در خیابان پیرزنی را دیدم که اشک ریزان و ناله کنان دستانش را رو به آسمان گرفته بود و در حالی که میگفت: خدا لعنت کند کسانی را که مواد مخدر به تو میفروشند تا تو این پیرزن درمانده را برای گرفتن پول کتک بزنی در حالی که من شبهای زیادی را بیدار ماندم تا بزرگ شوی!