سارق خودروها در شهرری به دام ماموران پلیس افتاد. او در مصاحبه خود گفت: چون کار نیست: آزاد شوم باز هم دزدی میکنم!
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۹۹۱ مطلب
سارق خودروها در شهرری به دام ماموران پلیس افتاد. او در مصاحبه خود گفت: چون کار نیست: آزاد شوم باز هم دزدی میکنم!
فرمانده انتظامی گفت: با انتقال نوجوانان سارق به مقر انتظامی، ردپای تبهکاران نامرئی نیز در این ماجرا به میان آمد و مشخص شد افرادی نوجوانان اتباع خارجی را به منظور جمع آوری ضایعات به کار میگیرند و سپس گاریهای دستی را در اختیارشان میگذارند، اما آنها در تاریکی شب وارد پارکینگهای منازل میشوند و پس از سرقت دوچرخه و موتورسیکلت آنها را در مخروبهها و زمینهای محصور یا ساختمانهای در حال احداث مخفی میکنند و سپس آنها را در اوایل بامداد با پیکان وانت به ضایعات فروشی انتقال میدهند!
متهم ادعا میکند که هر دو بار عاشق شده و به دستور یک زن سرقتهایش را انجام داده است. او هربار پس از دزدی، کفش و عطر مارکدار میخرید و با پولهای دزدی تفریح میکرد. مدعی است بخشی از اموالی را که روی میز پلیس آگاهی چیده شده، با پول دزدی خریده است. ا
متهم گفت: من به خانه عمویم رفتوآمد زیادی داشتم. زمان رفتوآمدهایش را هم میدانستم. از طرفی او خیلی به من اعتماد داشت. تمام کارهایش را من انجام میدادم و فکر نمیکردم که کسی به من شک کند. با اینکه کلید داشتم باید صحنهسازی میکردم. قفل در را تخریب کردم و برای دزدی به خانهاش رفتم. سه بار این سرقتها را انجام دادم. یک لباس یک دست مشکی هم خریدم تا شناسایی نشوم و لو نروم.
نیروهای مسلح اوکراین با انتشار ویدئویی از سرقت یک ماشین لباسشویی توسط سربازان ارتش روسیه نوشت: دومین ارتش جهان، اولین ارتش غارتگران عملیات ویژهای را برای آزاد کردن ماشین لباسشویی از صاحبان آن انجام دادند.
متهم گفت: در زندان با سه همدستم آشنا شدم که هر کدام از آنها متخصص سرقت از خانه بودند. شبها در زندان دور هم جمع میشدیم وبرنامهریزی میکردیم پس از آزادی از زندان یک باند حرفهای سرقت از خانههای شمال تهران را تشکیل دهیم. حدود ۶ ماه قبل، یکی یکی از زندان آزاد شدیم و وقتی هر ۴ نفرمان بیرون آمدیم، نقشهای را که در سر داشتیم اجرا کردیم. به سراغ خانههای شمال تهران میرفتیم و با دیدن آپارتمان یا خانه ویلایی که چراغش خاموش بود زنگ خانه را به صدا درمی آوردیم.
یک شهروند آمریکایی برای اطلاعاتی که به پیدا کردن فردی که یک اسکلت چهار متری هالووین را سرقت کرده کمک کند، تعیین کرده است.
ناصر؛ متهم دستگیر شده در تحقیقات گفت: من دونده خوبی هستم و همیشه دلم میخواست در مسابقات دوومیدانی شرکت کنم، اما شرایط زندگیام اجازه نداد. من از خانوادهای بیپول و فقیر ساکن جنوب شهر بودم که حتی توان ادامه تحصیل هم نداشتم چه برسد به ورزش و قهرمانی. اما ذوق و استعداد دونده بودن همیشه همراهم بود و مدتی قبل تصمیم گرفتم از آن استعداد استفاده کنم.
قدمت این کتیبه سنگی به سال ١٢۵١ قمری بر میگردد و در دوره محمدشاه قاجار و فضلعلی حاکم مازندران بر سر در غربی مسجد جامع بابل نصب شده بود.
مدتی قبل دختر جوانی با پلیس تماس گرفت و از سرقت پول و طلاهایش خبر داد و گفت: همراه خانوادهام به مسافرت رفته بودیم و زمانی که برگشتیم، متوجه سرقت از خانه شدیم. تصور میکنم شخصی که سرقتها را انجام داده آشنا باشد، چون چند روز قبل از اینکه به مسافرت برویم جشن تولدم بود و دوست و فامیل را به خانهمان دعوت کردیم.