ترنج موبایل
کد خبر: ۲۰۳۲۶

بابت جمهوريت نظام دغدغه داريم

ابراهیم یزدی

تبلیغات
تبلیغات

بهمن ماه در تقویم سیاسی ایران ماه پیروزی انقلاب ضد استبدادی مردم ایران به شمار می‌‏رود. سرانجام پس از چندین سال مبارزه و مقاومت مردم ایران، نهضت به ثمر نشست. اکنون انقلاب بهمن ماه 57 ایران به یکی ازمهم‌ترین تحولات سیاسی در تاریخ معاصر تبدیل شده و نسل جدید می‌کوشد تا با رویکرد انتقادی به شناخت انقلاب ودستاوردهای آن که در غالب نظام جمهوری اسلامی تبلور یافته است، بپردازد.

در این میان چگونگی فعالیت وموضع‌گیری روشنفکران به عنوان پیشتازان مبارزه با رژیم شاهنشاهی و نحوه تعامل آنان با روحانیت و برخی از روحانیون که در راس امورهستند و متولیان نظام به شمار می‌روند، مسئله مهمی است که باید پس از گذشت سی سال از تولد این انقلاب، به آن پرداخت.

در این سال‌ها ندای اصلاح‌‏طلبی و تغییر مهم‌ترین تقاضای سیاسی همان روشنفکران انقلابی محسوب می‌‏شود و گویا انقلابیون دیروز به اصلاح‌‏طلبان کنونی تبدیل شده‌‏اند و آسیب‌شناسی و ارزیابی آنچه که در این سال‌ها رخ داده‌ را در دستور کار قرار داده‌اند.

به بهانه فرا رسیدن سالگرد پیروزی انقلاب با دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و وزیر امورخارجه دولت موقت مهندس مهدی بازرگان که یکی از فعال‌ترین چهره‌های انقلاب به شمار می‌رود، گفتگو کرده‌ایم تا پیرمرد پس‌از گذشت 30 سال از این رخداد، کوله بار تجربه‌هایش را مرور کند و از این منظر، انقلاب را ارزیابی کنیم.

س) اکنون در آغاز دهه چهارم انقلاب هستیم، با توجه به این موضوع و با توجه به فراز و نشیب‌‏های انقلاب، شما دستاوردهای انقلاب در سه دهه گذشته را چه می‌‏دانید؟
ج) سی سال از انقلاب می‌‏گذرد و به نظر می‌‏رسد زمان خوبی برای ارزیابی کارنامه انقلاب است، 30 سال عمر یک نسل محسوب می‌‏شود، نسلی که انقلاب کرد و در حال خروج از صحنه است و نسل جدیدی که به میدان می‌‏آید و این نسل جدید نیاز به تحلیل دقیق و بی‌‏طرفانه چرایی و چگونگی انقلاب دارد.

در بررسی کارنامه انقلاب باید دو مقوله را از همدیگر جدا کرد، کارنامه و پیامد انقلاب را باید از کارنامه عملکرد مسوولین جمهوری اسلامی طی 30 سال گذشته تفکیک کرد. زیرا این به ما امکان می‌‏دهد تا فارغ از عملكردها، بتوانیم خود انقلاب را مورد بررسی قرار دهیم، به ویژه آن‌‏که مشاهده می‌‏شود برخی از جوانان و نسل حاضر ضرورت و اصالت انقلاب را مورد سوال قرار می‌‏دهند. بنابراین چنین تفکیکی برای تحلیل تاریخی واقع‌‏بینانه ضرورت دارد.

به نظر من انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب توده‌‏ای، مردمی و کلاسیک بود و یک خیزش محسوب نمی‌‏شود بلکه یک انقلاب به تمام معنا است و پیامدهای بسیار عمیقی در جامعه ما برجا گذاشت.

