«ولایتی» در نفی «دوران»
انتخابات است، دورهای که همهچیز تغییر میکند. تاریخ وارونه میشود و واقعیت قلب. البته بیشتر در کشورهای توسعهنیافته؛ کشورهایی که احزاب نقش تعیینکنندهای ندارند و به جای برنامه نامزدها، خود نامزدها هستند که با یکدیگر رقابت میکنند.
در اینگونه رقابت هم، هدف وسیله را توجیه میکند. هدف رسیدن به کرسی ریاستجمهوری است؛ به هر شکل و روشی. خطا آزاد است در این دوره؛ از تخریب رقیب گرفته تا وارونه کردن تاریخ و قلب واقعیت.
داوران هم معمولا چشم بر اینگونه خطاها میبندند؛ البته برای بعضیها بیشتر. انتخابات در جمهوریاسلامی هم از این قاعده مستثنا نیست. اما تفاوت انتخابات این سو با آن سو، میزان و سطح اینگونه خطاهاست. اینسو خطاها آنقدر علنی است و آشکار که از نظرها پنهان نمیمانند. با دیدن و شنیدن آن دهانها باز میشود و چشمها از حدقه بیرون میزنند.
نمونهاش همین اظهارات و سخنان اخیر پزشک حاذق، تاریخدان قابل، هنرمند متعهد و دیپلمات کهنهکار در بخش ویژه خبری یکشنبه شب شبکه دوم سیماست. اظهاراتی بکر و تازه از تاریخ. البته نه تاریخِ خیلی دور. اما تاریخخوانی علیاکبر ولایتی بهگونهای بود که گویی از وقایع آن دوره مدتهاست گذشته یا نسل آن دوره به کل تغییر کرده یا آن وقایع به ثبت نرسیده است.
او در این گفتوگو برای اثبات خود تنها یک کارنامه در دست داشت. کارنامه دوران 16ساله حضورش در وزارت خارجه. کارنامهای که از نظر منتقدان، معدلش لب مرز است و از نظر خود او بیچون و چرا 20. شاید همین هم سبب میشود ولایتی تنها به این کارنامه اتکا کند و هر تحولی در آن دوران را منبعث از آن مدیریت بخواند. از آن جمله، خود را عامل تغییر مکان هفتمین دوره اجلاس جنبش عدم تعهد خواندن. ولایتی در تعریف از دیپلماسی تحت مدیریتش و با طرح این ادعا که نقش او منجر به آن شد که جمهوریاسلامی ایران نفوذ ویژهای در جهان داشته باشد، اعلام کرد که مکان هفتمین دوره نشست سران کشورهای جنبش عدم تعهد از بغداد با تهدید گاندی، توسط او تغییر کرد.
ولایتی گفت که «در آن زمان ما در حال جنگ با عراق بودیم و من خانم گاندی را تهدید کردم که اگر اجلاس در عراق برگزار شود، جمهوریاسلامی ایران از عدم تعهد خارج میشود و این به نفع شما نیست که همین موضوع باعث شد میزبانی عراق معلق شود.»
این در حالی است که همه واقعیت آن چیزی نیست که علیاکبر ولایتی به زبان آورد. همه دلایل تغییر مکان هفتمین دوره جنبش عدم تعهد از بغداد، یقینا تهدید علیاکبر ولایتی نبود و هرچند از تلاشها و رایزنیهای دیپلماتهای آن دوران هم نمیتوان به سادگی گذر کرد اما در بیان این واقعیت او نقش یک عامل تعیینکننده را یا جا انداخت یا نخواست به آن اشاره کند؛ نقش «عباس دوران».
ششمین نشست سران جنبش عدمتعهد در هاوانا پایتخت کوبا، بغداد را به عنوان میزبان هفتمین دوره انتخاب کرد. یک سال و نیم پس از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، وزارت امورخارجه در ماه مارس 1982 با ارسال یادداشتی به سفارت کوبا (رییس جنبش عدم تعهد) ضمن اعلام مخالفت خود با برگزاری اجلاس هفتم سران عدم تعهد در بغداد خواستار تغییر محل برگزاری اجلاس شد. متعاقب آن هیات جمهوریاسلامی ایران در اجلاس وزرای خارجه جنبش عدم تعهد در هاوانا این موضوع را بهطور جدی مطرح و تهدید کرد در صورت برگزاری اجلاس در بغداد، جمهوریاسلامی ایران اجلاس را تحریم کرده و ریاست جنبش را به رسمیت نخواهد شناخت.
اما نه آن تشر به کوبا و نه آن تهدید در هاوانا کشورهای عضو جنبش عدم تعهد را راضی به تغییر مکان هفتمین دوره نشست سران نکرد.
رایزنیها بینتیجه ماندند. کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، هم مدافع عراق بودند و هم بر انتخاب خود تاکید داشتند. میزبان با آن پشتوانه آماده پذیرایی از میهمانان بود. جنگ هم خللی بر عزم صدام حسین برای میزبانی از این اجلاس وارد نکرده بود. او به امنیت بغداد میبالید و مدعی بود، پرندهای بدون اجازه حکومت بعث، از آسمان عراق نمیتواند گذر کند. تنها چند ماه مانده بود به آغاز نشست و صدام خود را در صدر هفتمین اجلاس جنبش عدم تعهد و کشورش را رییس دورهای جدید میدید اما این خواب خیلی زود آشفته شد، با رشادت «عباس دوران».
بعید است آقای ولایتی فراموش کرده باشد که در اوج ناامیدی تلاشهای دیپلماتیک برای تغییر مکان هفتمین دوره اجلاس سران جنبش عدم تعهد، نیروی هوایی ارتش به مدد دیپلماتها آمد تا با انجام حملاتی به بغداد عدم امنیت این شهر برای برگزاری اجلاس را به جهانیان ثابت کند.
۳۰ تیر سال ۱۳۶۱، شش خلبان نیروی هوایی با سه فروند هواپیمای جنگنده برای این عملیات آماده شدند. یکی از آنها خلبان شهید «عباس دوران»، بود.
او پس از آنکه تمام بمبهای خود را در پالایشگاه الدوره فرو ریخت، هواپیمایش در آسمان بغداد مورد اصابت موشکهای ضدهوایی ارتش عراق قرار گرفت. همراهش کاظمیان، با چتر نجات به بیرون پرید، ولی «دوران» با صرفنظر از خروج اضطراری، هواپیمای خود را با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد، به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید.
شهادت «دوران» تغییر محل برگزاری نشست سران هفتمین دوره اجلاس سران را به دنبال داشت. عجیب است که علیاکبر ولایتی پس از گذشت 31 سال نقش عامل تعیینکننده این تغییر مکان را فراموش کرده است و تنها خود را عامل این تغییر مینامد.
او فراموشکار هم شده است. ولایتی در ادامه این بخش از سخنانش مدعی شد «زیمبابوه» میزبان بعدی پس از «بغداد» معرفی شد. در حالی که میزبان هفتمین دوره اجلاس جنبش عدم تعهد نه زیمبابوه بلکه هند بود. فراموشکاری ولایتی البته محدود به این بخش از سخنانش نبود. ولایتی ادعا میکرد که در دوران وزارتش، کشورهای جهان برای رایزنی با او صف
میکشیدند.
اتفاقا او به دو نمونه هم اشاره کرد. یوگسلاوی و هلند. کشورهایی که به همراه سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا در اواخر دوران حضور ولایتی بر مسند وزارت خارجه، ایران را ترک کردند و به کشور بازنگشتند تا دولت اصلاحات سر کار آمد. حال آن وزیر خارجه با کارنامه پر از نقد و ایراد سودای ریاستجمهوری در سر دارد.
یقینا ولایتی میداند قدم به چه میدان پرفراز و نشیبی گذاشته است. در این میدان همه عملکرد و اظهاراتش رصد میشود و با نسخه اصلی مطابقت داده میشود. اتکای او به یک کارنامه هم نمیتواند به مددش بیاید و وارونه کردن تاریخ و قلب و نفی واقعیت هم موضوعی نیست که برای او رایآور باشد زیرا درد امروز ایران، فراموشی و نفی و کتمان واقعیت است.