ترنج

در مورد

دختر عاشق

در فرارو بیشتر بخوانید

۳ مطلب

  • به‌دلیل اینکه قصد ازدواج با حیدر را داشتم و خانواده مخالف این امر بودند، اقدام به سرقت اموال شامل تعدادی نیم‌سکه و تعدادی ربع‌سکه بهار آزادی و مبالغی وجه نقد کردم و حاضر هستم همه آن‌ها را پس بدهم...

  • متین تکه کاغذی که روی آن شماره تلفنش را نوشته بود به طرفم دراز کرد، من هم ناخودآگاه برگه را از او قاپیدم و در حالی که ضربان قلبم تندتر می‌زد وارد حیاط شدم، ولی وسوسه عجیبی به جانم افتاده بود، به همین خاطر بار‌ها به آن شماره تلفن نگاه کردم و بالاخره با او تماس گرفتم. این گونه بود که ارتباط تلفنی من و متین آغاز شد. هرچه بیشتر با او صحبت می‌کردم به همان اندازه علاقه ام به متین زیادتر می‌شد.

۱