ترنج

در مورد

تعرض

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۷۰ مطلب

  • عامل تعرض به دختر ۳/۵ ساله در یکی از بیمارستان‌های شیراز، ۴۸ ساعت پس از اقدام شیطانی‌اش در مخفیگاه خود دستگیر شد.

  • مدتی بعد احساس کردم همسرم با متهمان به تجاوز که هر سه برادر و از آشنایان ما بودند، رابطه دارد و اصلا هم از این موضوع ناراحت نیست. روز حادثه همسرم مقدار زیادی به من قرص داد و خوابم برد. نیمه‌شب برای اینکه آب بخورم بیدار شدم و همسرم را با یکی از متهمان در خانه دیدم.

  • پسری جوان که فردی را به قتل رسانده، چون مدعی است به او تعرض کرده است شاهدی را به دادگاه معرفی کرد که خودش از قربانیان مقتول بود. این شاهد تأیید کرد که قربانیِ مقتول شده است.

  • متهم گفته‌هایی متفاوت با دختر جوان داشت و اظهارات او را تکذیب کرد و گفت: من این دختر را نربوده‌ام، بلکه او خودش همراهم آمد. من او را آزار و اذیت نکرده‌ام. او سه روز همراه من بود و روز سوم می‌خواست به خانه برود، اما می‌دانست خانواده‌اش درباره این سه روز از او سؤال خواهند کرد، برای همین تصمیم گرفت با خودزنی و صحنه‌سازی سعی کند آن‌ها را فریب دهد.

  • روز حادثه وقتی به من گفت که می‌خواهد با من رابطه داشته باشد و تهدیدم کرد که اگر به خواسته‌اش عمل نکنم، فیلم را منتشر می‌کند، چاقوی سلاخی را برداشتم و سر قرار رفتم. ما با هم درگیر شدیم، من او را به قتل رساندم و سرش را بریدم و بعد هم جسد را داخل چاهی انداختم، سپس ماشین او را برداشتم و به سمت خیابان اصلی شهر رفتم و جایی پارک کردم و فرار کردم.

  • ساعت ۱۱ شب ۲۵ بهمن سال گذشته وقتی از بیرون به خانه برگشتم متوجه شدم که همسرصیغه‌ای ام، قصد آزار و اذیت دختر ۱۵ ساله‌ام را دارد. سر این موضوع باهم درگیر شدیم. او با چوب به سرم زد.

  • الناز شاکر دوست در حاشیه اکران مردمی فیلم شبی که ماه کامل شد، به هواداری که به او دست زده بود پرخاش کرد.

  • روز چهارشنبه هفته گذشته بود که این پرونده در دادگستری استان گلستان گشوده شد. خانواده یکی از دانش‌آموزان پایه اول رامیانی به دادگستری مراجعه و از معلم دخترشان شکایت کردند. والدین این دانش‌آموز مدعی بودند معلم ٦٠ ساله به دخترشان تعرض کرده است.

  • مریم در اظهاراتش گفت: «بهمن سال گذشته از طریق فضای مجازی با علیرضا آشنا شدم. ابتدا ارتباط ما در حد چند پیام کوتاه بود اما این ارتباط هر روز بیشتر و بیشتر شد تا اینکه در نهایت برای اولین بار یکدیگر را در پارک ملاقات کردیم. مدتی از آشنایی من و علیرضا گذشت و من در این مدت علاقه شدیدی به او پیدا کرده بودم تا اینکه یک روز علیرضا به من پیشنهاد ازدواج داد و من نیز بلافاصله پیشنهاد او را قبول کردم».