گولۀ پشم اثرِ نیکلای سربریاکوف
شاهکارهای اساتید انیمیشن روسیه: گولۀ پشم
به گزارش فرادید ، با این وجود، با بازتر شدن فضا در دهۀ شصت، گروهی از انیماتورها جوان از جمله آندری خرژانووسکی، وادیم کارچفسکی، و سربریاکوف، دست به تجربههای جدید در چارچوب امکانات زیباشناسانۀ انیمیشن زدند؛ به خصوص با استفاده از انیمیشنهای استاپ-موشن که مخاطبان فرهیختهتر را مدنظر قرار میداد. سربریاکوف در انیمیشن ده دقیقهای "گولۀ پشم" (1968) زن پیری را تصویر میکند که پس از مواجه با گوسفندی در جنگل از پشم او برای خود دست و دل بازانه لباس، خانه، و وسایل خانه میبافد، تا اینکه به مرزهای خود میرسد و سعی میکند برای خود پوستهای از دختری زیبا ببافد. استفادۀ چشمنواز سربریاکوف از رنگ و بهرهگیری زیرکانه از مدیوم انیمیشن، این اثر را به یکی از شاهکارهای انیمیشن روسیه بدل کرده است.
سربریاکف، کار خود را در مقام کارگردان، با همکاری در ساخت سه فیلم با کارچفسکی آغاز کرد که عبارتند از: میخواهم شجاع باشم (1963)، تنبلهای کوچک (1964)، و نه خدا نه شیطان (1965) آغاز کرد. نتیجۀ این دوران کارآموزی یک دورۀ زایای ده ساله بود که برای سربریاکف شهرت بینالمللی و جایزۀ جشنوارۀ فیلم تورس را در سال 1967 برای فیلم "من منتظر لانۀ پرنده هستم" به ارمغان آورد.
از آن هنگام، او عمدتاً با همسرش، آلینا اسپشنوا که در تئاتر عروسکی اوبرازتسوف در مسکو طراح بود، همکاری میکرد. آن دو مشترکاً در سال 1976 جایزۀ جشنوارۀ فیلم کوتاه گرنوبل و در سال بعد جایزۀ گرند پریِ انیمیشن را در جشنوارۀ تامپره دریافت کردند.
پس از مرگ اسپشنوا در تصادفی در سال 1984، سربریاکوف به تنهایی به کارش ادامه داد، و همزمان به تدریس در سویوزمولت فیلم مشغول بود. ضمن اینکه در سال 1989 موفق به دریافت "نیکا" (که اسکار روسیه محسوب میشود) باری فیلمش با عنوان "بازیگر" شد.
وی در نهم آگوست سال 2005 در مسکو چشم از جهان فروبست. در زیر انیمیشن گولۀ پشم را مشاهده میکنید: