من از یک مرکز فرهنگی به خوابگاه برمیگشتم، در راه سوار خودرویی مسافرکش شدم، در مسیر راننده اتوبانی را که باید میرفت تغییر داد و از راه دیگری رفت همان موقع متوجه شدم میخواهد کاری بکند. گفتم چرا تغییر مسیر دادی نگه دار پیاده میشوم، قبول نکرد فحاشی کرد و سعی داشت با خشونت کلامی من را ساکت کند. وقتی که دید من آرام نمیشوم و قصد دارم خودم را از ماشین به بیرون پرت کنم، گاز اشکآور به من نشان داد و گفت اگر ساکت نشوی من ساکتت میکنم. بعد به یک خیابان خلوت پیچید و سعی کرد من را مورد آزار و اذیت قرار …