«چشمهایش» نام رمانی از بزرگ علوی است که برای نخستین بار در سال ۱۳۳۱ منتشر شد.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۲۶ مطلب
«چشمهایش» نام رمانی از بزرگ علوی است که برای نخستین بار در سال ۱۳۳۱ منتشر شد.
تصویری از پشت صحنه فیلم «شازده احتجاب» را در سال ۱۳۵۳ تماشا میکنید. در تصویری جالب از واروژ کریم مسیحی، محسن نصرتی، مهری ودادیان، جمشید فرحی، حسین قدیمی، شیده، بهمن فرمانآرا و محمود اسکویی را در پشت صحنه فیلم «شازده احتجاب» در سال ۱۳۵۳ خواهید دید.
بهمن فرمانآرا فیلمساز و تهیهکننده مشهور و باسابقه سینمای ایران چهار سال و نیم پس از کارگردانی آخرین فیلمش «حکایت دریا» هنوز موفق به ساخت اثر بعدی خود نشده است.
بهمن فرمان آرا کارگردان مطرح سینمای ایران درباره دیدار با عزت الله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی توضیحاتی ارائه کرد.
بازیگری برای بهمن فرمانآرا صرفا حضور مقابل دوربین نیست. درک فضای فکری کارگردان اثر و موضوعی که به آن پرداخته میشود، از جمله نکاتی است که او را در پذیرش نقش مجاب میکند. بهمن فرمانآرا این روزها فیلم «مجبوریم» به کارگردانی رضا درمیشیان را در اکران سینماها دارد.
آقای فرمانآرا اگر میخواستند مثل «صادقپور» فیلم بسازند، نمیتوانستند، چون تجربه ساخت فیلم «خانه قمرخانم» را داشتند، ولی فیلم «آقا مهدی کلهپز» آقای صادقپور خیلی موفقتر از فیلم ایشان شد.
بهمن فرمان آرا گفت: شما به قسمت نامآوران بهشت زهرا بروید به جای شاملو، احمد محمود و... ابوالحسن نجفی و... چه کسی آمده است؟ چه کسی جایگزین شده است؟ اما من دلم میخواهد همینجا بمیرم همینجا خاکم کنند. این دنیا بلیت یکسره است، ولی دلم میسوزد که چه کسانی را داریم از دست میدهیم، امیدوارم یک دورهای بشود که همه علاقهمند شوند که خودشان یا بچههایشان به ایران برگردند.
بهمن فرمان آرا گفت: سیاهپوستی که در آمریکا کشته شد، نزدیک ۹ دقیقه زانوی افسر پلیس روی گردنش بود و جورج فلوید قادر به نفسکشیدن نبود؛ سینمای ایران هم این شرایط را دارد و زانوی دولت روی گردنش است و در همه چیز دخالت میکند. هرچقدر ما سینماگران میگوییم در این شرایط نمیتوانیم نفس بکشیم، کسی گوش نمیکند و مجبوریم خودمان را با این شرایط وفق بدهیم.
حکایت دریا حکایت طاهر محبی (بهمن فرمان آرا)، نویسندهی سال خوردهای است که مدتی را در یک آسایشگاه روان درمانی گذرانده است و بعد از چند سال به تجویز پزشک به خانه اش منتقل میشود.
نوه من دو سال و نیمه است. در ذهن خودم فکر میکنم بتوانم تا ۱۴ سالگی او را ببینم؛ تازه اگر هوش و حواسم را از دست نداده باشم. علت اینکه جایی نمیروم این است که میخواهم در ایران بمیرم. دلم میخواهد اگر قرار است کار کنم، با بچههای ایرانی باشد. الان یک دستیار ۱۸ ساله دارم، زمانی که نمایشنامه را خواندم، مجبورش کردم درباره اش حرف بزند. میداند اگر پروژهای باشد، ممکن است دستیار چهارم و پنجم باشد، اما میخواهد یاد بگیرد. آخرین باری که در دانشگاه هنر تدریس میکردم موقع امتحان دیدم دو تا از بهترین…