او پول میخواست تا مواد بخرد. من هم کمی پول دادم. گفت این پول کم است میخواهد به چالوس برود و از من خواست که او را به چالوس ببرم. من هم هر دو پسرم را سوار ماشین کردم که به چالوس ببرم و بعد با پسر کوچکم برگردم. در راه پسر بزرگم دوباره درگیری را آغاز کرد. او با لگد شیشههای ماشین را شکست و بعد هم یک لگد دیگر زد تا درِ ماشین را بشکند. فحش میداد و با همه دعوا میکرد.