اولین بخش تاثیر انقلاب در جامعه ایران آن است که در حین انقلاب، تقابلی که میان سنت و مدرنیته در طول 150 سال گذشته در کشور ما در جریان بوده و البته هنوز هم جریان دارد، به نفع مدرنیته تمام شد، انقلاب اسلامی سال 57 تقابل سنت و مدرنیته را به نفع مدرنیته به پایان رساند. برخلاف آن‌‏چه برخی روحانیون تلاش می‌‏کنند انقلاب را در سمت و سوی دیگری تعبیر کنند، انقلاب اسلامی ایران عمیقا معادله را به نفع مدرنیته در ایران تغییر داد.

برای مثال در جریان انقلاب اسلامی ایران، میلیون‌‏ها زن ایرانی جایگاه سنتی و تاریخی خود را که در منزل تعریف می‌‏شد، رها کردند و به خیابان‌‏ها آمدند و همراه مردان علیه رژیم پهلوی قیام کردند. باید یادآوری کرد که در تاریخ معاصر ایران، نه در مشروطه و نه در دوران ملی شدن صنعت نفت، حضور چنین حجم عظیمی از زنان ایرانی در جنبش‌‏های مردمی سابقه نداشته است. در جریان انقلاب حتی زنان قشری‌‏ترین و مذهبی‌‏ترین خانواده‌‏های ایرانی هم به دلیل آن‌‏که رهبری جنبش را یک فرد روحانی و مرجع تقلید بر عهده داشت، بدون هیچ‌‏گونه ناراحتی به خیابان‌‏ها آمدند و در تظاهرات شرکت کردند.

حضور این حجم زیاد زنان در انقلاب باعث سیاسی شدن زنان ایرانی شد و باید خاطرنشان کرد سیاسی شدن زنان را نمی‌‏توان دوباره از آنان گرفت، زیرا در جریان انقلاب، زنان ما تجربه و آگاهی پیدا کردند زنانی که در دوران انقلاب جوان بودند، حال مادر هستند و احساس و آرمانی که برای آن قیام و تظاهرات کردند را به فرزند خود منتقل می‌‏کنند، بنابراین نسل جوان کنونی محصول تربیت مادرانی هستند که در فرآیند انقلاب شرکت داشتند. تاثیر حضور زنان در انقلاب را حتی در خانواده‌‏های بسیار مذهبی و سنتی هم می‌‏توان مشاهده کرد، اکنون دیده می‌‏شود که فرزندان بسیاری از خانواده‌‏های سنتی به دلیل آن‌‏که مادرانشان در انقلاب حضور داشتند سنتی نیستند و سیاسی بودن مادر بر تربیت آنان اثرگذار بوده است.

از سوی دیگر در حال حاضر بیش از 60 درصد دانشجویان ایران را دختران تشکیل می‌‏دهند، همچنین پیامد حضور دختران در دانشگاه‌‏ها این است که امروز زنان ما بیش از هر دوره‌‏ای در اکثر فعالیت‌‏های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی حضور دارند. آنان موقعیت ویژه‌‏ای در ایران پیدا کرده‌‏اند و حال این تجارب به نسل جدید منتقل شده است.

حال باید گفت هنگامی که مردم آرمان آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی را مطالبه می‌‏کردند، آزادی موردنظر آنان چه بود؟ آیا میلیون‌‏ها زن و مرد ایرانی آزادی از نوع آزادی‌‏های غربی را مطالبه کردند؟ آن نوع آزادی‌‏های بی بند و بار جنسی که در زمان شاه فراوان بود. آزادی مورد خواست ایرانیان در دو بعد قابل بررسی است مردم ایران آزادی را به معنای رهایی از فقر و ظلم وستم می‌‏دانستند، آنان آزادی برای احقاق حقوق خود، آزادی بیان، آزادی قلم را مطالبه می‌‏کردند.

انقلاب اسلامی همچنین در ساختارها تاثیر گذاشته، موج انقلاب اسلامی حتی به دورترین روستاها هم رفت و مشاهده می‌‏کنید که چه تاثیری بر ساختارهای شهر و روستا گذاشت، به طوری که دیگر نمی‌‏توان ساختار سنتی را در روستا مشاهده کرد که البته این امر معنای دیگری هم دارد و آن این است که رابطه سنتی میان روحانیون و توده‌‏های مردم دیگر وجود ندارد.

سوال این‌‏جا است چه اتفاقی افتاد که رهبری انقلاب را یک روحانی بلندپایه بر عهده گرفت؟ چرا روشنفکران ایران در مقاطع مختلف برای ادامه مبارزه به سراغ روحانیون رفتند و آنان را به مبارزه دعوت کردند؟ پیامد حضور روحانیون در انقلاب چه بود؟

بخش عظیمی از جامعه ما که مردم عادی هستند، به دلیل آن‌‏که رهبری انقلاب بر عهده یک روحانی بود وارد فعالیت‌‏های انقلابی شدند.

س) آیا امروز شعارهایی كه مردم مطالبه می‌‏کردند،محقق شده است؟
ج) باید گفت مردم در زمان انقلاب خواستار جمهوری اسلامی بودند و این نظام دارای دو رکن است، جمهوریت و اسلامیت و اسلامیت آن فرع به جمهوریت است یعنی اگر اکثریت مردم ایران مسلمان نبودند، هیچ‌‏گاه اسم نظام ما جمهوری اسلامی نمی‌‏شد، در حال حاضر نام برخی کشورها را به دلیل ترکیب جمعیت، نمی‌‏توان جمهوری اسلامی گذاشت برای مثال در ترکیه با وجود آن‌‏که اکثریت را مسلمانان تشکیل می‌‏دهند اما مذاهب دیگر هم وجود دارد، بنابراین نام آن‌‏ را نمی‌‏توان جمهوری اسلامی نهاد.

آنان خواستار حاکمیت و تصمیم‌‏گیری خود بودند، مردم ایران براساس شعارها و دیدگاه‌‏های رهبر انقلاب با ایشان بیعت کردند، مردم از طریق مصاحبه‌‏ها و بیانیه‌‏های ایشان با دیدگاه‌‏های امام خمینی(ره) آشنا شدند. هنگامی‌‏که از رهبر انقلاب درباره نظام جمهوری اسلامی سوال شد، ایشان گفتند همین جمهوری که در فرانسه وجود دارد. با همین الگو در ذهن بود که امام خمینی در مصاحبه‌‏شان گفتند «در نظام جمهوری اسلامی حتی کمونیست‌‏ها هم آزاد هستند». با همین نگاه بود که ایشان گفتند هر نسل باید برای خود تصمیم بگیرد که چه حکومتی داشته باشد. ایشان با صراحت اظهار داشتند اگر پدران ما به حکومتی رای دادند، دلیل ندارد ما آن‌‏را قبول کنیم. این سخن به معنای آن است که نسل جدید حق دارد، خود تصمیم‌‏گیری کند.

درباره اسلامیت هم باید تاکید کرد، هیچ نگرانی بابت اسلامیت نیست.خداوند متولی دین خود است، اسلام قرن‌‏ها در این کشور ریشه دارد، بخشی از هویت مردم شده و هیچ‌‏کس نمی‌‏تواند این هویت را تغییر دهد، بنابراین دغدغه‌‏ای راجع به اسلامیت نظام وجود ندارد. اسلام در ایران ریشه دارد.

نگرانی ما بابت جمهوریت است زیرا جمهوریت در کشوری که بیش از دو هزار سال استبداد حکومت داشته، به تدریج باید رشد کند و در این کویر، نهالی به نام جمهوریت کاشته شد که ما باید تمام همت خود را برای پاسداری از این نهال به کار بریم.

س) آقای یزدی! دستاوردهای انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی می‌‏کنید؟ به نظر شما دستاوردهای انقلاب در سه دهه گذشته چیست؟
ج) برای بررسی دستاوردهای انقلاب باید 3 معیار را در نظر داشت. اولین معیار این است که مردم چه می‌‏خواستند، مردم آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی را مطالبه می‌‏کردند، معیار دوم نیز این است که کجا بودیم و الان پس از 30 سال کجا هستیم؟ زمان شاه اوضاع چگونه بود و الان چگونه می‌‏باشد؟ باید دید وضعیت و شرایط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور 30 سال پیش چگونه بود و الان چگونه است. معیار سوم نیز مقایسه خود با کشورهای مشابه است. یعنی کشورهای مشابه ما 30 سال پیش کجا بودند و امروز در چه وضعیتی هستند؟ ما در خلاء حرکت نمی‌‏کنیم و برای ارزیابی دستاوردها باید خود را با کشورهایی که 30 سال پیش مشابه ما بودند، مقایسه کنیم.

معیارهای درونی هم وجود دارد و معیار درونی ما قانون اساسی کشور است. همه باید از قانون اساسی به عنوان یک منشور و میثاق ملی پیروی کنند، هیچ‌‏کس در نظام جمهوری اسلامی نمی‌‏تواند بدون فرآیند انتخابات، قدرت را در دست گیرد. قانون اساسی می‌‏گوید تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ قید و شرطی هم ندارد، بنابراین کسی نمی‌‏تواند از اعتقاد افراد سوال کند. وقتی قانون اساسی با صراحت می‌‏گوید حضور در احزاب آزاد است، هیچ‌‏کس را نمی‏توان به حضور در حزبی وادار یا از ورود به حزبی دیگر ممنوع کرد. نباید افراد را تحت فشار قرار داد که چرا در جلسات یک حزب شرکت می‌‏کنید؟ هنگامی که قانون اساسی با صراحت مدت بازداشت موقت را حداکثر یک ماه می‌‏داند، نباید این یک ماه را تمدید کرد و فردی را چند سال به عنوان بازداشت موقت، در زندان نگه داشت، بنابراین برای ارزیابی دستاوردهای انقلاب این مسایل را باید در نظر داشت.

س) آیا آفت‌‏زدایی از انقلاب را ضروری می‌‏دانید و با چه رویکردی می‌‏توان این آفت‌‏زدایی را انجام داد؟
ج) هر انقلاب دارای دو فاز و مرحله است. فاز اول تخریبی و سلبی و فاز دوم نیز ایجابی و ساختاری و سازندگی می‌‏باشد و وقتی یک انقلاب پیروز شد باید فاز تخریبی آن نیز متوقف شود. اوایل انقلاب مهندس بازرگان می‌‏گفت: انقلاب تمام شد، یعنی فاز سلبی انقلاب تمام شد، اعتصاب کرده بودید تا شاه برود حالا شاه رفته و جمهوری پیروز شده است، پس دیگر چر اعتصاب می‌‏کنید؟

در فاز سلبی همه چیز خراب می‌‏شود، مانند یک سیل بنیان‌‏کن عمل می‌‏کند و به سرعتی که یک خانه خراب می‌‏شود، نمی‌‏توان آن را ساخت. برنامه‌‏ریزی می‌‏خواهد.

مهندس بازرگان هم می‌‏گفت، انقلاب تمام شد و باید به تدریج آن‌‏را ساخت. هر انقلابی آفت‌‏هایی دارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز کنش‌‏گران همچنان در دوران ماقبل انقلاب زندگی می‌‏کردند و یک وضعیت ذهنی حاکم بود.

حال دولت کنونی مدعی بازگشت به اول دوران انقلاب است، این سخن چه معنا دارد؟ باید یادآوری کرد زمانی که انقلاب پیروز شد، نمی‌‏توانستیم از افرادی که در مصدر امور بودند استفاده کنیم و در عین حال در درون انقلاب کادرهای ورزیده‌‏ای نیز وجود نداشت. در نتیجه عده‌‏ای در مصدر امور قرار گرفتند که در امر حکومت‌‏داری تجربه نداشتند. اکنون 30 سال از آن زمان گذشته و افرادی که در آن زمان در صدر حکومت قرار گرفتند دارای 30 سال تجربه هستند، حال فردی می‌‏گوید باید همه مسوولین تغییر کنند و دوباره افرادی را روی کار آورد که تجربه حکومت‌‏داری ندارند. این موضوع خلاف منطق است. از سوی دیگر اکثر انقلابیون ایران نسبت به درک انقلاب دارای یک آفت بودند و انقلاب را به معنای تخریب می‌‏دانستند نه معنای بازسازی عمیق. دگرگونی می‌‏تواند آرام، تدریجی و سازنده باشد اما این امر در انقلاب ایران اتفاق نیفتاد، البته این نگاه‌‏های ذهنی نسبت به انقلاب یکی از ویژگی‌‏های انقلاب است که باید مانع آن شد.

برای مثال در هند هنگامی که گاندی می‌‏خواست کاری را جلو ببرد، روزه می‌‏گرفت. بزرگترین روزه گاندی علیه هندوهای افراطی بود.

گاندی اعلام کرده بود که از هر گونه اعمال خشونت علیه یکدیگر و علیه انگلیس باید پرهیز کرد. اما جریانی افراطی از جوانان هند دست به کارهای افراطی زدند و گاندی در اعتراض به این اعمال خشونت‌‏آمیز، بزرگترین روزه خود را گرفت. گاندی به حالت اغما رفت، در محلی که او اقامت داشت میلیون‌‏ها هندی جمع شدند و دعا می‌‏کردند، جو عمومی آن‌‏چنان بر علیه افراطیون بود که در نهایت، جامعه آنان را مجبور به عذرخواهی از گاندی و ترک روش خشونت‌‏آمیز کرد.

آیا در انقلاب ایران چنین مساله‌‏ای صورت گرفت؟ بازرگان پیشنهاد عفو عمومی داد، او می‌‏گفت جامعه ملتهب است. حال روش گاندی و بازرگان به تعلیمات اسلامی نزدیک‌‏تر است یا روش ادامه خشونت و قهر؟ پیامبر خدا بعد از فتح مکه، عفو عمومی داد. تمام پیامبران برای مردم آمده‌‏اند، برای مردم کار کردن تفاوت بسیاری با دنبال مردم رفتن دارد. گاهی لازم است به مردم گفت خطا می‌‏کنند. آن‌‏کس که به دنبال مردم برود عوام فریب است. در انقلاب ایران این عامل تبدیل به یک عامل تعیین‌‏کننده شد به طوری که هنوز هم نتوانسته‌‏ایم از آن عبور کنیم. بعد از 30 سال هنوز نتوانسته‌‏ایم از فاز سلبی بیرون بیاییم، هنوز برخی افراد سخنانی می‌‏گویند که مردم خوششان بیاید، این یک آفت بزرگ و جمهوری اسلامی همچنان دچار آن است.

س)شاید هر حکومتی خواهان این آفت باشد و به نوعی به آن دامن هم بزند، اما این جا نقش روشنفکران باید پررنگ می‌‏شد یعنی وظیفه روشنفکران آگاهی بخشی به مردم جامعه است، در بسیاری جوامع مردم از روشنفکران تبعیت می‌‏کنند در حالی که به نظر می‌‏رسد روشنفکران و اندیشمندان ایران نتوانسته‌‏اند این نقش را به خوبی ایفا کنند نظر شما چیست؟ به نظر شما روشنفکران ایران پس از انقلاب چه نقشی ایفا کردند؟
ج) به اعتقاد من بخش قابل توجهی از روشنفکران ایران، متوجه جایگاه تاریخی خود نشدند. در دو سال اول انقلاب، همه روزنامه‌‏ها متعلق به روشنفکران از تمام طیف‌‏ها بود، طیف وسیعی از چپ تا راست روزنامه منتشر می‌‏کردند. مهندس بازرگان می‌‏گفت بعد از انقلاب باید آگاه، با برنامه و حساب‌‏شده حرکت کرد، روزنامه‌‏های چپی بازرگان را متهم می‌‏کردند که سیاست گام به گام کسینجر را ادامه می‌‏دهد و بدترین ناسزاهای سیاسی را به ما دادند، به نظر من روشنفکران ایران نقش بسیار مهمی در پیدایش این وضعیت ایفا کرده‌‏اند.

برای مثال چندی بعد از پیروزی انقلاب، سفارت آمریکا را گرفتند، من به عنوان معاون نخست‌‏وزیر و به عنوان نماینده دولت مسوول به آن‌‏جا رفتم و قضیه را حل و فصل کردم، طبیعی است هر کشور و هر دولتی مسوول امنیت اتباع خارجی می‌‏باشد و من در چارچوب یک عمل دیپلماتیک، همه کارمندان سفارت را در سالن مرکزی سفارت جمع و به عنوان نماینده دولت از آنان عذرخواهی کردم، سپس در روزنامه‌‏ها ناسزاهایی به من گفتند اما من به عنوان نماینده دولت باید این‌‏کار را انجام می‌‏دادم.

