهاد استقبال چندانی نشد. چطور میشود این امر را تحلیل کرد؟ این نکته از آن جهت واجد اهمیت است که نشان میدهد یکی از وجوه پررنگ ماجرا، «مکان و جنبههای هویتی و نمادین» آن بود. به پارامترهای زیر توجه کنیم:
از «فضای عمومی باز» به «فضای نیمهعمومی بسته»
میدان آزادی و آزادیِ فضای عمومی: اینجا یک فضای شهری باز، رایگان و در دسترس همه است. هر شهروندی به خودی خود حق دارد در آنجا حاضر شود. برگزاری کنسرت در این مکان تأکید بر جنبه همگانی یک فضای مشترک بود. این در صورتی است که استادیوم آزادی یک مجموعه ورزشی و نیمهعمومی – نیمهخصوصی است. این پیشنهاد از منظر مفهومی، نمادین و هویتی، تقلیلگرایانه بود و با استقبال مواجه نشد.
از «نماد ملی» به «کارکرد ورزشی»
برج آزادی، یک یادمان و نماد است؛ نمادی از اجتماعات آزادیخواهانه و استقلالطلبانه مردم ایران طی پنج دهه اخیر؛ از تجمعات انقلابی تا رویدادهای فرهنگی. برج آزادی نماد هویت، مدرنیته، ایران و آزادی است. در صورتی که استادیوم آزادی مجموعهای در خدمت رویدادهای ورزشی است و اساسا برای این منظور کارکرد یافته است. این مکان فاقد آن عمق تاریخی و هویتی برج است. پیوند «آن کنسرت» با «استادیوم ورزشی» هیچ معنای اضافی و نمادین خاصی خلق نمیکند جز «اجرای موسیقی در یک سالن بزرگ».
در نهایت رویداد پیشنهادی کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی را باید فراتر از یک برنامه فرهنگی لغوشده دید؛ این رویداد، تصویری از تقاطع سه نیروی عمده بود: مکانی نمادین، کنشگری هویتمند و مقطع زمانی پراهمیت (بستر اجتماعی-سیاسی پس از تجاوز اسرائیل و آمریکا به خاطر ایران و ارتقای حس میهندوستی).
این تقاطع، یک «رویداد نمادین» بالقوه خلق کرد که علت استقبال گسترده و سپس تأثر پس از لغو آن را توضیح میدهد. مردم تنها برای شنیدن موسیقی اشتیاق نشان ندادند، بلکه این همآمیزی بر روح و ذهن آنها اثرگذار بود؛ اجرای هنرمندی مردمی در پای نماد ملی ایران، در یک فضای عمومی و به شکل رایگان.
این ترکیب، یک مانیفست زنده از هویت جمعی، حق بر شهر و پیوند هنر با مردم بود. ردشدن پیشنهاد جایگزین «استادیوم آزادی» به وضوح ثابت کرد که اصل ماجرا، «مکان» و بار هویتی آن بود، نه صرفا برگزاری یک کنسرت بزرگ. میدان آزادی
به عنوان یک «متن شهری» با قابلیت خوانشهای گوناگون، صحنه ایدئالی برای این کنش دموکراتیک بود، در حالی که استادیوم صرفا یک محل برگزاری بود. در نهایت، این ماجرا بار دیگر نشان داد فضاهای شهری نمادین، تنها ترکیبی از توده و فضا نیستند، بلکه ظرف معنا هستند.
وقتی کنشهای جمعی قدرتمند با این ظرفها پیوند میخورند، به رویدادهایی تبدیل میشوند که بر بستر تاریخ و حافظه جمعی ثبت شده و خود به بخشی از هویت مکان بدل شوند، حتی اگر هرگز به وقوع نپیوندند.