سرمقاله روزنامه های امروز پنجشنبه
سرمقاله: پيشنهاد ايران در مورد سوريه و انتظارات غيرمتعهدها
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «صنعت نفت و الگوي اقتصاد مقاومتي»، «نقشه راه محاسبات»، «ترکيه و قاعده القاعده»، «جامعه جهاني كجاست؟»، «وظيفه ايران در قبال جنبش عدمتعهد»، «پيشنهاد ايران درمورد سوريه و انتظارات غيرمتعهدها»، «پتانسيلهاي جنبش غيرمتعهدها» و ... كه برخي از آنها در زير ميآيد.
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «صنعت نفت و الگوي اقتصاد مقاومتي»، «نقشه راه محاسبات»، «ترکيه و قاعده القاعده»، «جامعه جهاني كجاست؟»، «وظيفه ايران در قبال جنبش عدمتعهد»، «پيشنهاد ايران درمورد سوريه و انتظارات غيرمتعهدها»، «پتانسيلهاي جنبش غيرمتعهدها» و ... كه برخي از آنها در زير ميآيد.
جام جم: صنعت نفت و الگوي اقتصاد مقاومتي
«صنعت نفت و الگوي اقتصاد مقاومتي» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم رستم قاسمي وزير نفت است كه در آن ميخوانيد:
يکي از ويژگيهايي که در برخي جوامع، از ديرباز تاکنون وجود داشته و همچنان نيز وجود دارد، زيادهطلبي، فزونخواهي و ميل به سلطه بر ديگران است که خاستگاه بسياري از جنگها و منازعات کوچک و بزرگ در طول تاريخ بوده و هنوز نيز هست؛ خصلتي ناميمون و ناپسند که هماره به تباهي تمدنها و جان باختن تعداد بيشماري از انسانها انجاميدهاست.
متاسفانه در قرون اخير اينگونه اقدامات با هدف سلطه و بهرهگيري از کشورهاي کمتر توسعهيافته و درقالب تهاجمهاي نظامي و فرهنگي، آثار و پيامدهايي ويرانگر برجاي نهاده که جنگهاي جهانگير در چند دهه اخير و تمايل به سلطهطلبي بر سرزمينهاي آسيايي و آفريقايي، نمونههايي بارز و فراوان از اين سياست است. حملات گسترده به عراق و افغانستان و ستمي وصفناشدني که از سوي رژيم اشغالگر قدس بر مردم مظلوم فلسطين رفته است، نيز در اين راستا قابل ذكر است.
اما در اين ميان، آنچه نهال اميد را در ميان ملتهاي ستمديده و مظلوم زنده نگه ميدارد، هوشياري و بيداري دولتها و مردمي است که هيچگاه تن به ذلت و خواري نسپردند و همواره در برابر انواع هجمهها، دست به مقاومت زدند که نمونه آشکار آن بيداري اسلامي در برخي کشورهاي عرب و مسلمان است كه با تاسي به انقلاب مردم ايران، هوشمندانه هر حيله و تزويري را نقش بر آب کردند و جان و مال خود را سپر ساختند تا هويت ديني، ملي و فرهنگي خويش را ازغارت سلطهگران در امان بدارند.
تلاشهاي استکبار طي چند سال اخير براي درهمشکستن اراده ملت ايران و دست زدن به اقدامات غيرانساني و ضدبشري ـ بهرغم شعارپردازيهاي حقوقبشري و انساندوستانه ـ امري است بينياز از توضيح که از چشم جهانيان، پنهان نمانده و نخواهد ماند؛ اما آنچه رسانههاي غربي از بيان آن استنکاف ميورزند و آن را ناديده ميانگارند، واکنش ملت ايران و مسئولان آن است که راه را بر هر حيله و تزويري بسته و دشمنان را به محاق افکنده است؛ اقدامي برآمده از خرد كه امروز در عرصه اقتصاد و در قالب «اقتصاد مقاومتي» بهعنوان بخشي از سياست كلان نظام رخ نموده است.
صنعت نفت ايران، بهعنوان جديترين رکن اقتصاد کشور که در يکصد سال اخير، همواره بار مسئوليت حمايت از اقتصاد و صنعت ايران را بر دوش داشته، به تدبير مديران و کارکنان خود، در اين آوردگاه، نقشي شايسته ايفا کرده و با بهرهجويي از منويات رهبر انقلاب، با هدف ايجاد جهش در عرصه خودکفايي، قوام بخشيدن به بنيانهاي توليد در داخل کشور و حمايت جدي و همهسويه از ساخت داخل، بهكارگيري سرمايه داخلي، ارتقاي بنيانهاي پژوهش و توليد علم و فناوري و مهمتر از همه برقراري ارتباطي تنگاتنگ و همسو ميان پنج حلقه تحقيق، آموزش، ترويج، اجرا و بهرهبرداري، به تقويت شالودههاي اقتصاد مقاومتي پرداخته و با توجه جدي و حمايت گسترده از صنعتگران و توليدکنندگان داخلي، پشتيباني از سرمايهگذاران به منظور ايجاد پشتوانه مالي و رشد و گسترش توليد علم و فناوري، ضمن اقداماتي همچون اشتغالزايي و رونق بخشيدن به کسب و کار در کشور و ايجاد فضاي مناسب و مطلوب براي جوانان و انديشههاي نو، تحقق خودباوري را امري دردسترس قرار داده و با جذب نخبگان و فراهم آوردن امکان تجربهاندوزي براي آنان، گامهايي بلند برداشته است.
مجموعه کارکنان و مديران صنعت نفت، با اذعان به اين واقعيت که رويکرد اقتصاد مقاومتي، موثرترين عامل غلبه بر دشمن و کاربرديترين شيوه در تضمين منافع ملت ايران است، براي جامه عمل پوشاندن به اين باور، از پاي نخواهند نشست و در هر مسئوليتي که برعهده دارند، اقتدار و سربلندي ايران در سايه عمل به منويات خردمندانه رهبرانقلاب، يگانه انديشه آنان خواهد بود.
نماد اين تلاش، موفقيتهاي عظيمي است كه در همه زيرمجموعههاي صنعت نفت، از اكتشاف و توليد، انتقال و پالايش، توليد علم و فناوري، آموزش و پژوهش تا عرضه و صادرات قابل ردگيري بوده و حاصل آن عبور از خامفروشي و خودكفايي است كه جلوههاي آن، از هماكنون در افق آشكار است.
كيهان: نقشه راه محاسبات
«نقشه راه محاسبات»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد:
1- بعد از فتنه سال 88 و ناكامي بزرگ دشمن در عملياتي كردن يك كودتاي چند جانبه عليه نظام جمهوري اسلامي يك اتفاق محسوس در ادبيات سياسي رسانه ها و تحليلگران غربي رخ داد؛ استفاده از «تغيير رفتار ايران» به جاي «تغيير ساختار» كه تلاش قبلي و البته ناكام دشمنان بود. به عبارت روشن تر اگر نظام سلطه راهبرد تغيير ساختار در دايره قدرت سياسي ايران اسلامي را پيگيري و رهگيري مي كرد و با به صحنه آوردن پروژه براندازي در فتنه 88 مي كوشيد اين نقشه- بخوانيد آرزو- را جامه عمل بپوشاند از پس از آن بود كه با نقش بر آب شدن سناريوي كارگردانان فتنه، گزينه تنزل يافته تغيير رفتار ايران را در دستور كار قرار داده است.
براي همين بود كه برژينسكي كه سابقه مشاور امنيت ملي جيمي كارتر در كارنامه سياسي او برجسته است اواخر سال 88 در گفت وگو با وال استريت ژورنال بر اين فرمول تكيه مي كند؛ «آمريكا با انديشه تغيير ساختار در ايران خود را فريب ندهد.»
2- اين بار با انتخابات مجلس نهم در سال 90، دشمن سعي كرد تا سناريوها و برنامه هاي راهبردي خود در مقابله و مواجهه با ايران اسلامي را بازسازي نمايد.
از همين روي؛ - همچنان كه در توضيح بند قبلي آمد- «تغيير رفتار ايران» افقي بود كه كارگردانان و بازيگران شكست خورده فتنه 88 در نظر گرفته بودند.
سال 90 را به يك معنا مي توان در همين راستا ارزيابي كرد و مجموعه الف- پروژه انزواي سياسي ب- تحريم اقتصادي پ- تهديد نظامي براي اين بود كه در روزهاي پاياني سال يعني در موعد 12 اسفند و در بزنگاه انتخابات شاخصه تغيير رفتار ايران، رخ بنمايد.
اما اجازه بدهيد قضاوت درباره اين كه آيا دشمن به اهداف و برنامه هاي خود رسيد و يا در تغيير رفتار ايران به مانند راهبرد تغيير ساختار ناكام بود را در تحليل خواندني انديشكده بروكينگز پي بگيريم كه مي نويسد؛ «آمريكا آنجا كه بايد كم آورده است و آن همانا ايجاد تغييرات در رفتار ايران است.»
اين انديشكده آمريكايي كه در شرايط كنوني و در دوره قدرت دموكرات ها بيشترين نقش را در تصميمات دولت اوباما دارد بعد از انتخابات اسفند 90 در به نتيجه نرسيدن گزينه تغيير رفتار ايران اذعان مي كند كه؛ «ايران در طول تاريخ ثابت كرده كه ظرفيت مقابله با مشكلات براي رسيدن به اهداف موردنظر خود را دارد.»
آنچه قابل اعتناست تصريح بروكينگز بر اين موضوع است كه براي تغيير رفتار ايران، گزاره «فشار كارساز است» باطل است و نبايد با فشار بيشتر اين را به يك حلقه باطل تبديل كرد.
3- بنابراين از آنجايي كه دشمن وظيفه ذاتي اش دشمني كردن است و از راه هاي مختلف به كارزار مقابله برمي گردد طبيعي است كه برنامه و راهبرد ديگري را براي خود تدارك و ساماندهي كند. در اين ميان اين مطلب را نيز بايد اشاره كرد كه دشمن بار ديگر به صحنه انتخابات سال 92 چشم دوخته است.
اما ماه گذشته رهبر معظم انقلاب در جمع كارگزاران نظام و همچنين در جمع دانشجويان نقشه راه دشمن را فاش كردند و خاطرنشان نمودند كه؛ «دشمن به دنبال تغيير در محاسبات ايران است». «آقا» بطور مشخص و دقيق و عميق در ميان مسئولان و كارگزاران نظام- 3 مرداد 91- با اشاره به تلاش دشمنان انقلاب براي به بن بست كشاندن راه ملت ايران تاكيد كردند؛ «آنها به صراحت مي گويند بايد با تشديد فشارها و تحريم ها، مسئولان ايراني را وادار كرد كه در محاسبات خود تجديدنظر كنند اما ملاحظه واقعيات باعث مي شود كه ما نه تنها در محاسبات خود تجديدنظر نكنيم بلكه با اطمينان بيشتر به راه مورد نظر ملت ادامه دهيم.»
4- اگر بخواهيم صورت مسئله را ساده كنيم بدين صورت است كه اولاً؛ دشمن از تغيير ساختار ايران اسلامي نااميد شده است و حتي هزينه سنگيني با پيش كشيدن تمام ظرفيت ها و پتانسيل ها در پروژه فتنه 88 مي سوزد.
ثانياً؛ دشمن در حالي به تغيير رفتار ايران اميدوار بوده كه اين برآورد نيز هيچگاه محقق نشده است.
ثالثاً؛ آخرين ارزيابي راهبردي دشمن اين است كه با مجبور كردن ايران در تغيير محاسبات، روزنه اي براي تغيير رفتار ايران ايجاد كند.
اكنون اين پرسش به ميان مي آيد كه چرا از يكسو ايران در محاسبات خود تغيير نمي دهد و از سوي ديگر چرا دشمن نمي تواند ايران را به دالان تغيير در محاسبات بكشاند؟
5- علت اينكه ايران محاسبات خود را تغيير نمي دهد روشن است و بهترين گواه و داور در اين بين عنصر زمان است كه واقعيات را از القائات نشان مي دهد.
رئوس محاسبات ايران طي سال هاي گذشته كه اكنون به اثبات رسيده و غيرقابل انكار است را مي توان در چند محور تيتروار فهرست كرد؛
الف- خاورميانه جديد خاورميانه اسلامي خواهد بود و طرح خاورميانه بزرگ و سپس خاورميانه جديد آمريكا شكست خورده است.
ب- پروژه انزواي سياسي جمهوري اسلامي ايران در سطح منطقه اي و فرامنطقه اي به نتيجه نمي رسد.
پ- تحريم هاي اقتصادي عليه ايران ولو با توصيفاتي چون «گزنده بودن»، «هوشمند بودن» و «فراگير بودن» كارساز نخواهد بود.
ت- تهديدات نظامي عليه ايران يك بلوف بزرگ است و رژيم رو به اضمحلال اسرائيل كه به نفس افتاده است در جايگاهي نيست كه به ايران حمله كند.
ث- اعتبار از سر زور و تطميع آمريكا و صهيونيست ها در معادلات سياسي دنيا بصورت فزاينده در قوس نزولي قرار گرفته است.
ج- قيام ها و انقلاب هاي منطقه در بستر بيداري اسلامي است و الهام بخشي ايران به كشورهاي مسلمان غيرقابل خدشه است و دامنه اين بيداري تا خاك اروپا نفوذ خواهد كرد.
اكنون نمونه بارزي كه ثابت مي كند محاسبات ايران صحيح بوده و در نقطه مقابل، دشمن در محاسبات خود دچار اشتباهات پي در پي بوده است برگزاري اجلاس غيرمتعهدها در تهران با حضور 120 كشور دنيا- دو سوم سازمان ملل- است كه به تعبير برخي از رسانه هاي غربي نشان دهنده شكست سياست هاي آمريكايي و صهيونيستي در قبال جمهوري اسلامي است.
خب؛ در شرايطي كه واقعيت ها آشكارا بيانگر اين است كه ايران در محاسباتش اشتباه نكرده و از سوي ديگر دشمن در گرداب اشتباهات راهبردي گرفتار شده است ناگفته پيداست كه بطور قطع ايران محاسبات خودش را تغيير نخواهد داد.
6- اما اينكه چرا دشمن نمي تواند بستر و فضايي را بوجود آورد كه ايران را با طرح فريب به دالان تغيير در محاسبات وادار سازد نكته اي است كه اين روزها برخي از رسانه هاي غربي به رگه اي از پاسخ دست يافته و آن را به بيرون درز داده اند.
واشنگتن تايمز و وال استريت ژورنال اخيرا در مطالب جداگانه اي با اشاره به تلاش گسترده آمريكا در لغو سفر دبيركل سازمان ملل به ايران به اين نكته مشترك رسيده اند كه ايران با اجلاس تهران و حضور بان كي مون در اين كشور بر آمريكا غلبه كرده و مشخصا در رقابت ميان [آيت الله] خامنه اي و اوباما- با پوزش از اين مقايسه- رهبر ايران پيروز اين مبارزه بوده است.
اين واقعيت ترجمان همان مطلبي است كه انقلابيون مصري در بحبوحه مبارزه و قيام اعلام مي كنند؛ ما از سقوط رژيم مبارك مايوس بوديم و قرار بر پايان تحصن در ميدان التحرير بود كه خطبه امام خامنه اي روح اميد در ما دميد و ايستادگي و مقاومت در جان هاي ما شعله كشيد و اين پيروزي را مديون امام خامنه اي هستيم.
همچنانكه روزنامه آمريكايي وال استريت ژورنال كه روز گذشته اجلاس تهران را نشانه كيش و مات غرب ارزيابي كرد پيش تر بر اين نكته انگشت تاكيد گذاشت كه؛ «رهبر عالي ايران مسائل جانبي بسياري را كه ما پديد مي آوريم به خوبي مديريت مي كند در حالي كه ما در اوهام هستيم و تحريم ها به شكست فاحشي انجاميده و از سوي ديگر برنامه هسته اي ايران در مسير پيشرفت است و...»
و بالاخره آنكه به قول موسسه رند -RAND-، حرف آخر را آيت الله خامنه اي مي زند و اينچنين است كه با درايت «آقا» ايران اسلامي نه تغيير محاسبه مي دهد و نه در دالان اجباري تغيير محاسبات گرفتار مي شود. اما دشمنان بايد منتظر اين واقعيت باشند كه سخنان و بيانات راهگشاي امروز «آقا» در افتتاحيه اجلاس سران غيرمتعهدها، محاسبات آنها را بار ديگر بهم مي ريزد چون نقشه راه غيرمتعهدها در تهران ترسيم خواهد شد.
خراسان: ترکيه و قاعده القاعده
«ترکيه و قاعده القاعده» يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضا رضاخواه است كه در آن ميخوانيد:
حضور نگران کننده نيروهاي القاعده در خاک ترکيه و ايجاد پايگاههاي آموزشي در کمپ هاي پناهندگان سوري در استان هاي "هاتاي" و "غازي آنتپ"، اين روزها صداي بسياري از سياستمداران ترک را درآورده است. "محمت علي اديپ اغلو" نماينده استان هاتاي در پارلمان ترکيه؛ استاني که تاکنون بيش از يکصد هزار آواره سوري را در خود جاي داده است، اخيرا در گفتگو با نشريه "ترکيش ويکلي" با انتقاد از بي توجهي مقامات امنيتي و دولتي به حضور گسترده نيروهاي القاعده در ترکيه عنوان کرده بود: "حضور آشکار جنگجوياني از ليبي، چچن، افغانستان و کشورهاي عربي و آفريقايي که تحت پرچم القاعده در استان هاي مرزي گردهم آمده اند، امنيت و اقتصاد در اين مناطق را از بين برده است". واقعيتي که هيلاري کلينتون وزير امور خارجه آمريکا نيز در نشست اخير خود با سران حزب عدالت و توسعه به آن اشاره کرده بود. اخيرا نيز "کمال قليچدار اغلو" رهبر حزب "جمهوري خلق" ترکيه تلاش دولت اردوغان براي تبديل اردوگاه هاي آوارگان سوري به کمپ هاي آموزشي تروريست ها را امري خطرناک خوانده بود.
ترکيه که اين روزها به اذعان "هالوک کچ" معاون و سخنگوي حزب جمهوري خلق به يک تهديد جدي براي 3 همسايه بزرگ خود يعني ايران، عراق و سوريه تبديل شده است، بنا به دلايلي همچون؛ سياست هاي غلط سردمداران حزب عدالت و توسعه به ويژه شخص اردوغان که تمام مسيرهاي بازگشت را از بين برده است، عدم توفيق دستگاه ديپلماسي احمد داوود اوغلو در ايجاد يک اجماع بين المللي براي مداخله نظامي در سوريه، ناکامي در ايجاد يک منطقه پرواز ممنوع در داخل خاک سوريه به منظور ممانعت از گسترش بحران به داخل خاک ترکيه و از همه مهمتر نداشتن يک استراتژي مشخص دراز مدت براي مداخلات در سوريه؛ دست به دامان القاعده شده است.
سياستي ناکارآمد و پرهزينه اي که بنيان گذاران آن يعني آمريکا، عربستان و پاکستان نيز ديگر اين روزها تمايلي به استفاده از آن ندارند. بهره گيري از جريان هاي تروريستي براي پيشبرد سياست خارجي ايده اي بود که در دهه 80 ميلادي به ابتکار آمريکا و با سود جويي از انديشه وهابيت سعودي در پاکستان و افغانستان دنبال مي شد.
گروه هايي چون طالبان، القاعده، سپاه صحابه، لشکر جنگ وي، شبکه حقاني و...با هدف مقابله با ارتش سرخ شوروي و ايجاد سدي در مقابل گسترش نفوذ کمونيسم در خاورميانه توسط کاخ سفيد شکل گرفتند، تا اين بار منافع آمريکا در منطقه به جاي اقدامات مستقيم تروريستي سازمان سيا با يک واسطه بومي تامين شود. با اين حال پايان حضور نظامي شوروي باعث شد تا اين گروه ها تبديل به چاقويي شوند که برخلاف آن چه مرسوم است دسته خود را هم مي برند.
تبديل شدن پاکستان به يکي از نا امن ترين مناطق جهان، بمب گذاري در ظهران عربستان و حمله تروريستي به برج هاي دوقلو در يازدهم سپتامبر نمونه هايي از اين روند مي باشند. روي آوردن ترک ها به جريان هاي افراطي و القاعده، هرچند به اعتقاد برخي ناشي از بي تجربگي دستگاه امنيتي و ديپلماسي در آنکاراست، اما قطعا تاثيرات ماندگاري بر امنيت ملي اين کشور در سالهاي آينده خواهد گذاشت.
تاريخ نشان داده قاعده القاعده مبارزه با در دست ترين دشمن يعني همان حامي قبلي خودشان مي باشد، چه اين حامي شيوخ عربستاني باشند، چه حاکمان کاخ سفيد ، چه ژنرال هاي پاکستاني و چه سياستمداران ترک؛ قاعده اي که برپايه ايجاد ناامني، ترور و افراط شکل گرفته است، عوامل چالش اصلي پيش روي امنيت ملي ترکيه خواهد بود. امري که با در نظر گرفتن زمينه مساعد رشد افراط گرايي بومي در مناطق محروم ترکيه ميتواند آنکارا را به اسلام آبادي ديگر در منطقه تبديل کند.
رسالت: جامعه جهاني كجاست؟
«جامعه جهاني كجاست؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد:
بيش از دو سوم كشورهاي جهان اين روزها ميهمان دولت و ملت ايران هستند. 33 سال است آمريكا و غرب تبليغ مي كنند كه جمهوري اسلامي ايران به دليل مواضع عزتمندانه خود در انزوا قرار دارد. جمهوري اسلامي يك چيز مي گويد جامعه جهاني به نمايندگي آمريكا چيز ديگري مي گويد.
جمهوري اسلامي به راهي مي رود و جامعه جهاني به رهبري غرب به راه ديگري مي رود. صحت اين ادعا در طول سه دهه گذشته بارها زير سئوال رفته است.
در ايام جنگ تحميلي يك فضاي سنگين تبليغاتي عليه ايران و به نفع صدام و هواداران غربي او بود اما ديپلماسي تهاجمي ايران اين فضا را تغيير داد و نهايتا با پذيرش قطعنامه و تغيير جغرافياي سياسي منطقه حمله صدام به كويت و به جان هم افتادن شركاي جنگ تحميلي به جان هم، تمام آن ادعاها بر باد رفت.
امروز هم به دليل عدم كارايي ساختار سياسي سازمان ملل، آمريكا بارها از شوراي امنيت، عليه ايران به بهانه فعاليت هاي صلح آميز هسته اي قطعنامه گرفته است.
همين ادعاي طرفداري جامعه جهاني از آمريكا بارها تكرار شده است.
در سومين روز برگزاري اجلاس غير متعهدها كتابي در دسترس هيئت هاي نمايندگي قرار گرفت كه حاوي 42 بيانيه غير متعهد ها از سال 2003 تا 2012 در حمايت از فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران بود. اين بيانيه ها نشان مي دهد كه بيش از دو سوم كشورهاي جهان فعاليت هاي هسته اي ايران را صلح آميز مي دانند و به شدت از آن دفاع مي كنند اما آمريكا با فريب اعضاي شوراي امنيت آن را بر نمي تابد و تحريم هاي ظالمانه اي را عليه ملت ايران اعمال مي كند.
آمريكاييها و شركاي اروپايي آن حتي به اين هم اكتفا نمي كنند.
تحريم هاي يكجانبه اي را عليه ايران به راه انداخته اند كه بحمدالله دولت و ملت ايران به سرعت آن را پشت سر گذاشته اند. سئوالي كه امروز در ذهن مردم جهان مطرح است آن است كه مشروعيت قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران و اقدامات تجاوزكارانه آمريكا عليه دولت ايران از كجا ناشي مي شود؟ وقتي دو سوم كشورهاي دنيا اين اقدامات را نا مشروع مي دانند و رسما از ايران حمايت مي كنند پس ادعاي آمريكاييها مبني بر اينكه جامعه جهاني فعاليت هاي هسته اي ايران را بر نمي تابد چه مي شود؟
امروز مردم جهان مي گويند جامعه جهاني كجاست؟
آيا نبض جامعه جهاني همان است كه اين روزها در تهران مي گذرد؟ يا جامعه جهاني همان است كه در ورق پاره هاي شوراي امنيت سازمان ملل به تحريك آمريكا صادر مي شود؟
امروز بازرسان آژانس در ايران به عنوان چشم جامعه جهاني برفعاليت هاي هسته ايران نظارت دارند. آژانس بين المللي هسته اي بارها در گزارشات خود فعاليت هاي هسته اي ايران را شفاف و غير منحرف تشخيص داده است. اما آمريكا وقعي به گزارشات آژانس نمي نهد و كار خود را مي كند.
امروز مردم جهان مي دانند كه آمريكا خود را در رأس يك استبداد جهاني مي بيند و مايل است به اقدامات خود لباس قانوني و مشروع بپوشاند. اما دو سوم كشورهاي جهان در جنبش غير متعهد ها اين منطق زورگويانه را نمي پذيرند و در مقابل آن ايستاده اند و بارها از فعاليت هاي هسته اي ايران دفاع كرده اند. نفس حضور غير متعهد ها در عالي ترين سطح در اجلاس تهران «نه» بزرگ به تهديدها و تحريمها عليه ملت ايران است.
بزودي رياست سه ساله ايران بر جنبش غير متعهدها آغاز مي شود آمريكا بايد اعتراف كند كه در برابر خواست بيش از دو سوم كشورها يعني بخش عظيمي از جامعه جهاني قرار دارد آمريكاييها بايد در سياستهاي تجاوزكارانه خود تجديد نظر كنند زيرا راهي براي ادامه تجاوز و تهديد و تحريم باقي نمانده است. از اين پس طي سه سال رياست ايران بر جنبش عدم تعهد جامعه جهاني در جايي است كه ايران در راس آن قرار دارد.
وطن امروز: مقاومت همیشه جواب میدهد
«مقاومت همیشه جواب میدهد» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز است كه در آن ميخوانيد:
اگر خامنهای دیروز گفته بود: «انقلاب اسلامی در هیچ جای جهان بینام امام خمینی شناخته شده نیست»، امروز باید گفت «بیداری اسلامی در هیچ جای جهان، بینام امام خامنهای شناخته شده نیست». اگر خاورمیانه محل دعوای نظام حق و نظام سلطه است، حق با جناب «بریت استفانز» است که متاثر از شکوه بزرگ اجلاس تهران، بنویسد: «در جنگ محبوبیت جهانی باراک اوباما و علی خامنهای، پیروز، آیتالله است». هر نظامی، نمایندهای دارد و اگرچه اصولاً خوبان را با بدان نمیتوان قیاس کرد، لیکن این را روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال هم فهمیده که رهبر نظام حق (بیداری اسلامی) بر رئیسجمهور نظام سلطه (همپیمانان آمریکا و اسرائیل) پیروز شده است.
من این اعتراف را تعبیر میکنم به «پیروزی مقاومت» و باورم هست که این روزها جمهوری اسلامی «پایتخت مقاومت» است. مقاومت همیشه جواب میدهد. دشمن اما جهان اسلام را دعوت میکند به دست کشیدن از مقاومت و نشستن پای میز سازش و اینکه در ازای سازش، دیگر نه تهدیدی هست و نه تحریمی. باید از یاسر عرفات تا حسنی مبارک، دوباره تاریخ را با دقت مضاعف خواند تا متوجه شد شجره طیبه مقاومت برخلاف درخت خبیثه سازش، میوه کال ندارد. مقاومت در همین دنیا نیز جواب مثبت میدهد.
مقاومت، فقط «توصیه دل» نیست، بلکه ناظر به فتوحات ممتد بیداری اسلامی، میتوان مقاومت را «سفارش عقل» هم خواند. همه تفاوتها در همه سرنوشتها ناشی از کم و زیاد همین عنصر مقاومت است. فتنههای زیادی بود که جمهوری اسلامی میتوانست با دشمن خود سازش کند اما مقاومت کرد. چرا که مقاومت، گزینه عاقلانهتری به نظر میرسد. نخستین روزهای عصر اصلاحات که از درون جمهوری اسلامی و در میان بهت و تعجب بسیاری از جهانیان، ایده «گفتوگوی تمدنها»، اسم رمز «سازش با نظام سلطه»، و تبدیل به گفتمان غالب دستگاه دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی شد، ما نه تنها هیچ در بهشتی روبهروی خودمان باز ندیدیم بلکه شاهد گستاخی و گامی به جلو از طرف دشمن بودیم که عدل، ما و یکی دو کشور دیگر را «محور شرارت» خواند.
آن روز، سازش جواب نداد، هرچند حتی همان روز هم حکومت اجازه نداد دولت، همه داشتهها را پای میز «مذاکره منهای مبارزه» قربانی کند. عصر اصلاحات اما تمام شد و اصولگرایانی سر کار آمدند که «مقاومت» از مهمترین اصولشان بود. قطار انقلاب اسلامی دوباره روی ریل مقاومت افتاد. در این دوره اصولگرایان خیال نکردند که مقاومت با دیپلماسی تعارض دارد ولی جایی هم اگر تعارضی در کار بود، مبارزه فدای مذاکره نشد و خیلی درست و منطقی و عاقلانه مفهوم مقاومت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی عملی شد. این روزها ما درباره انرژی هستهای با «1+5» مذاکره میکنیم اما از موضع دست بالا. درباره قدس شریف از تریبون مقدس نماز جمعه و توسط امام خامنهای رسماً و علناً و کوبندهتر از هر زمانی علیه صهیونیستها موضع میگیریم و به عناصر مختلف مقاومت در منطقه، پروبال میدهیم.
به بهانههای جورواجور برای نشستن پای میز مذاکره به آمریکا «نه» میگوییم. از «بیداری اسلامی» دفاع میکنیم اما تذکر میدهیم همه این دفاع، در «خاکریز مقاومت» رخ میدهد و دقیقاً از همینرو، از «ملت/ دولت سوریه» همزمان دفاع میکنیم. این روزها واضحتر از هر روز دیگری «قدس» را فریاد میزنیم و هشدار میدهیم مبادا در پیچ و خم بیداری اسلامی، مساله قدس یعنی مساله اصلی مقاومت فراموش شود. این روزها بیداری اسلامی را از نتایج ملموس مقاومت ملل اسلامی تفسیر میکنیم که اصولا معتقدیم مصر بدون مبارک و تونس بدون بنعلی فیحدذاته خسران برای غاصبین قدس است و ظفر برای مقاومت.
این روزها از دوست گرفته تا دشمن، حزبالله لبنان و سیدحسن نصرالله را به انقلاب اسلامی میشناسند. یعنی اصحاب مقاومت را به انقلاب اسلامی میشناسند. اجزای سازش اما جملگی نمایندگان نظام سلطهاند. از سرهنگ سبز گرفته تا علیعبدالله صالح تا حتی محکومان خودمان در فتنه 88 ، آخر و عاقبت اهل سازش را نگاه کن و آن را مقایسه کن با سرنوشت روشن اصحاب مقاومت. واقعا در امالقرای جهان اسلام، چه راز و رمزی نهفته است که به «جنبش عدم تعهد» روحی دگرباره میدمد؟! چرا اجلاس شانزدهم بیش از همایش و نمایش و نشست و مذاکره، شمایل یک رزمایش، مبارزه، مانور و اعلام آمادگی علیه نظام سلطه پیدا کرده است؟! چرا اغلب سران، همین که به تهران رسیدهاند، واقعاً «غیرمتعهد» به آرمانهای سلطهگران شده و احساس میکنند اینجا برای حرف زدن جای بهتری است؟!
اجلاس سران عدم تعهد، بیش از آنکه «پیروزی دیپلماسی»، باشد، «پیروزی مقاومت بر دیپلماسی» است و بیش از این نیز، پیروزی «دیپلماسی مقاومتی» بر نظام سلطه و سازشکاران. یا همان که «بریت استفانز» گفت.
حمايت: فرصتی برای دیپلماسی گسترده
«فرصتی برای دیپلماسی گسترده» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم حسین سبحانی نیا است كه در ان ميخوانيد:
برگزاری اجلاس غیر متعهدها در تهران در چنین سطح بالایی به معنای شکست دیپلماتیک غرب آمریکا و اسرائیل در منزوی کردن ایران و همچنین نشاندهنده دیپلماسی تأثیرگذار جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی است. جنبش غیر متعهدها یکی از سازمانهای بینالمللی مهم بعد از سازمان ملل متحد به شمار میرود که برگزاری شانزدهمین دوره اجلاس این جنبش در تهران هم برای جنبش غیر متعهدها و هم برای ایران اهمیت دارد؛ زیرا فرصت مغتنمی را در اختیار جمهوری اسلامی و کشورهای عضو جنبش عدم تعهد قرار میدهد.
مشارکت بالای کشورها در این اجلاس، همچنین انتقال ریاست آن به جمهوری اسلامی ایران برای یک دوره سه ساله فرصت بیبدیلی است تا از ظرفیتهای این جنبش برای ایجاد صلح جهانی و احقاق حقوق کشورهای در حال توسعه در برابر زورگویان و مستکبران بهرهبرداری شود. علاوه بر این، برگزاری اجلاس جنبش غیر متعهدها در تهران فرصت ویژهای برای توسعه روابط اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران به وجود میآورد، به همین دلیل هم دشمنان ایران تمام تلاش خود را به کار بستند تا با فشار به مقامات کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها به منظور حضور نیافتن در اجلاس تهران، کیفیت برگزاری اجلاس را پایین آورند تا جمهوری اسلامی نتواند با استفاده از این فرصت با گسترش روابط خود، راهی برای دور زدن و بیتأثیر کردن تحریمهای یکجانبه و غیرمنطقی غرب پیدا کند.
با این حال حضور مقامات صد و پنجاه کشور و سازمان بینالمللی در تهران به معنای پذیرفتن توانمندی بالای جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی و تأییدی بر موقعیت و پرستیژ بینالمللی ایران است؛ از این روی میتوان گفت که حاضران در نشست تهران رابطه با ایران را به عنوان یک اصل برای خود انتخاب کردهاند. جمهوری اسلامی هم در حاشیه اجلاس غیر متعهدها در تهران، گفتوگوها و رایزنیهایی با سران کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها خواهد داشت که امید میرود این مذاکرات منجر به افزایش روابط سیاسی جمهوری اسلامی با کشورهای عضو جنبش شود.
البته این رویداد بینالمللی با برگزاری اجلاس شش روزه تهران پایان نمیپذیرد و به دلیل انتقال ریاست سه ساله جنبش غیر متعهدها به ایران، جمهوری اسلامی میتواند طی این سه سال اهداف خود را دنبال کند. در سه سال آینده اجلاس وزرای امور خارجه کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل و همچنین در جاهای دیگر با ریاست ایران تشکیل میشود؛ بنابراین جمهوری اسلامی میتواند از این کانال برای رایزنی بیشتر و برقراری ارتباط گستردهتر با کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها استفاده کند.
تهران امروز: وظيفه ايران در قبال جنبش عدمتعهد
«وظيفه ايران در قبال جنبش عدمتعهد» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حشمت الله فلاحت پيشه است كه در آن ميخوانيد:
اجلاس عدم تعهد تهران و سطح شركت كنندگان آن از شرايط خوبي برخوردار است و اينكه در آينده نتيجه اين اجلاس و اين فرصت براي ايران و ديگر كشورها به كجا ميانجامد نيز داراي اهميت زيادي است.اگر جمهوري اسلامي ايران بتواند در قالب راهكارهايي، جنبش عدم تعهد را از حالت بيتفاوتي خارج كند در دوران رياست خود بر اين جنبش توانسته است گام موثري را براي اعضاي اين جنبش بردارد. انتظار ميرفت اعضاي گروه جنبش عدم تعهد نسبت به مسائلي كه در جهان بينالملل رخ ميدهد فعاليت مناسبتري داشته باشند اما آنچه در حقيقت رخ داده است اينكه غيرمتعهدها به عنوان دومين سازمان بينالمللي تاكنون نسبت به تغييرات منطقه بيتفاوت عمل كردهاند. در حوزه خاورميانه نيز جنبشهاي دموكراسيخواهي مشاهده ميشود و جنبش غير متعهدها به عنوان جنبشي غير وابسته از اين مسائل غافل بوده است و توجهي به منطقه خاورميانه نداشته است.
موضوع ديگر كه بهتر است در مدت رياست ايران به آن پرداخت نهضت دموكراسيخواهي در كشورهاي غير عضو است. كشورهايي چون آفريقا و آمريكاي لاتين تلاش كردهاند با ايجاد اينگونه نهضتها استقلال خود را به دست بياورند از اين رو بهتر است اعضاي جنبش عدم تعهد به اين مسئله نيز توجه داشته باشند. از سوي ديگر به نظر ميرسد جنبش عدم تعهد با ضعف دبيرخانه مواجه است زيرا مصوبات مجالس گذشته به صورت مناسبي پيگيري نشده است. عدم پيگيري مسائل اجلاس سبب كاهش اهميت آن در سطح بينالمللي خواهد شد از اين رو ايران بايد تلاش كند در مدت رياست خود بر اجلاس با ايجاد دبيرخانه مناسب مصوبات اعضا را به بهترين نحو پيگيري كند.بهتر است اعضاي اين جنبش تلاش كنند طرحهاي ارائه شده از سوي مصر،تركيه،سازمان ملل و غيره را به اهداف خود نزديك كنند تا بتوانند تاثيرگذاري خود را برمسائل بينالمللي افزايش دهند.
بحثي چون پاك شدن دنيا از سلاحهاي كشتار جمعي كه غرب مدعي آن است نيز بايد از سوي اعضاي جنبش عدمتعهد بررسي و به شدت پيگيري شود و ضمن آشكارسازي پشت پرده فعاليتهاي كشورهاي غربي در اين زمينه و زيرسوال بردن فعاليت دروغين آنها، به صورت واقعي براي منع استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي تلاش كنند. ارائه راهكار براي حل بحرانهاي ايجاد شده در منطقه نيز مسئلهاي است كه روساي شركت كننده در اجلاس بايد به آن توجه داشته باشند. در آذر سال1376 شمسي در اجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامي مسئله فلسطين و رفراندوم درباره آن از سوي ايران مطرح شد و اين مسئله برخلاف تبليغات غرب و تلاش براي اينكه نشان دهد ايران خواهان افزايش بحران در منطقه است، بود اما به مرور زمان به فراموشي سپرده شد، مطرح شدن اينگونه مسائل در اجلاس تهران ميتواند كمك زيادي به پربار شدن نتيجه اجلاس داشته باشد.
مسائل ديگري چون نياز به اصلاح اساسنامه جنبش نيز نكتهاي است كه بايد در مدت رياست ايران بر جنبش عدم تعهد مورد توجه قرار بگيرد. در سال 1961 جنبش عدم تعهد با شعار احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت یکدیگر،برابری و منافع متقابل،عدم تجاوز به یکدیگر،همزیستی مسالمتآمیز و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر ايجاد شد و به تدريج، بهرغم تلاش غرب براي منفعل كردن آن استحكام پيدا كرد اما به دليل ناديده گرفتن اصول كمرنگ شد. نكته ديگر تلاش براي اثرگذاري بيشتر اعضاي جنبش عدم تعهد در مسائل بينالمللي است. اعضاي كشورهاي غير عضو بين 17 تا 18 درصد آراي دو سازمان بزرگ پولي و مالي را در اختيار خود دارند در حالي كه اين آرا براي كشورهاي عضو جنبش به 10 در صد هم نميرسد.
اين مسئله بهرغم نمايش نظم ناعادلانه جهاني نشاندهنده وظيفه اعضاي جنبش عدم تعهد براي افزايش تاثيرگذاري خود بر مسائل بينالمللي است. در نهايت جمهوري اسلامي ايران تنها كشوري در دنياست كه عدم تعهد را در قانون اساسي خود دارد از اين رو روح جنبش با روح ايران همخواني دارد. ايران بايد با راهكارهاي عملي هم خود در دوران رياست نقش فعالي داشته باشد، هم جايگاه جنبش، كمرنگ كردن تحريمها و ايجاد نظم عادلانه در جهان را افزايش دهد.
آفرينش: پيشنهاد ايران درمورد سوريه و انتظارات غيرمتعهدها
«پيشنهاد ايران درمورد سوريه و انتظارات غيرمتعهدها» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
اجلاس تهران در آستانه مهمترين نشست هاي خود با حضور سران كشورهاي عضو قرار گرفته است. در طي چند روز گذشته كه نشست كارشناسان و وزيران خارجه در حال برگزاري بود، مهمترين موضوعي كه در دستور كار اجلاس و مورد توجه فضاي سياسي بين الملل قرار داشت، "وضعيت سوريه" بود.برگزاري اجلاس در تهران و رياست ايران بر جنبش غيرمتعهدها از يك سو، و نقش و تاثير ايران بر تعيين سرنوشت سوريه به عنوان همپيمان استراتژيك از سوي ديگر، اهميت موضوع سوريه را دوچندان كرده است. برهمين اساس ايران پيش از برگزاري اجلاس نم ازطرح خود براي راه گشايي در بن بست سوريه خبرداده بود و در طي چند روز گذشته نيز به گونه اي كلي به محتواي آن اشاره شد وقرار است در نشست سران كشورها مطرح شود و درمورد آن تصميم گيري گردد.
براساس اين طرح ايران پيشنهاد کرده است "گفتگو با مخالفان در راستاي اصلاحات تحت رهبري بشار اسد رئيس جمهوري صورت بگيرد. بندهاي اين پيشنهاد نيز شامل توقف خشونت، آغاز گفتگو، برگزاري انتخابات با مشارکت همه طيف هاي سياسي سوريه ، امداد رساني و کمک رساني به مردم سوريه زير نظر دولت اين کشور است."
باتوجه به موقعيت فعلي كشورمان به عنوان رياست جنبش غيرمتعهدها و نوع نگاه به وضعيت سوريه ضروري است تا ديپلماسي ما نيز درخور اين جايگاه باشد و از پتانسيل هاي خود در تطميع نظرات ديگر اعضا استفاده كنيم. آنچه در طرح پيشنهادي ايران در مورد سوريه بسيار حائز اهميت است، لزوم رويكرد واقع گرايانه در پرتو آرمان هاي واقعي "عدم تعهد" مي باشد. ايران بايد از جايگاه رييس غيرمتعهدها به اجماع و نظرات اعضاي جنبش توجه ويژه داشته باشد و به گونه اي طرح ريزي و تصميم گيري نمايد كه برخلاف نظر طيف كثيري از اعضا و كشورهاي تاثير گذاراين جنبش قرار نگيرد.
درحال حاضر اجماعي جهاني در مورد وضعيت سوريه به وجود آمده كه خواستار اصلاحات اساسي در سيستم حكومتي اين كشورمي باشند. البته اين امر در رايزني هاي چند روز اخير ديپلمات هاي سياسي ما به گونه اي غيرمستقيم ديده شده، اما آنچه مورد اهميت است تصميماتي است كه در اين مرحله از اجلاس از سوي سران درمورد پيشنهاد ايران اتخاذ خواهد شد.
تمام توجهات غربي ها به رويكرد جنبش به وضعيت سوريه است، به طوري كه آمريكا از سران شركت كننده در اجلاس خواسته است تا نسبت به پيشنهاد ايران و حمايت از حكومت سوريه اعتراض كنند و با آن مخالفت نمايند. با توجه به اهميت و جايگاه اين اجلاس غرب بيم آن را دارد كه نفوذ و وضعيت فعلي ايران در جنبش باعث بروز تصميماتي گردد كه با خواسته هاي آنها همخواني نداشته باشد.
لذا كشورمان در اين برهه حساس نياز به حكمت انديشي و ديپلماسي ظريف سياسي دارد تا پيشنهاد خود را به تاييد سران غيرمتعهدها برساند. درصورت موفقيت كشورمان در اين امر نگاه افكار عمومي و شانتاژهاي تبليغاتي غرب برعليه كشورمان در مورد وضعيت سوريه تغيير خواهد كرد و اين ادعا را كه "ايران مانع اصلي عدم برقراري صلح در سوريه" مي باشد را از بين خواهد برد.
طبيعي است که ما به عنوان مستقل ترين عضو غيرمتعهدها، موضع اصوليمان حمايت از مطالبات حق طلبانه ملت ها باشد و بايد از خواسته حق طلبانه و حقوق و مطالبات مردم سوريه حمايت كنيم. به هيچ عنوان نمي توان اراده اکثريت مردم سوريه را با استفاده از زور و قدرت ساقط و سرنگون کرد، حال اين اراده حمايت از حكومت فعلي باشد يا گزينه هاي ديگر. تعيين نوع حكومت سوريه بايد برعهده مردم اين كشورباشد و حمايت ما از اين امر به عنوان با نفوذترين همسايه سوريه مي تواند مانع از دخالت هاي خارجي و غرض ورزي هاي سياسي و نظامي مخالفان سوريه گردد و جايگاه كشورمان را به عنوان يك وزنه سياسي موثر در حل منازعات منطقه اي و بين المللي ارتقا خواهد بخشيد.
مردم سالاري: پتانسيلهاي جنبش غيرمتعهدها
«پتانسيلهاي جنبش غيرمتعهدها» عنوان سرمققاله روزنامه مردم سالاري به قلم کرم محمدي است كه در آن ميخوانيد:
بيش از پنجاه سال از شکل گيري جنبش غيرمتعهدها سپري ميشود. در هنگامهاي که دو ابر قدرت شرق(اتحاد جماهير شوروي سابق) و غرب(آمريکا) جهان را به مناطق نفوذ خود تقسيم کرده و بسياري از دولتمردان کشورهاي مختلف جهان براي بقاي خويش به يکي از اين دو قدرت و قطب برتر دنيا متوسل شده و وابسته ميشدند جمع معدودي از رهبران کشورهاي جهان سوم در فکر ايجاد و تشکيل مجمعي از دولتهايي برآمدند که شاخصه اصلي آنها عدم وابستگي به بلوکهاي قدرت شرق و غرب بود.
جواهر لعل نهرو نخستوزير هند، مارشال تيتو رهبر کشوريوگسلاوي سابق، جمال عبدالناصر رئيسجمهور مصر و احمد سوکازنو رهبر اندونزي که هر چهار نفر از جمله رهبران مبارزه عليه استعمار خارجي بوده و رهبري استقلال کشور خويش را بر عهده داشتند و در ميان افکار عمومي هندوستان؛ يوگسلاوي؛ مصر و اندونزي داراي محبوبيت فوقالعاده مردمي بودند بنيانگذاران جنبش عدم تعهد هستند. بنيانگذاران غيرمتعهدها خود را از قيد و بندهاي قدرتهاي جهاني رهانيده و اساس تشکيل اين جنبش را چنين اعلام کردند:
1- احترام متقابل به تماميت ارضي و حاکميت يکديگر 2- برابري و منافع متقابل 3- عدم تجاوز به يکديگر 4- همزيستي مسالمتآميز.
با توجه به اين که هر چهار نفر بنيانگذار جنبش عدم تعهد سالها در برابر استعمار غرب مبارزه کرده و طعم تلخ جنايات غربيها را در ممالک خويش با تمام وجود لمس کرده بودند لذا گرايش سياسي آنها مخالفت بيشتر با سلطه غربيها بر جهان بود و به نوعي نگاه به شرق آنان پررنگتر بود. اگرچه ابرقدرتي به نام اتحاد جماهير شوروي وجود اسمي ندارد اما نبايد از نظر دور داشت که از زمان روي کارآمدن ولاديميرپوتين در روسيه کنوني و مقاومتها و مخالفتهاي او در برابر سياستهاي قلدرمابانه و فرامرزي آمريکاييها، جهان ميرود تا بار ديگر شاهد شکل گيري جنگ سرد و دو قطبي شدن باشد. نمونه بارز اين موضوع را ميتوان در قضاياي فعلي سوريه متجلي ديد. وتوي پي در پي قطعنامههايي که از حمايت همه جانبه آمريکا و همپيمانانش برخوردار بودند توسط روسيه و چين در شوراي امنيت سازمان ملل متحد؛ طليعه بازگشت دوباره سايه جنگ سرد بر دنياست.
در چنين فضايي است که جنبش عدم تعهد ميتواند مدعي استقلال سياسي از بلوکهاي قدرت باشد. البته استقلال و عدم وابستگي را نبايد با درگير شدن و قطع ارتباط با جهان خارج و به ويژه قدرتهاي بزرگ جهاني مساوي دانست. اگر استقلال سياسي را دفاع همه جانبه و تمام قد دولتها از منافع، اهداف سياسي و فرهنگي و اقتصادي و امنيت ملي براساس اصول و ارزشهاي حاکم بر جامعه خود و بدون توجه به دخالتهاي پيدا و پنهان قدرتهاي جهاني بدانيم، به راستي چند کشور در دنيا به معناي واقعي کلمه مستقل و غيرمتعهد به امر و نهي ابر قدرتها هستند؟
تاملي بر وضعيت حاکميت فعلي برخي از کشورهاي عضو جنبش عدم تعهد به خوبي نشان ميدهد که تعدادي از اعضاي جنبش نه تنها در اتخاذ سياستهاي خارجي؛ بلکه حتي در امورات داخلي کاملا تحت تسلط نه تنها ابر قدرتها بلکه قدرتهاي منطقهاي قرار داشته و امورات جاري مملکت خويش را براساس منويات آنها تنظيم ميکنند. عليرغم اين که چنين معضلي فراروي جنبش غيرمتعهدها خودنمايي ميکند؛ باز هم ميتوان از ظرفيت بالاي سياسي و اقتصادي اين جنبش در راستاي حفظ منافع ملتهاي جهان سوم و مخالفت با سياستهاي فرامرزي و توسعهطلبانه قدرتهاي جهاني و دفاع از حقوق بشر و... بهره جست. بدون ترديد از قوه به فعل در آوردن پتانسيل عظيم اقتصادي، سياسي و فرهنگي جنبش عدم تعهد نيازمند سازو کارهاي مناسب است.
داشتن دبيرخانه دائمي و بهرهگيري از نظرات کارشناسان مجرب رشتههاي گوناگون کشورهاي عضو جنبش و تلاش براي اثرگذاري هر چه بيشتر و بهتر در مباحث مختلف و به ويژه پايان بخشيدن به مناقشات سياسي و نظامي احتمالي کشورهاي عضو واعطاي کمکهاي مالي به ممالکي که با فقر و تنگدستي و خشکسالي دست و پنجه نرم ميکنند و... ميتواند جايگاه اين جنبش را از نظر کمي و کيفي ارتقا دهد. با توجه به اين که اين روزها شانزدهمين اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران در حال برگزاري است اميد ميرود جمهوري اسلامي ايران با ارائه پيشنهادات و راهکارهاي مناسب و قابل اجرا بتواند نقشي ماندگار در راستاي تقويت پايههاي جنبش عدم تعهد ايفا نمايد.
ابتكار: معتدل بودن جگر شير ميخواهد
«معتدل بودن جگر شير ميخواهد» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيدعبدالجواد موسوي است كه در آن ميخوانيد:
چيزي را که ميخواهم بگويم قبلاً هم گفتهام اما فکر ميکنم تکرارش در شرايط کنوني خالي از لطف نباشد. تا جايي که من به خاطر دارم آدمهاي معتدل همواره به محافظهکاري متهم بودهاند. خود من هم تا چندسال پيش لفظ معتدل را چيزي مترادف «فحش» ميدانستم.
فيالمثل اگر رويم نميشد صراحتاً به طرف بگويم: «سيبزميني، بيغيرت، فرصتطلب، نان به نرخ روز خور، ترسوي بزدل عوضي» ميگفتم معتدل. يا ميگفتم فلاني جوري حرف ميزند که نه سيخ بسوزد و نه کباب. اما اين روزها مناسبات دنياي اطراف ما آنقدر به هم ريخته که معتدل بودن جگر شير ميخواهد.
کسي با افراطيون و تفريطيون کاري ندارد. اتفاقاً اين آدمهاي تندرو و عصبي و خشن هستند که حاشيه امنيت دارند. هرکه از خردورزي و تعقل و مدارا و تامل و درنگ و پرهيز از تصميمات نابخردانه و شعاري سخن بگويد آنقدر مورد هجوم و طعن و لعن قرار ميگيرد که يا ترجيح ميدهد خاموشي بگزيند و عقايدش را پنهان کند يا براي ادامه حيات به يکي از اردوگاههاي افراطيون و تفريطيون بپيوندد. غريبروزگاري است.
طرف با آن همه سابقه مبارزاتي و انقلابي حق ندارد دو کلمه درباره خطر شيوع خرافات در يک جامعه ديني سخن بگويد يا به بيان گوشهاي از واقعيتهاي موجود در زمان جنگ بپردازد اما فلان عربدهجو که سالهاست کاري جز ترويج خشونت و نفرت ندارد و يکي از فعاليتهاي پررنگش بردن رونق مسلماني است هرچه دل نهچندان تنگش ميخواهد بر زبان ميآورد و آن وقت نه تنها تنبيه و مواخذه نميشود که قدر ميبيند و بر صدر مينشيند. اينکه سياست اقتضا ميکند که فعلاً در چنين شرايطي به سر بريم خيلي مهم نيست. اين نيز بگذرد.
منتهي مشکل اينجاست که ما روزنامهنگاران خواسته يا ناخواسته از اين فضاي مسموم متاثريم. يعني تا اسم فلان آدم معتدل و معقول به ميان ميآيد خوف برمان ميدارد که گفتوگو با چنين آدمي يا انتشار يادداشتي از او ممکن است برايمان دردسرساز شود. اين خودسانسوري آگاهانه يا ناآگاهانه ما را شريک جرم کساني خواهد کرد که دشمن اعتدالند و خصم هرگونه تعقل و خردورزي. گام زدن در مسير اعتدال اين روزها هزينه سنگيني دارد ما هم که به پرداخت هزينههاي سنگين عادت کردهايم، پس چه بهتر که در اين راه اين هزينهها را پرداخت کنيم.
البته به استقبال هزينه دادن خود نوعي خارج شدن از مسير اعتدال است. نميتوان هم شعار اعتدال داد و هم در دامي افتاد که افراطيون و تفريطيون براي اهل اعتدال تدارک ديدهاند. منظورم محافظهکاري آن هم از نوع مذمومش نيست اما کسي که شعار عقلانيت سرميدهد بايد در عمل هم عاقلانه رفتار کند. اصلاً يکي از مشکلات ما در ساليان اخير همين تضاد شعار و عمل بوده. طرف از مهر و مدارا و شفقت سخن ميگويد اما با ادبياتي که از آن قهر و غضب و خشم ميبارد.
نميتوان خشمگينانه از مهرباني سخن گفت. اين نوع سخن گفتن پارادوکسيکال نيست، تناقض مضحکي است که نتيجه عکس ميدهد. بايد به آزادي، مدارا، عدالت و ديگر مفاهيم دوستداشتني به مثابه يک روش نگريست و نه هدف. که اگر اين مفاهيم را هدف بدانيم به همان راهي خواهيم رفت که فرجام آن سکونت در پادگان اشرف است. فتأمل جداً.