فارین پالیسی گزارش داد
دندان تیز اسراییل برای کرانهی باختری
الحاق! این طرح از این قرار است که "ناحیهی C" – که شامل ۶۲ درصد کرانهی باختری شده و سیصدوپنجاههزار شهرکنشین اسراییلی را در برمیگیرد- قانونا بدل به بخشی از اسراییل شود. به پنجاه هزار فلسطینی که در ناحیهی C زندگی میکنند، تابعیت اسراییلی به علاوهی حق رای پیشنهاد خواهد شد.
فرارو- این روزها در جریان رقابتهای انتخاباتی در اسراییل، از سوی احزاب راستگرا طرح الحاق بخش بزرگی از کرانهی باختری به این کشور مطرح شده است.
به گزارش سرویس بینالملل فرارو ، تحلیل لری درفنر، تحلیلگر نشریهی فارن پالیسی در امور خاورمیانه، را در زیر میخوانید:
خبر اصلی رسانههای اسراییلی این روزها هشداری است که باراک اوباما با واسطهی جفری گلدبرگ، روزنامهنگار آمریکایی به طبقهی سیاستمداران اسراییلی داده است. رییسجمهور ایالات متحده بارها تکرار کرده است که "اسراییل نمیداند صلاحش در چیست" و هشدار داده است که موضع افراطی نتانیاهو در قبال فلسطینیان، اسراییل را به سوی انزوایی مهلک خواهد کشاند.
در فاصلهی یک هفته مانده به انتخابات میتوان به جرئت گفت که نظر اسراییلیها با اوباما متفاوت است. دو شعاری که این روز در جای جای اسراییل میتوان دید، یکی شعار نتانیاهوست که "نخستوزیر قدرتمند یعنی اسراییل قدرتمند" و دیگری شعار ستارهی در حال اوجگیری عرصهی سیاسی اسراییل نفتلی بِنِت است که "نه به کشور فلسطینی، آری به خانهی یهودیان". (خانهی یهودیان نام حزب راستگرای افراطی بنت است.)
انتخابات پیش رو بیش از پیش شکاف روزافزون میان دیدگاه جهانیان در مورد مناقشهی اسراییل و فلسطین را با دیدگاه ساکنان سرزمین های اشغالی نشان میدهد. از دید جهانیان اسراییل یک گزینهی مشخص پیش رو دارد: یا باید به حکومت بر فلسطینیان ادامه دهد یا باید تقاضای آنان برای استقلال را بپذیرد. از نظر اسراییلیها این دوراهی دغدغهای است که به انتخابات پیشین مربوط میشد و رقابت بر سرش شکل میگرفت. حال دیگر خبری از آن نیست.
در رقابتها برای انتخابات 22 ژانویه، برچیدن شهرکهای ساخته شده در مناطق اشغالی، پایان 45 سال اشغال نظامی و پذیرش کشور فلسطینی کاملا به حاشیه رانده شده است. موضعگیری در قبال این مسائل به نامزدهای حاشیهای، چهرههای هنری و روشنفکری و شیمون پرز، رییسجمهور هشتاد و اندی ساله، محدود شده است. در عوض تفکر جدید در حال جایگزینی این موضوعات است: بیش از هر زمان دیگری، صداهای مردمی از اسراییل میخواهند که بخش عمدهی کرانهی باختری، که به عنوان شاکلهی کشور فلسطینی مطرح است، را به خود الحاق کند.
بخش عمدهی اپوزیسیون به نظر میرسد که از فرآیند صلح دست شسته باشند. شلی یاچیمویچ، روزنامهنگار سابق و رهبر حزب کارگر، عملا هیچ اشارهای به موضوع اشغال یا فلسطینیان نمیکند، و با امید اینکه بتواند بخشی از آرای رایدهندگان راستگرا را به دست آورد تنها بر مسائل اقتصادی و اجتماعی متمرکز شده است. یاییر لپید، چهرهی رسانهای و رهبر حزب تازهتاسیس یش آتید ("آینده وجود دارد") نیز همین رویه را در پیش گرفته است. در میان کاندیداهای مطرح تنها زیپی لیونی، وزیر امورخارجهی سابق است که دم از صلح میزند، هر چند که ادعاهایش با تلاشش برای گرفتن سمتی در کابینهی بعدی نتانیاهو که حتی بیش از کابینهی فعلی راستگرا و ضدعرب خواهد بود، همخوانی ندارد. با این وجود به گواه نظرسنجیها حزب لیونی روز به روز با افت محبوبیت روبهرو شده و در کنست بعدی حضور ناچیزی خواهد داشت.
علل از هم پاشیدگی جبههی صلح اسراییل مشخص است. بمبگذاری اتوبوسها در جریان انتفاضهی دوم اعتقاد عمومی به مذاکره را از بین برد؛ و پس از آن پرتاب راکت از غزه که به دنبال اتخاذ سیاست "کنارهگیری" از نوار غزه در سال 2005 روی داد، اعتقاد به سیاست عقبنشینی یکجانبه را در آنها از بین برد. تا آنجایی که به اکثریت یهودی مربوط میشود تنها یک راهحل باقی مانده است: مدیریت مناقشه با نیروی نظامی. این همان کاری بود که نتانیاهو انجام داد و موفق شد تا شرایط را آرام کند، در چهار سال نخستوزیری وی اسراییلیها از خشونت سیاسی به دور ماندهاند. مردم اسراییل احساس امنیت میکنند و این موضوع از همهچیز برایشان مهمتر است، حتی از آیندهای که به هر روی اختیاری آن را ندارند.
جبرگرایی در اسراییل نفوذ کرده است. در یک نظرسنجی عمومی که در آغاز سال جدید انجام گرفت، 67 درصد یهودیان اسراییل ابراز داشتند "فارغ از اینکه کدام یک احزاب بزرگ برندهی انتخاب پیش رو باشند، فرآیند صلح با فلسطینیان به دلایلی که از دست اسراییل خارج است در بنبست خواهد ماند، و در آیندهی نزدیک امکان پیشرفت نخواهد داشت."
دید مردم اسرائیل این است، دید رهبرانشان چیست؟ نتانیاهو در سال 2009 در سخنرانی در دانشگاه "بار ایلان"، یک عمر مخالفت خود با کشور شدن فلسطین را با پذیرش آن موضوع به عنوان یک اصل، زیر پا گذاشت. چه بر سر آن ادعا آمد؟ زیپی هوتولی، یکی از ملیگرایان افراطی که به لایههای بالای لیکود رسیده است، ماه پیش در مصاحبهای گفت که آن گفته تنها یک "تاکتیک" بوده است.
هوتولی تنها عضو لیکود نیست که اهمیت اظهارات نتانیاهو را چندان بالا نمیداند. یاریو لوین، یک راستگرای افراطی دیگر که در لیکود در حال اوجگیریست گفته است: "منظور نتانیاهو از کشور، کشور به معنای واقعی نبوده است. نتانیاهو فهرست بلندبالایی از شرایط را مطرح کرد که به علت عملکرد طرف مقابل در آیندهی نزدیک امکان تحقق نخواهند یافت." گیدیون سار، وزیر آموزش و یک افراطی دیگر در لیکود نیز گفت: "دو کشور برای دو ملت هرگز بخشی از برنامهی انتخاباتی لیکود نبوده است."
در نبود اپوزیسیون سیاسی منسجم، برخی چهرههای سیاسی تلاش کردهاند تا نتانیاهو را از کوچک شماردن مصالحه با فلسطینیان بر حذر دارد. ماه گذشته یک "مقام عالیرتبه"، که عمدتا تصور میشود شیمون پرز بوده باشد، به یک روزنامهی اسراییل گفت: "نخستوزیر جهان را نادیده گرفته است. نتانیاهو توجهی به این موضوع ندارد و اینها همه بعدا یقهی ما را خواهند گرفت."
نتانیاهو، این انتقادات را با اشاره به تحولات پر سر و صدای خاورمیانه رد کرده است. پس از آنکه پرز با عبارات دیپلماتیک، پیام فوق را به صورت علنی به نخست وزیر رساند، نتانیاهو در پاسخ به تحولات در مصر و سوریه، و حاکمیت حماس در غزه اشاره کرد و هشدار داد حماس میتواند دولت در کرانهی باختری را نیز به دست بگیرد، و به "سومین پایگاه ایرانیان" بدل شوند.
نتانیاهو گفت: "از این رو، برخلاف اظهاراتی که اخیرا میشنوم، مبنی بر اینکه فوری به پیش بروم، توافق کنم و عقبنشینی کنم، از نظر من فرآیند دیپلماتیک باید مسئولانه و مدبرانه و با طمانینه انجام شود."
اما فضای سیاسی اسراییل از خلا، به خصوص در زمان انتخابات، نفرت دارد، در نتیجه یک "راهحل" تازه برای مسئله طرح شده است: الحاق! این طرح از این قرار است که "ناحیهی C " - که شامل 62 درصد کرانهی باختری شده و سیصدوپنجاههزار شهرکنشین اسراییلی را در برمیگیرد- قانونا بدل به بخشی از اسراییل شود. به پنجاه هزار فلسطینی که در ناحیهی C زندگی میکنند، تابعیت اسراییلی به علاوهی حق رای پیشنهاد خواهد شد.
ساکنان اسراییل به دو و نیم میلیون فلسطینی که در 38 درصد باقیماندهی کرانهی باختری زندگی میکنند اعطا نخواهد شد، ولی خودمختاری خواهند داشت و اجازه خواهند یافت تا بدون دخالتهای بیرویه از سوی اسراییل زندگی کنند. حتی با این وجود هم اسراییل حاکمیت در آن ناحیه، از جمله کنترل نظامی را حفظ خواهد کرد، تا ناهماهنگی از فلسطینیها با برنامه جلوگیری کند. یک میلیون و هفتصد هزار فلسطینی ساکن غزه هم، تحت تحریمهای اسراییل به زندگی ادامه خواهند داد و ارتباطشان با کرانهی باختری قطع خواهد بود.
بنت، ستارهی در حال اوجگیری انتخابات پیش رو در ویدیویی در رابطه با این طرح گفت: "این کار دست کسانی را که ما را متهم به آپارتاید میکنند خالی خواهد کرد." هرچند که طرح خودمختاری او برای فلسطینیان، تنها چیزی را که به ذهن متبادر میکند، منطقههای مخصوص سیاهان در آفریقای حنوبی است.
بنت اولین کسی نیست که این موضوع را مطرح میکند. چندین عضو قدرتمند حزب لیکود سال گذشته به شکل علنی از الحاق تدریجی بخشی از کرانهی باختری سخن گفتند. موشه فیگلین، که به احتمال قریب به یقین به کنست راه خواهد یافت، در جریان یک کنفرانس در رابطه با طرح الحاق که با استقبال خوبی هم مواجه شده بود، راهحل مبتکرانهی خودش را عرضه کرده بود: پیشنهاد پانصدهزار دلار به هر خانوادهی فلسطینی ساکن کرانهی باختری در ازای مهاجرت!
نتانیاهو در مقایسه با این قبیل افراد یک لیبرال ضعیف محسوب میشود. نتانیاهو جزو طرفداران طرح الحاق نیست. منطقی نیست که وی با طرح این مسئله جامعهی بینالملل را علیه خود بسیج کند، به خصوص که وقتی آنها الحاق بلندیهای جولان و بیتالمقدس شرقی را نپذیرفتهاند، مسلما الحاق کرانهی باختری را نیز نخواهند بپذیرفت. ضمنا در حالیکه اسراییل مدتهاست در سکوت و به وسیلهی گسترش شهرکسازیها و تخریب منازل فلسطینیان در حال عملی کردن "الحاق تدریجی" ناحیهی C است، چه لزومی دارد که نتانیاهو با جاروجنجال جامعهی بینالملل را بشوراند؟
با وجود اینکه تراوشات فکری بنت و افراطیون حزب لیکود بعید است در آیندهی نزدیک مجال تحقق بیابد، ولی میتواند بذر درگیریهای آتی اسراییل با جامعهی جهانی را، که همینک هم در حال از دست دادن صبرش در قبال اسراییل است، بکارد.