بدون آن‌‏که وارد جزییات مساله شوم. باید گفت روشنفکران ایران در پیدایش این تغییر و تحولات همان اندازه که در دوران انقلاب نقش مثبت داشتند، پس از آن نقش منفی ایفا کردند و در یک ارزیابی صادقانه و منصفانه باید به نقش منفی روشنفکران پرداخته شود، باید خود را نقد کرد.

س)سوال این‌‏جا است که جریان روشنفکران دینی و به تعبیر دیگر مرحوم مهندس بازرگان و هم فکرانش تا چه اندازه در آگاهی مردم نقش داشتند؟
ج)ما از ابتدا نظرات خود را می‌‏گفتیم و یکی از دلایلی که ناسزاهای بسیار به ما نسبت می‌‏دادند این بود که نه تنها با برخی روش‌‏ها موافق نبودیم بلکه در برابر آن هم ایستادیم اما مهندس بازرگان منتخب مردم نبود بلکه منصوب رهبر انقلاب محسوب می‌‏شد، بنابراین در جاهایی که اختلافی پیش می‌‏آمد، ایشان نمی‌‏توانست با این عنوان که «من با رای مردم آمده‌‏ام» بایستد. اما در دوران مجلس اول به رغم همه فشارها بر خواسته‌‏های خود ایستادیم چرا که ما نماینده مردم بودیم و تمام فشارها حتی ضرب و شتم‌‏ها را تحمل کردیم و ایستادیم.

هنگام انقلاب همه مردم به صحنه آمدند و روشنفکران تبدیل به یک اقلیت شدند، بنابراین تا سال‌‏های اولیه انقلاب، روشنفکران قدرت به معنای پایگاه مردمی نداشتند. بدنه جامعه رابطه ویژه‌‏ای با روحانیت داشت. برای مثال در انتخابات مجلس خبرگان، بیشتر روحانیون انتخاب شدند و تعداد روشنفکران بسیار کم بود.

بنابراین چنین موضوعی به مساله‌‏ای اساسی‌‏تر یعنی ساختار اجتماعی در ایران برمی‌‏گردد. نفوذ عمیق روحانیون بر توده‌‏های مردم ریشه‌‏ای دو هزار ساله دارد، اما روشنفکران ایران به تدریج تجربه پیدا کردند. زمانی همین افراد اصلاح‌‏طلب کنونی علیه جریانات روشنفکر دینی به شدت موضع داشتند، روشنفکران ایران یک‌‏پارچه نبودند، برای مثال حزب توده ادعا می‌‏کرد در خط امام است و بازرگان از خط امام خارج شده است! به یاد دارم در مجلس دوره‌‏ اول نماینده ارامنه به من می‌‏گفت، کیانوری خوب بازی می‌‏کند و من گفتم صبر کن! کیانوری همه شما را به گلوله می‌‏دهد.

اگر بپذیریم دموکراسی یاد گرفتنی است و در یک جامعه متغیر، متحول و در حال دگردیسی، یاد گرفتن یک تجربه بسیار بزرگ است، بسیاری از مشکلات حل می‌‏شود.

اکنون روشنفکران ذهنیت 30 سال پیش را ندارند و بیش از هر زمان دیگری ارزش و سخنان بازرگان را می‌‏فهمند، بازرگان هم یک فرد نبود بلکه یک اندیشه بود، بازرگان نیست اما اندیشه‌‏اش موجود است. روشنفکران اندک اندک، به این خط نزدیک شده‌‏اند و حتی در میان برخی سنت‌‏گرایان هم این وضعیت حاکم شده، یعنی بعد از پیروزی انقلاب گروه‌‏های روحانی و سنت‌‏گرایان هم تجربه اندوخته‌‏اند و تصویر ذهنی افراد نسبت به 30 سال پیش تغییر کرده است.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات