یک روز یکی از آن دو نفر با چهرهای گرفته و غمگین نزد من آمد و گفت: خواب دیده ام که همسر و فرزندت را اجنه طلسم کرده اند و من باید ۳۰ گوسفند قربانی کنم. آن زمان هر رأس گوسفند حدود یک میلیون تومان بود، من هم بدون تفکر ۳۰ میلیون تومان به او دادم تا این کار را برایم انجام بدهد. این تازه آغاز ماجرا بود. مدتی بعد، دوست آن جوان هم به محل کارم آمد و از خوابهای آشفته اش سخن گفت که روح پدرم به دلیل گناهانش در برزخ سرگردان است و چشم یاری به من دارد.