ترنج
-

در مورد

اسکلت

در فرارو بیشتر بخوانید

۴۹ مطلب

  • این اسکلت یکی از کاملترین انواع فسیل‌های دایناسوری در جهان است. حدود ۹۵ درصد از این اسکلت در ۱۵۵ میلیون سال بعد از زندگی دایناسورها به خوبی باقی مانده است.

  • تقریبا هر قسمتی از اسکلت ما تحت‌تاثیر تغییر از راه رفتن چهارپایی به ایستادن روی دو پا قرار گرفت. این سازگاری‌های شامل هم‌راستایی و اندازه استخوان‌های پا، لگن، زانوها و ستون مهره بود.

  • پولینسکی گفت که انگشت شست پای چپ قفل‌شده، این نظریه را تقویت کرد که او در زمان مرگ یک خون‌آشام محسوب می‌شده است!

  • مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی مازندران گفت: براساس گزارش سرپرست هیئت تمامی بخش‌های اصلی جمجمه کودک خردسال با رنگ قرمز و با گل اخرا رنگ آمیزی شده و دور تا دور گردن آن نیز با گردنبندی که به نظر می‌رسد دو بار به دور گردن آن پیچیده شده به خاک سپرده شده بود.

  • بقایای ۱۳ اسکلت انسانی و حیوانی، توسط کاووشگران در آبراهه‌های مجموعه میراث جهانی تخت جمشید کشف شد. مدیر پایگاه جهانی تخت جمشید اعلام کرد که این اولین اسکلت‌هایی است که تاکنون در تخت جمشید در حین انجام فصل چهارم کاووش در آبراهه‌های تخت جمشید، پیدا شده‌اند.

  • سرپرست هیات کاوش تپه اشرف اصفهان روز سه‌شنبه گفت: در فاصله ۱۰ متری از جسد بانوی اشکانی به تدفین یک دختر نوجوان دست یافتیم. این تدفین به صورت طاق باز و بر روی خاک است . شواهد نشان می‌دهد این جسد متعلق به یک نوجوان حدود ۱۲ تا ۱۳ سال با قد حدود ۱۶۰ است ولی متاسفانه به دلیل رطوبت زیاد آسیب دیده است. از تدفین پیداست که قبر طراحی شده است. در کنار این جسد سکویی وجود داشته که روی آن بقایای یک کوزه بزرگ شکسته و یک قسمت از ستون فقرات یک اسب گذاشته شده است.

  • سرپرست هیات کاوش، اسکلت تازه پیدا شده در تپه اشرف اصفهان را بانوی اشکانی نامگذاری کرد که در کنار آن یک کوزه سفالی کامل نیز پیدا شده است.

  • پژوهشگران با بررسی متوجه شدند که اسکلت متعلق به یک رهبر قبیله سرمتی است. سرمت‌ها قومی ایرانی‌زبان بودند و شاخه غربی از سکاها به‌شمار می‌آمدند که در قرن 4 و 5 پیش از میلاد زندگی می‌کردند.

  • به گزارش دیلی میل، اسکلت های کشف شده قدمتی 2400 ساله داشته و به نظر می رسد متعلق به یک نجیب زاده چینی بوده است.

  • «آن‌ها عاشق هم بودند. ۸۰۰ سال پیش زلزله آمد و رفتند زیر آوار. زنده به گور شدند،‌ انگار...»