ترنج موبایل
کد خبر: ۲۰۴۹۸

"از جمهوریت اول انقلاب عدول کرده ایم"

محمد هاشمی

تبلیغات
تبلیغات

آغاز دهه چهارم انقلاب می‌‏تواند فرصت خوبی برای ارزیابی دستاوردها، موفقیت‌‏ها و حتی ناکامی‌‏های نظام باشد. اکنون سی سال از خروش مردم ایران می‌‏گذرد و زمان مناسبی جهت واکاوی و بررسی فعالیت و کوشش‌‏های مسوولین ایران طی سی سال گذشته است.

محمد هاشمی رییس پیشین صدا و سیما، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین دبیر سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران اسلامی، از مبارزین قبل از انقلاب محسوب می‌‏شود و پس از پیروزی انقلاب همواره مسئولیت‌‏های کلیدی و اساسی را برعهده داشته است.

هاشمی در گفت‌‏وگوی خود نسبت به حذف نیروهای باتجربه انقلابی دغدغه دارد و نسبت به آن هشدار می‌‏دهد.او معتقد است امروز منافع برخی جناح‌ها بر منافع کل کشور و یا جمهوریت نظام ارجحیت پیدا کرده است، خدشه‌دار شدن انتخابات و پیروزی فلان جناح در انتخابات‏، برحفظ جمهوریت نظام از سوی عده‌ای ترجیح دارد و اینكه امر معروف ونهی از منکر با قدرت نظامی‌‏گری امکان‌‏پذیر نیست...

آنچه در پی می‌‏آید مشروح گفت‌‏وگوی ما با محمد هاشمی است:
س) آقای هاشمی به نظر شما انقلاب اسلامی ایران در طول 30 سال گذشته چه دستاوردهایی داشته است و آیا انقلاب به اهداف و آرمان‌‏های خود یعنی استقلال،‏ آزادی و جمهوری اسلامی دست پیدا کرده است؟
ج) این مسائل نسبی محسوب می‌شود و نمی‌توانیم به طور قاطع بگوییم انقلاب به اهداف خود دست پیدا کرده یا دست پیدا نکرده است.

اگر به تاریخچه نهضت امام خمینی (ره) توجه کنیم می‌بینیم که اندیشه امام زیربنای انقلاب اسلامی است، ‏امام اول از همه با بازیابی هویت جامعه ایرانی و هویت اسلامی مبارزه را آغاز كردند. در 200 سال گذشته که نهضت روشنفکری در دنیا راه افتاده بود در ایران هم نهضت‌هایی پیدا شد که به پیروی از نهضت‌های روشنفكری اروپایی حرکت می‌‏کرد و ثمره آن نیز‌‏ انقلاب مشروطه به حساب می‌‏آید كه عمدتا در چارچوب هویت اسلامی نبود بلکه یک روشنفکری عاریه‌ای محسوب می‌شد و وقتی به مدرنیته و برنامه آنها دقت می‌كردیم‏، متوجه تعارض آنها با ارزش‌های اسلامی ناب می‌شدیم، بنابراین امام از واژه اسلام ناب استفاده و این اسلام را با اسلام آمریکایی و شاهنشاهی تفکیک كردند.

بحث هویت‌یابی كه امام آن را آغاز كردند‏، بحثی بود که بازیابی هویت اسلامی در جامعه ایرانی را به دنبال داشت‏، زیرا انقلاب امام و نهضت اسلامی یک نهضت محدود نبود و به ایران نیز محدود نمی‌شد‏، بلکه فراگیر بود و امام با همین هدف یعنی بازیابی هویت اسلامی در ایران عمل كردند.

بحث و معنای نهضت اسلامی نیز در مرحله‌ای که امام در پاریس بودند در بعد جهانی پررنگ‌تر شد، زمانی که امام در پاریس سکونت داشتند، روزانه صدها خبرنگار از انواع و اقسام رسانه‌ها به امام مراجعه و از بیانات امام گزارش تهیه و به جهان مخابره می‌کردند،‏ یعنی تا مرحله‌ای که امام در پاریس بودند به معرفی انقلاب پرداختند و با تدوین کتاب ولایت فقیه، مبانی دولت اسلامی و حکومت اسلامی را تدوین کردند. از سوی دیگر در آن زمان گروه‌هایی که در داخل ایران درگیر مبارزه بودند، با دولت حكومت شاه مبارزه می‌کردند و عمدتا به مبارزه با دولت مشغول بودند و عده‌‏ کم‌‏تری از مبارزین به مبارزه با شاه توجه داشتند، برای مثال نهضت آزادی، جبهه ملی وگروه‌‏های مبارز آن زمان خواهان اجرای قانون اساسی مشروطه بودند و نظام سلطنتی را می‌پذیرفتند، درواقع دولت را مسئول و پاسخگو معرفی و شاه را یک مقام تشریفاتی قلمداد می‌‏کردند اما هیچ کدام از آنها خواهان سرنگونی نظام شاهنشاهی نبودند، آنان بیشتر تغییراتی در دولت و اجرای قانون اساسی در دولت و مجلس را مطالبه می‌کردند، یعنی مطالبات محدود بود اما امام از ابتدا این نگاه را رد و نظام شاهنشاهی را به عنوان یک نظام فاسد و وابسته به آمریکا و غیر قانونی هدف قراردادند و در کنار این بحث‌ها بحث حکومت اسلامی را معرفی کردند که این موضوع در پاریس و از طریق مصاحبه‌های امام جنبه جهانی پیدا کرد.

تا آن زمان موضوع حکومت و انقلاب اسلامی محدود به ایران بود و جنبه جهانی نداشت اما از این زمان به بعد یک جدال فرهنگی یا یک جدال دینی بین انقلاب و مبانی محتوای اسلامی با کشورهای دیگر مانند کشورهای به ظاهر مذهبی، سوسیالیست در شرق و سرمایه‌داری در غرب در دنیا به وجود آمد یعنی یک جدال فکری بین اسلام ناب و مکاتب رایج موجود در دنیا شروع‌‏ شد و همچنان وجود دارد.

تا حدی که کتاب جنگ تمدن‌‏ها در آمریکا نوشته شد و این کتاب صراحتا اشاره می‌‏کند آنچه امروز برای فرهنگ غرب حتی برای کلیسا و صهیونیست اهمیت دارد، اسلام است. البته تا سال 1990 و 1991 بین یهودی‌‏ها و مسیحیان تعارض وجود داشت تا زمانی که به این نتیجه رسیدند تعارض اصلی بین مسیحیت- اسلام و یهودیت- اسلام است، آنان اسلام و تمدن اسلامی را به عنوان معارض اصلی و دلیل جنگ تمدن‌ها معرفی می‌کنند و وقتی بوش پسر در اوایل حکومت خود 7 کشور را به عنوان محور شرارت معرفی کرد گفت که ما اکنون در جنگ صلیبی هستیم. در حقیقت بوش آنچه در قرون وسطی به عنوان جنگ مذهبی وجود داشت را دوباره احیا کرده بود و می‌‏خواست براساس همین نظریه پیش رود که البته با فشار برخی دولت‌‏ها و برخی مشاورینش‏ کره شمالی را هم به آن 7 کشور اضافه و لغت جنگ صلیبی و مذهبی را از ادبیات خود حذف کردند.

در آن زمان دشمن در تبلیغات و ابزار تبلیغاتی خود بسیار قوی بود و سعی می‌‏کرد اسلام را به عنوان تروریسم و حامی تروریسم معرفی کند،‏ اما با این وجود وقتی به جغرافیای سیاسی ملت‌‏ها نگاه می‌‏کنیم، می‌‏بینیم اسلام مخصوصا مکتب تشیع و اهل بیت به تدریج در این دوران جایگاهی ویژه‌‏ در دنیا پیدا کرده و بسیاری از مردم به دلیل ارزش‌های انسانی موجود در اسلام، به اسلام روی‌‏آورده‌‏اند. در گذشته اسلامی که به عنوان دین مطرح می‌شد، اسلامی آمریکایی و نمایشی بود که معرفی و وارد زندگی مردم شد.

اما پس از آغاز نهضت امام اسلام موضوعیت پیدا کرد و کرسی‌های بسیاری در دانشگاه‌های مهم دنیا درباره تشییع شناسی و اسلام شناسی تشکیل و وارد متن زندگی مردم شد. جوامع مختلف به تدریج درحال بازیابی هویت خود هستند، برای مثال کشورهای عربی در آن زمان دچار ناسیونالیست و تعصب عربی بودند اما اكنون می‌بینید در کشورهای اسلامی امروز نهضت اسلامی در برابر نهضت ناسیونالیستی راه افتاده و از سوی دیگر نهضت ناسیونالیستی به فراموشی سپرده شده است. حوادث لبنان و شكست رژیم صهیونیست در جنگ 33 روزه حزب‌الله و همچنین وقایعی که در غزه گذشت، نشان داد مسلمانان از هویت خود در برابر اسرائیل دفاع کردند. این نتیجه همان هویت بخشی امام است. امام هویت اسلامی را بازیابی و ترویج کردند.

قبل از نهضت امام (ره)، حرکات آزادیبخش و نهضت مبارزاتی كه در کشورهای اسلامی وجود داشت، عموما پیرو مکتب مارکسیست، سوسیالیست و ملی گرایان بودند اما از مقطعی که امام وارد صحنه شدند وهویت اسلامی را معرفی کردند، اتفاقی که در ایران افتاد فراگیری مبارزین اسلامی بود البته گروه‌های دیگر هم بودند اما گروه‌های اسلامی فراگیر شدند. امام (ره) برای حکومت ایران شعار انتخاب كرد و مردم شعارها را تكرار كردند و یکی از آن شعارها استقلال‏، آزادی، جمهوری اسلامی بود.

زمانی که قانون اساسی به رفراندوم گذاشته شد، عده زیادی پیشوند و پسوند اضافه می‌کردند و مثلا برخی می‌گفتند جمهوری دموکراتیک و برخی دیگر از حکومت اسلامی سخن به میان می‌آوردند، اما امام فرمودند «جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» و در اصل سوم قانون اساسی جمهوریت و اسلامیت را دو رکن تفکیک ناپذیر در نظام دانستند.

امروز وقتی ارزیابی می‌کنیم می‌بینیم کشورهای جهان اسلام در حال برگشت به اسلام پویا هستند و نمونه آن در لبنان و فلسطین است که جریانات اسلامی و جنبش‌های اسلامی پیروز شده‌اند. اینکه برخی از سران عرب برای پیروز نشدن حماس‌، به اسرائیل کمک می‌کنند به این دلیل است که نمی‌خواهند هویت اسلامی که امام مطرح می‌کردند، در بین ملت‌ها رایج شود و می‌بینیم که بعضی از سران کشورهای عرب از پیروزی حماس و فلسطین ناخشنود می‌شوند و این همان جدال فرهنگی وهویتی است که در درون کشورهای اسلامی و دولت‌های آنان به مصالح‌شان برمی‌گردد و پشت سر این جنگ‌ها آمریکا و صهیونیست قرار دارد که تئوری جنگ تمدن‌ها را دارند و تعارض اصلی خود را با اسلام تعریف می‌كنند.

پس می‌بینیم در این هدف و حركت خود ما هم در داخل توفیقات و دستاوردهایی داشتیم و هم در منطقه و كشورهای اسلامی و الان به كشورهای غیراسلامی هم سرایت كرده است. اما به هر حال فرهنگ زمان‌گیر است و نمی‌توان آن را یك روزه توسعه داد باید نسل به نسل این فرهنگ جا بیفتد.

اما در مسائل دیگر مانند استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی که مرتبط با کشور خودمان است باید گفت هنوز به اهدافی که امام در همه این موارد ترسیم کردند، نرسیده‌ایم. برای مثال در حوزه استقلال زمانی که ما ارتباط خود با کشورهای غربی را قطع کردیم، امام گفتند نه شرقی نه غربی اما در دولت نهم شاهد آن بودیم كه وقتی خواستند در پرونده هسته‌ای از اروپا فاصله بگیرند‏، هند و روسیه و چین را انتخاب كردند كه آنان هم در برابر دولت‌های غربی تنها با كارت ایران، منافع خود را تامین و با ما بازی كردند. بنابراین در بحث استقلال ما دستاوردهایی داشته‌ایم اما اگر منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم و درباره سیاست خارجی و درباره وابستگی‌های علمی و صنعتی و اقتصادی بحث نماییم‏، باید اذعان کنیم که هنوز به استقلال كامل نرسیده‌ایم و در میان راه هستیم.

در مورد ركن جمهوریت نیز باید گفت این که تنها انتخابات برگزار می‌شود به معنای برقراری جمهوریت مورد نظر امام نیست. اگر واقع‌بینانه نگاه كنیم می‌بینیم مقداری از جمهوریت عدول کرده‌ایم، منافع برخی جناح‌ها بر منافع کل کشور و یا جمهوریت نظام ارجحیت پیدا کرده است، خدشه‌دار شدن انتخابات و پیروزی فلان جناح به هر قیمتی‏ در انتخابات، برحفظ جمهوریت ترجیح دارد. در صورتی که جمهوریت میراث امام است اما برخی افراد تنها منافع شخصی خود را در نظر می‌گیرند برای مثال این که جناح اصولگرا می‌گوید رئیس جمهور اصلاح‌طلب خط قرمز ما است، این معنا را دارد که ما به هیچ وجه اجازه نمی‌دهیم، رئیس جمهوری از سوی اصلاح‌طلبان انتخاب شود و به مفهوم دیگر، انتخاباتی وجود ندارد و ما تعیین می‌کنیم که چه کسی باید انتخاب شود و این اولین خدشه به جمهوریت که در قانون اساسی جز لاینفک اسلامیت نظام محسوب می‌شود، است.

به هر حال مشاهده شده عده‌ای به دلیل منافع گروهی اندک اندک اصل جمهوریت را زیر پا می‌گذارند و برای توجیه خود سخنان خطرناک‌تری را مطرح کرده‌اند و می‌گویند ما خواستار حکومت اسلامی هستیم و این موضوع خلاف نظر امام بود.‏ حاكم یا حکومت اسلامی نیز به معنای بازگشت به حکومت تک‌محوری و خلیفه‌گری است.

بنابراین اصل استقلال آن‌گونه که امام مد نظرشان بود و استقلال در تمام زمینه‌های اقتصادی، صنعتی، فرهنگی و غیره فراهم نشده است البته قدم‌هایی برداشته‌ایم اما هنوز به آن اهداف عالی نرسیده‌ایم. در مسئله جمهوریت نیز گام‌هایی برداشته‌ایم. مبانی اندیشه‌های امام این است كه مردم ولی‌نعمت ما هستند یعنی همه چیز را به مردم منتهی می‌کردند و در همه چیز مردم را محور اصلی می‌دانستند اما حال افرادی پیدا شده‌اند که می‌گویند مردم چکاره‌اند و این خط قرمز ما است و ما اجازه نمی‌دهیم.

یعنی جمهوریت برای برخی از افراد جامعه معنا و مفهومی ندارد. در انتخابات سال 84 نیزهمین اتفاق افتاد. نوشته‌هایشان وجود دارد. عده‌ای به آقای هاشمی پیغام می‌دادند كه ما به هیچ وجه نخواهیم گذاشت شما پیروز انتخابات شوید.

در بحث آزادی نیز مطالبی وجود دارد. شاهد آن هستیم که آزادی در حوزه‌هایی وجود دارد و در حوزه‌های دیگر وجود ندارد و دارای خط قرمزهایی است و موانعی پیش‌رو دارد كه باز آنچنان كه مورد انتظار‏، توقع و اهداف انقلاب و نهضت امام بود‏، آزادی نیز برآورده نشده و به آن نرسیده‌ایم.

بنابراین پاسخ سوال شما نسبی است، در بعضی زمینه‌ها به اهداف انقلاب و امام دست یافته‌ایم اما به صورت مطلق نمی‌توان بر آن تاکید کرد اما در بعضی موارد حوادث اتفاقی می‌افتد که به معنای انحراف از مبنا است. مثلا جناحی سیاسی به خود اجازه می‌دهد که بگوید ما اجازه نمی‌دهیم رئیس‌جمهور از جناح دیگر باشد و اگر این مسائل کنترل نشود به پدیده خطرناکی تبدیل می‌گردد كه با اصل برخورد می‌كند، در دوره‌های مختلف انتخاب مردم از هر دو جناح بوده و هیچ کس هم در انتخاب مردم دخالتی نداشته است. بنابراین نباید انتخابات را مدیریت کرد و نباید اجازه ندهیم جناح‌های دیگر وارد نشوند و مردم حق انتخاب نداشته باشند.

س) آقای هاشمی برخی معتقدند در آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی باید از نظام جمهوری اسلامی ایران آفت زدایی شود. نظر شما در این مورد چیست و به چه طریقی باید این كار صورت گیرد؟
ج) نکته مهم این است، تجاربی که طی 30 سال در کشور وجود دارد آیا به عنوان سرمایه شخصی افراد است یا سرمایه ملی؟ تجارب اشخاص جزو سرمایه‌‏های ملی است که اگر درست استفاده نشود به معنای تصرف غیر مجاز محسوب می‌شود.

از سوی دیگر انقلاب ما طی 30 سال فراز و فرودها و دستاوردهایی داشته، درمواردی هم متحمل شکست‌‏هایی شده است اما این میراث ملی ما به حساب می‌‏آید و اینکه عده‌‏ای بیایند و خط قرمزی از بالا تا پایین بکشند در حقیقت ظلم به ملت و امام است، یعنی طی 30 سال همه اقدامات اشتباه بود و طی این دو سه سال همه کارها درست و صحیح بوده است. این یک ظلم به ملت محسوب می‌شود زیرا این ملت چگونه می‌‏تواند به شما اعتماد کند در صورتی که 30 سال مسئولین نظام اشتباه می‌‏کردند؟

این نوع نگاه یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌‏های انقلاب را به تاراج می‌‏برد زیرا انقلاب ما با کودتا، توپ و تانک پیروز نشد بلکه با حضور مردم به ثمر نشست، تکیه‌‏گاه امام مردم بودند و در حال حاضر هم مسئولین در تمام مشکلات و توطئه‌‏هایی که در طول این چند سال پیش آمده، به مردم تکیه کرده‌‏اند و با اتکا به مردم با همه دشمنان مقابله کرده‌‏ایم. مردم به نظام و مسئولین خود اعتماد دارند، حال اگر کسی بگوید که کارهای گذشته همه باطل است، در عمل همان کاری را می‌‏کند که هدف آمریکا و صهیونیست است، دشمنان می‌‏خواهند بین مردم و دولت و نظام فاصله بیاندازند‌‏ تا اعتماد مردم هم کم شود، به همین دلیل عقیده دارم که باید پیشگیری شود و نباید دستاوردهای انقلاب را فدای منافع گروهی و شخصی کنیم، زیرا این یک ظلم به نظام، مردم و امام است و بدتر از همه اگر اعتماد مردم از بین برود دقیقا در مسیر اهداف دشمن حرکت کرده‌‏ایم.

س) شما ضرورت آفت‌‏زدایی از انقلاب را قبول ندارید، بنابراین به نظر شما مهم‌ترین چالش‌‏های سیاسی و فکری انقلاب در آغاز دهه چهارم چیست؟
ج) چالش تعامل با کشورهای دیگر، یکی از چالش‌‏های سیاسی است که ما با آن مواجهیم، در سند چشم انداز هم چند اصل کلیدی داریم که تعامل سازنده با کشورهای دیگر از جمله این اصول است. اگر منصفانه نگاه کنیم باید گفت از ابتدای پیروزی انقلاب هنگامی که آمریکا را از کشور بیرون کردیم و قطع رابطه با آمریکا صورت گرفت، این کشور توطئه‌‏های زیادی علیه ایران انجام داد که با پایداری مردم و با رهبری خردمندانه به شکست انجامید و تمام توطئه‌‏های آمریکا که با هدف براندازی یا تضعیف نظام بود به نتیجه‌‏ای نرسید اما هزینه زیادی بر ما تحمیل کرد. ما در طول این 30 سال واقعا هزینه‌‏های زیادی پرداختیم اکنون در دهه چهارم انقلاب این سوال مطرح است که باید با این وضعیت سیاسی چه کنیم، آیا باید این وضع ادامه پیدا کند یا باید در تغییر آن بکوشیم؟ اکنون شورای امنیت سازمان ملل براثر برخی تندرویی‌‏ها سه قطعنامه علیه ایران تصویب کرده که این سه قطعنامه مبنایی برای عملکرد بعضی از دولت‌‏ها و ارتباط تجاری، صنعتی، پولی، بانکی، علمی و فرهنگی آنان با ایران است.

اکنون هر چقدر جلوتر برویم دامنه چالش‌‏ها از یک کشور فراتر می‌‏رود، بنابراین این مسائل یکی از چالش‌‏های ما در عرصه سیاست خارجی است. چگونه باید اصول سند چشم انداز 20 ساله را ‌‏جرا کنیم آیا باید اوضاع به همین منوال ادامه پیدا کند. باید با تدبیر مسائل را به گونه‌‏ای حل کرد که براساس اصل حکمت، عزت ومصلحت نظام باشد یعنی به گونه‌‏ای که نه هزینه‌‏ای سنگینی بپردازیم نه این مشکلات باقی بماند.

درخصوص چالش‌‏های فکری نیز بایدگفت از ابتدای انقلاب تا به حال آرمان‌‏ها و اهداف انقلاب براساس مسائل گوناگون مطرح شده و نسل دوم و سوم کنونی پرسش‌‏هایی در مورد مسائل فکری جامعه دارند.

جامعه ما نمی‌‏تواند با دنیا قطع رابطه کند، زندگی اجتماعی و ارتباطات منطقه‌‏ای و بین‌‏المللی یک امر غیر قابل پیشگیری است. بسیاری از مواردی که در چارچوب زندگی اجتماعی و مسائل فرهنگی و دینی جامعه وجود دارد برای نسل جوان و نسل سوم ما سوال‌‏هایی را به وجود آورده که پاسخ منطقی به آنان داده نشده است، برای مثال مسئله‌‏ای مانند دین و آزادی تاکنون برای جوانان ما باز نشده است و بسیاری از مسائل مربوط به حوزه فرهنگ و دین ذهن جوانان را مشغول کرده و جوانان پاسخ منطقی از ما نشنیده‌‏اند.

این یکی از چالش‌‏های فکری است که در دهه انقلاب وجود دارد. این که مبانی جمهوری اسلامی چه میزان اجرایی شده است. در حوزه اقتصاد نیز چنین مسئله‌‏ای مطرح است که این اقتصاد ما چگونه اقتصادی است؟ مقام معظم رهبری اصل قانون 44 وخصوصی‌سازی را مطرح کردند ولی در عمل اصلا انجام نشد و یا وضعیت بدتر شد، یعنی دولت بخش‌‏هایی را به بخش خصوصی داد که اصلا پاسخگو نبودند بنابراین این یکی از مسائل فکری ماست که آیا اسلام با خصوصی‌‏سازی موافق است یا خیر؟ و آیا مردم در دولت اسلامی باید صدقه بگیر دولت باشند و یا مسئله سهام عدالت را چگونه باید انجام داد؟

مسئله دیگر که وجود دارد به عملکرد نیروهای نظامی بر می‌‏گردد. آیا این نیروها باید مرزها را حفظ یا به درون خانه‌‏ها نفوذ کنند و مخل آزادی مردم باشند در حال حاضر مشاهده می‌شود که مدیریت کشور دارد رنگ و بوی نظامی به خود می‌‏گیرد.

از طرف دیگر بعضی پیامدهای منفی مانند تملق، ریا، تظاهر و نفاق در جامعه وجود دارد که افزایش یافته و وقتی ریشه‌‏یابی می‌‏کنیم متوجه می‌‏شویم که به خاطر ترس مردم به تظاهر و ریاکاری روی آوردند. البته ثمره این نوع مسائل در جامعه به فساد می‌‏کشد.

اینها یک مسائل و چالشی است كه در جامعه ما وجود دارد و هر صنفی در حوزه مسئولیت و وظیفه خود باید عمل کند نه اینکه یک نظامی را از مرزها برداشته وارد جامعه و زندگی مردم کنیم تا به نام امر معروف ونهی از منکر بر زندگی مردم نظارت کنند،‌‏ در صورتی که شرط اول امر به معروف و نهی از منکر این است که فرد باید ویژگی‌‏هایی لازم را برای این کار داشته باشد و این کار با قدرت نظامی‌‏گری امکان‌‏پذیر نیست.

س) به عنوان سوال آخر! شما در دوران تحصیل خود در آمریکا، به نام سازمانی پدر معروف بودید. چرا مبارزین و فعالان دانشجویی شما را پدر صدا می‌‏کردند؟
ج) در سال 1348 وقتی برای تحصیل وارد آمریکا شدم حرکات دانشجویی عمدتا به تفکرات چپ و تا حدی به ملی‌‏گرایان نزدیک بود و دانشجویان اسلامی کمتر مشاهده می‌شدند. در ابتدای ورود، با کنگره 2000 نفری دانشجویان ایرانی مواجه شدم که همه آنان مسلمان بودند، اما عملکرد اسلامی نداشتند. من نیز به همراه دکتر چمران، دکتر یزدی و دکتر ایزدی هسته اولیه انجمن اسلامی را تشکیل دادیم و هنگامی که من به عنوان دبیرتشکیلات انجمن انتخاب شدم، سعی می‌کردم دانشجویانی که تازه از ایران به آمریکا آمدند را مورد توجه قرار دهم زیرا آنها در روزهای اول تا به محیط عادت کنند، شرایط سختی داشتند و عادت به محیط جدید زمان می‌برد بنابراین من سعی می‌‏کردم آنهایی که در بدو ورود مشکلاتی داشتند را مورد توجه قرار دهم و مشکلات آنان را برطرف کنم و این امر باعث شد که مرا به نام پدربزرگ صدا کنند و سپس این لقب به پدر تغییر کرد و این بخاطر همکاری و کمکی بود که من به آنها می‌‏کردم و هنوزم برخی دانشجویان آن زمان من را به اسم پدر صدا می‌‏کنند.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات