ترنج موبایل
کد خبر: ۱۷۸۵۴۵

دوتار حاج قربان

دوتار حاج قربان

موسيقي محلي شمال خراسان شايد تنها نوع باقي مانده از موسيقي روايي در كشور ما باشد. نوعي از موسيقي كه با روايت يك داستان همراه است. داستان زهره و طاهر، ابراهيم ادهم و دوست محمد و آي جمال از نمونه هاي زيباي اين سبك از موسيقي محلي است.

تبلیغات
تبلیغات
گاهي اتفاق مي افتد كه هوس شنيدن مكرر يك قطعه براي چند روز متوالي دست از سرتان بر نمي دارد. در طول يك هفته و در هر موقعيتي آنقدر آن را گوش مي كنيد تا لحظه لحظه ي آن را از حفظ مي شويد. دست آخر هم مجبور مي شويد عليرغم ميل تان يك جايي كوتاه بياييد.


فرارو- مرتضي واعظ ، موسيقي محلي شمال خراسان شايد تنها نوع باقي مانده از موسيقي روايي در كشور ما باشد. نوعي از موسيقي كه با روايت يك داستان همراه است. داستان زهره و طاهر، ابراهيم ادهم و دوست محمد و آي جمال از نمونه هاي زيباي اين سبك از موسيقي محلي است.

اين داستانها عموما به همراهي ساز «دوتار» و توسط «بخشي» هاي منطقه روايت مي شوند. بخشي ها نوازندگان عادي نيستند. اين افراد مي بايست علاوه بر توانايي استادانه در نواختن در زمينه سرايش داستان، ساختن ساز و گاه طبابت سنتي نيز تبحر داشته باشند. به گفته هوشنگ جاويد، پژوهشگر نام آشناي موسيقي محلي، هم اكنون در خراسان تنها 5 بخشي وجود دارد.

مرحوم حاج قربان سليماني يكي از بزرگترين و البته مشهورترين بخشي موسيقي شمال خراسان است. حاج قربان به کشورهای بسیاری مانند پرو، هلند، تونس، ترکیه، بلژیک، انگلستان، سوئیس، کلمبیا، اکوادور، پاناما، فرانسه و آمریکا سفر کرده و در جشنوارهٔ موسیقی لیون فرانسه حائز مقام اول و همچنین ستارهٔ جشنواره اوینیون فرانسه شده بود.

نواختن قطعه مشهوري در اثر زيباي «شب، سكوت، كوير» كيهان كلهر به خوانندگي محمد رضا شجريان نام او را در ايران بيش از پيش بر سر زبانها انداخت. اما اين قطعه داستاني دارد كه شنيدن آن زيبايي قطعه را دو چندان مي كند. بخشي ها پيش از اجراي اين قطعه اين داستان را روايت مي كنند:

«در روزگاران گذشته پادشاهي در خواب، آهنگ زيبايي شنيد. روز بعد پادشاه دستور داد كه تمامي نوازندگان از هر منطقه در قصر گردهم آيند تا شايد آن آهنگ را بار ديگر بشنود. نوازندگان يكي يكي مي آمدند و زيباترين قطعه اي را كه در ياد داشتند مي نواختند. شاه اما نوازندگان را به دليل آنكه آهنگ مورد نظرش را ننواخته اند به دست جلاد مي سپرد.

در آخر نوبت به يك بخشي رسيد. او شروع به نواختن كرد و زيباترين قطعه اي را كه به ياد داشت نواخت. پادشاه پس از آن گفت: "قطعه ي زيبايي بود اما آن آهنگي نبود كه من در خواب شنيده بودم." پس استاد را نيز به دست جلاد سپرد. يكي از شاگردان استاد در آنجا حضور داشت؛ آن آهنگ را به خاطر سپرد و به شاگردش آموخت. سينه به سينه اين آهنگ از استادي به شاگرد ديگر آموخته شد تا من (راوي داستان) اين آهنگ را از استادم فرا گرفتم.»





تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات

نظرات بینندگان

(۲۸ نظر)
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات