مصدق در مجلس دولت رزمآرا را دولتی وابسته به اجنبی نامید و گفت: «مطامع بیگانگان برای پایمالکردن حقوق سیاسی و محو قانون اساسی از آستین عوامل خدمتگزار و صدیق خود بیرون آمده است و جبهه ملی بههیچوجه زیر بار تحمل حکومتی که با تشبت به اجانب روی کار آمده است، نخواهد رفت.»
مرحله نهایی عملیات با انتقال ارتشیان وفادار به شاه توسط تانکها و ماشینهای مستشاران امریکایی به درب خانه مصدق و تصرف آن انجام شد؛ نیروهای کودتاگر با ورود به خانه مصدق دست به غارت آن زدند آنطور که به روایت خبرنگار روزنامه کیهان "ظرف چند دقیقه خانه کاملا ویران و با خاک یکسان شد و هیچ چیزی که به کوچکترین دردی بخورد، باقی نماند".
کودتای ۲۵مرداد۱۳۳۲ بهگونهای برنامهریزی شده بود که شایسته نام کودتا باشد؛ این کودتا تمام ویژگیهای یک کودتای کلاسیک را داشت و از ماهها قبل به دقت تدارک دیده شده بود. کودتا، ابتدا توسط انگلیسها تحت عنوان عملیات چکمه به رهبری وود هاوس سر جاسوس انگلیسی، تدارک دیده شده و پس از پیوستن آمریکا به نقشه کودتا و دخالت سیا، تحت عنوان عملیات آژاکس، مشترکا روی آن کار شد.
پیشنهاد نامگذاری خیابانی به نام بازرگان همان زمان که نام مصدق بر خیابان نفت نشست از سوی احمد مسجدجامعی مطرح شد. او با ابراز خوشحالی از اینکه نامگذاری خیابانی به نام مصدق به نتیجه رسید، گفت: خوب است به نقش مهندس مهدی بازرگان در مبارزه با استعمار انگلیس و مدیریت اعتصابات نفت در دوران انقلاب هم توجه داشت و خیابانی را به نام او نامگذاری کرد.
داربیشایر میگفت: «کاری که به من محول شده بود، بسیار ساده بود؛ به آنجا بروید، به سفیر اطلاع ندهید و هر هزینهای که برای تأمین سرنگونی مصدق با ابزار قانونی یا شبهقانونی نیاز دارید، از سرویس اطلاعاتی بگیرید». این افسر امآی ۶ در ادامه توضیح میدهد که او «مبلغ هنگفتی پول، بیش از یک و نیم میلیون پوند» خرج کرده است: «من شخصا دستور میدادم و آشوبهای خیابانی را هدایت میکردم».
ستاره اقبال اشرف پهلوی به عنوان زنی جاهطلب، سرکش، باهوش، جسور و مکار از زمانی رو به افول گذاشت که رزمآرا بر سر کار آمد. رزمآرا برخلاف رویه اسلاف خود بدون کوچکترین مشورتی با اشرف، کابینه خود را تشکیل داد و به اعتراضات اشرف بیتوجهی کرد. اشرف از این خودسری عصبانی شد و دست به تحریک و کارشکنی علیه دولت زد. رزمآرا از این تحریکات خشمگین شد و به شاه شکایت برد.
محمدعلی عمویی، از اعضای برجسته حزب توده درباره موضع دکتر مصدق در مواجهه با سرکوب معترضان ۲۳ تیر گفت: برای اینکه میزان مخالفت با امپریالیسم آمریکا هم نمایان شود، حزب [توده]در روز ورود هریمن به ایران، تظاهرات گستردهای را در سراسر ایران انجام داد. در تهران انبوه جمعیت در میدان بهارستان حضور یافتند، تمام خیابانهای منتهی به بهارستان مملو از جمعیت بود. آن روز من خودم از دانشکده افسری رفتم منزل، لباسم را عوض کردم، رفتم که استقبال مردم را ببینم؛ باور کنید من هرگز چنین جمعیتی را ندیده بودم البته…
او شاید تنها خبرنگاری بود که در دوران نهضت ملی کردن نفت با وزیران دولت مصدق، مخالفان وی، و سران حزب توده راه داشت و همین روابط، دسترسی وی را به خبرهای پشت پرده، در سالهای کاری خود آسان میکرد.
در صفحه ۲۰۲ کتاب «خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق» چنین آمده؛ «رییس هر مملکت باید افکار عمومی را محترم بشمارد تا بتواند منافع ملت را در مقابل بیگانگان حفظ نماید و انتخاب رویهای غیر از این سبب میشود که پادشاه به یکی از دولتهای بیگانه سر بسپارد تا بتواند بر یک ملت مرده سلطنت نماید.»
امینی در طول دوران نخستوزیری خود تلاش میکند تا بنا به آنچه که از خاطره مشروطه در یادش مانده، اختیارات بی اندازه شاه را کاهش دهد تا کشور به سویی برود که نفسی تازه کشد؛ او با عصبانیت لایحه دیگری میآورد به نام «قانون از کجا آوردهای»! اما مجلس فرمایشی با آن خواسته ملی در میافتد، چون اکثر صندلیها را افراد سفارشی پر کرده اند که هیچ خاصیتی برای ملت جز پر کردن کیسه خود ندارند. اصرار نخست وزیر بر اجرای این قانون، آنهایی را نگران میکند که جیب بزرگی برای خود دوخته اند و دائما از لطف خاص ملوکانه…