مهدی مطهرنیا در گفتگو با فرارو تحلیل میکند
بازی پرونده هستهای نیازمند بازنگری است/ این یک جنگ پنهان فرسایشی است

«به نظر می رسد اگر ۱+۵ می پذیرد که مذاکرات در سطح کارشناسان ادامه پیدا کند، نه برای رسیدن به راه حل بلکه برای خریدن زمان جهت اعمال تحریم های پراثر برای ایران و کم پیامد برای غرب در ارتباط با تحریم های نفتی در آینده نزدیک است.»

فرارو- به نظر می رسد اگر 1+5 می پذیرد که مذاکرات در سطح کارشناسان ادامه پیدا کند، نه برای رسیدن به راه حل بلکه برای خریدن زمان جهت اعمال تحریم های پراثر برای ایران و کم پیامد برای غرب در ارتباط با تحریم های نفتی در آینده نزدیک است.
مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین المللی با بیان مطلب بالا در گفتگو با فرارو ارزیابی خود از مذاکرات مسکو را چنین بیان داشت.
• آنچه که به عنوان دستاوردهای نشست های متفاوت هسته ای از سوی غرب و ایران مطرح می شود، بیشتر به یک تعارف دیپلماتیک در جهت دوری گزیدن از یک اصطکاک شدید شبیه است. به بیان دیگر هر دو طرف بر آن هستند که با حفظ وضع موجود زمینه ساز تحرک های معنادار جهت تقویت خویش در برابر یکدیگر باشند.
• بحث مذاکرات در آغاز مطرح شدن پرونده هسته ای در سطح وزاری خارجه کشورهای 1+5 با ایران بود و سپس سطح مذاکرات به نمایندگان، معاونین و مدیر کل های این کشورها تقلیل پیدا کرد و اکنون شاهد کاهش سطح ملاقات کنندگان به کارشناسان هستیم. این موضوع را نمی توان حرکتی رو به جلو دانست؛ بلکه باید تحرکی برای جلوگیری از شکست نام گذاشت.
• بر این اساس معتقدم بازی پرونده هسته ای نیازمند بازنگری است. آیا امروز گذار زمان به نفع 1+5 و مدیریت اعمال فشار فرسایشی از سوی آمریکا علیه ایران است یا به نفع ایران است؟ پاسخ به این سوال می تواند در فهم آینده زمان در پرونده هسته ای موثر باشد.
• ایران بر مواضع اصولی خود در دستیابی به انرژی هسته ای صلح آمیز تاکید دارد و رهبری نظام جمهوری اسلامی نیز هرگونه فشار غرب را مساوی با مقاومت بیشتر ایران در چارچوب این مواضع تعریف شده اصولی از سوی جمهوری اسلامی ایران می داند. این در حالی است که در طرف مقابل هم بر عمل به قطعنامه های شورای امنیت توسط ایران که شاه بیت اصلی آن تعلیق غنی سازی اورانیوم است تاکید می ورزد.
• لذا تا جبهه مقاوم در برابر یکدیگر بین 1+5 و ایران بر اساس بحران های پیش گفته ای که قبلا بارها بر آن تاکید کردم و لایه های بحران گفت - واژگانی، گفتمانی و لایه بحران سیاسی بین ایران و غرب وجود دارد، حل پرونده هسته ای ایران امکان پذیر نخواهد بود؛ مگر آنکه یک شگفتی ساز رخ دهد.
• غرب درست یا نادرست به این نتیجه رسیده است که تحریم ها علیه ایران اثر بخش است و این تحریم های اثر بخش موجب شده است که ایران درخواست لغو تحریم ها را هم وزن با پذیرش غنی سازی اورانیوم در داخل ایران در نشست های سه گانه استانبول 2، بغداد و مسکو مطرح کند.
• لذا غرب با فهم این معنا و برداشت در پی آن خواهد بود با اعمال فشار بیشتر بر ایران، بحران های متعدد، متکثر و متنوعی را متوجه موجودیت نظام جمهوری اسلامی ایران کند تا به زعم استراتژیست های غربی ایران را به مرز تشخیص مصلحت نظام، به بقای نظام در پذیرش تحمیل غرب در پرونده هسته ای هدایت کند.
• لذا به نظر می رسد که سیاست آمریکا آن است که تحریم های پر اثر نسبت به ایران و کم پیامد نسبت به غرب و ایالات متحده آمریکا را در ارتباط با ایران مدیریت کند. چرا که اگر مذاکره برای مذاکره در وضعیت کنونی ادامه پیدا کند زمینه های جایگزینی نفت ایران در بازار جهانی فرصت بیشتری پیدا خواهد کرد و آمریکا با مدیریت این معنا اجازه افزایش قیمت نفت پس از اعمال تحریم ها را به نسبت بسیار بالا نخواهد داد.
• لذا به نظر می رسد اگر 1+5 می پذیرد که مذاکرات در سطح کارشناسان ادامه پیدا کند، نه برای رسیدن به راه حل بلکه برای خریدن زمان جهت اعمال تحریم های پراثر برای ایران و کم پیامد برای غرب در ارتباط با تحریم های نفتی در آینده نزدیک است. بنابراین خرید زمان در مذاکرات به نفع غرب تمام می شود و اکنون هم مشاهده می شود که قیمت نفت در حال کاهش و قیمت طلا و دلار در حال افزایش است.
• آنچه که در پرونده هسته ای ایران به عنوان مرز برجسته رفتار و کنش سیاسی بروز و ظهور دارد حاوی این نکته است که اساسا هرگونه عقب نشینی از سوی طرفین (چه ایران و چه غرب) باعث تَرَک مشروعیتی و گفتمانی برای هر دو طرف در نظام بین الملل خواهد شد. از این رو این مرز برجسته در نهایت به وزن کشی قدرت میان هر دو جبهه منجر خواهد شد و اگر در این میان شگفتی سازی رخ ندهد امکان بروز اصطکاک های جدی میان ایران و غرب در آینده وجود دارد.
• لذا از یک سو هر دو طرف در یک منطق مقاومت قرار دارند و از سوی دیگر هر دو طرف در یک منطق رودرویی احتمالی در سطح بالاتر نیز قرار گرفته اند. اینجا است که رفتارها و کنش ها پارادوکسیکال می شود. از یکسو به میدان مذاکره می آیند و از سوی دیگر در کنش سیاسی تلاش دارند به محدودیت قدرت عمل یکدیگر نائل آیند.
• از این رو است که این منطق در ادبیات دبیر شورای امنیت ملی ایران نیز بروز و ظهور پیدا می کند؛ همانطور که در منطق آمریکایی ها و غرب این معنا را می بینیم. یعنی از یکسو به مسکو و بغداد می آیند که مذاکره کنند و از سوی دیگر زمینه های جدی اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران را آماده می کنند.
علل کاهش سطح مذاکره کنندگان از نمایندگان به کارشناسان
• در این باره سه معنا را در سطح تحلیل کلان می توان مدنظر قرار داد. اول آنکه پرونده هسته ای ایران نزد غرب از سطح اهمیت کمتری برخوردار شده است. دوم آنکه مذاکره درباره پرونده هسته ای ایران در سطح نمایندگان برای غرب جوابگو نیست. سوم آنکه هر دو طرف بر آن هستند که با یک کار کارشناسی در جهت مدیریت پرونده هسته ای ایران وارد عمل شوند.
• اما من معتقدم آنچه که در این میان با توجه به فرایند غرب در ارتباط با پرونده هسته ای بیشتر جلوه می کند، کاهش اهمیت مذاکره درباره پرونده هسته ای و انجام چنین اقدامی (مذاکره) صرفا در راستای آماده سازی افکار عمومی برای اعمال فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی ایران می باشد.
• بنابراین تلاش بر آن است که ایران را به مذاکره در حالت ضعف سوق دهند. دیپلماسی در چنین ساحتی نه به دنبال حل مسالمت آمیز موضوع که به دنبال زمینه پروری برای پاسخگویی هدفمند به افکار عمومی و آماده سازی آن ها برای برداشتن گام های عملیاتی بعدی تبدیل می باشد. سناریو نگاران در این جا است که می توانند به اجماع بین المللی و پیوند آن به اجماع منطقه ای علیه ایران فکر کنند. این یک جنگ پنهان فرسایشی است که ایران در آن قرار گرفته است.