خواب و رویا در شاهنامه دستمایه خوبی برای شعر سرودن توسط فردوسی بود که البته ناشی از باور و اعتقاد مردم ایران باستان بوده است. آنان اعتقاد داشتند که عناصر طبیعی و غیرطبیعی در زمان خواب به سراغشان آمده و در تعیین سرنوشتشان موثر بوده و باعث بهوجودآمدن حوادث میشود.
یکی از قهرمانان این حماسه شخصی به نام آبتین از خاندان جمشید است که در دورهای از زندگی خود، برای فرار از دست سپاه ضحاک به چین و از آنجا به «بسیلا» یا «سیلا» میرود. سیلا نام یکی از سه پادشاهی باستانی کره است که در کنار گوگوریو و باکجه در سرزمین امروزی کره حکومت میکردند.
فرمانده سپاه: قبلاً دانش آموزان شاهنامه میخواندند، امروز هر شهید ما یک شاهنامه است/ فرماندهان، خاطراتشان را بنویسند تا جوانان ما در تاریخ تحقیر نشوند
در تطور مفهومی مدنظر هگل، ایران به مثابه یک «روح» پدیدار میشود و باید هم بر اساس متدهای فنومنولوژیک، مورد بررسی قرار بگیرد. در پدیدارشناسی روح، روح یک مفهوم بزرگ است که هم خودآغازی دارد و هم خودآگاهی! و علم نیز یک روح محسوب میشود؛ به این معنا که روح باید در دو حرکت طولی و دایرهای، هم به جلو حرکت کند و هم به عقب بازگردد و نسبت به خود و آنچه که بوده، خودآگاهی یابد. این خودآگاهی نسبتی با آنچه که در روانشناسی مطرح میشود، ندارد. به این ترتیب، ایرانیان به عنوان ساکنان یک کشور تاریخی و کهن،…
بهرام با شنیدن این سخن آزرده گشت، همان لحظه فرمانی صادر کرد تا همه کسانی که صاحب خرد و اندیشه هستند، از نوشیدن دست بشویند و شراب را بر همگان حرام کرد و خود دیگر ننوشید.
رخ شهریار جهان زرد شد / ز. تیمار کبروی پردرد شد/ همانگه برآمد ز. درگه خروش/ کهای نامداران با فرّ و هوش/ حرام است میدر جهان سر به سر/ اگر زیردست است، اگر نامور
و ایران یک سال تمام را در تحریم نوشیدن گذراند و آنگاه حادثهای خواندنی رخ داد که خواندن آن لب را به خنده میگشاید و آن قصه بماند تا فصلی دیگر.