مغز با ادغام اطلاعات حسی، پردازش تهدید، و مقایسه با خاطرات گذشته، حالتی پایدار در شبکههای عصبی ایجاد میکند — حالتی که ما آن را بهعنوان عصبانیت، اضطراب یا ناراحتی میشناسیم. این ترکیب پیچیده از فعالیتهای عصبی، پایه شکلگیری احساس در پاسخ به تجربههای زندگی روزمره است.
پلتفرم هوش مصنوعی کوپرنیکا با بررسی بیش از ۷۹۰ نقطه از بدن انسان و ترکیب دادههای بصری، صوتی و روانشناختی، میکوشد حالات عاطفی کاربران را تشخیص دهد و متناسب با وضعیت احساسی آنها واکنش نشان دهد.
ودربایستی با خودمان، حسی است که مانع میشود با افکار و احساسات واقعیمان روبهرو شویم یا خودمان را آزادانه بیان کنیم. این پدیده، ریشه در مکانیزمهای روانی و اجتماعی دارد و نهتنها بر زندگی فردی، بلکه بر تعاملات اجتماعی ما نیز اثر میگذارد.
تحقیقات نشان دادهاند که عادت صحبت کردن با خود میتواند مزایای قابل توجهی چون تقویت انگیزه و اعتمادبهنفس، کنترل احساسات و کاهش استرس، بهبود حل مسئله و تصمیمگیری، داشته باشد.
خشم بخشی طبیعی از زندگی است، اما نیازی نیست که بر واکنشهای ما مسلط شود. با تمرین بازقالببندی همراه با شفقت، میتوانیم موقعیتها را با مهربانی تحلیل کنیم و بهجای تشدید تنش، به آرامش و درک متقابل برسیم. این تغییر نگرش نهتنها سلامت احساسی ما را تقویت میکند، بلکه به ساختن دنیایی کمک میکند که در آن شفقت جایگزین درگیری میشود.
آیا عشق صرفاً یک پیوند درونی است یا مغز و قلب به عنوان اندامهای حیاتی در ایجاد آن نقش دارند. در این مقاله ارتباط بین اندامهای بدن در ایجاد احساس عاشقی را شرح دادهایم.
تقریباً در تمامی حوزههای، بیخیال بینقصی میشود. آدم بینقص، شغل بینقص یا زندگی بینقص وجود ندارد. در عوض، قدر آنچه را که «به اندازۀ کافی خوب» است را میفهمید. میفهمید که خیلی چیزها در زندگیتان همزمان هم مایۀ سرخوردگی، و هم از خیلی جهات، به اندازۀ کافی خوب است.
در حالی که بسیاری از مردم دلشکستگی را با پایان یک رابطه عاشقانه مرتبط میدانند، اما این احساس میتواند با مرگ یکی از عزیزان، از دست دادن شغل، از دست دادن یک دوست صمیمی و موارد دیگر نیز به وجود بیاید.
اولین شغلی که پیدا کردید را به یاد دارید؟ چند سالتان بود؟ احساسی که در ماههای اول اشتغال داشتید را یادتان هست؟ احتمالا کلی ذوق و انگیزه داشتید. آیا هنوز هم ذوق دارید یا انگیزه خود را از دست دادهاید؟ همه ما در مقاطع مختلف زندگی شخصی و حرفهای، بیانگیزگی را تجربه کردهایم. ممکن است ۵ سال در یک شرکت سابقه کار داشته باشید، اما دیگر مثل ماههای اول، انگیزه نداشته باشید. شاید هم از همان ابتدا بیانگیزه بودهاید. ما در مسیر شغلیمان، گاهی انگیزه داریم و گاهی بیانگیزه میشویم. حتی…