ترنج موبایل
کد خبر: ۲۶۶۱۱۶

روسیه تکیه‌گاه متحدین پردردسر نمی‌شود

ایران و مصر، دو رفتار متفاوت در برابر یک منطق

تبلیغات
تبلیغات
یادداشت دریافتی-

بهنام سعدآبادی؛ این روزها یادآور انعقاد پیمان صلح کمپ دیوید در سال 1979 است، صلحی که در نهایت به قیمت جان یکی از بانیان آن یعنی انور سادات تمام شد. چیزی که بازبینی این حادثه‌ی تاریخی را برای با اهمیت می کند این است که روسیه همان منطقی را که اتحاد شوروی نسبت به مصر در پیش گرفت و آن کشور را وادار به فاصله گرفتن از خودش کرد و به اسرائیل و آمریکا در قالب صلح کمپ دیوید نزدیک ساخت در قبال ایران نیز در پیش گرفته است.

با پیروزی جمال عبدالناصر در جنگ 1956 در برابر اسرائیل، بریتانیا، فرانسه و عدم حمایت آمریکا از متحدین خود، ناصر پرستیژ و قدرتی کسب کرد که از ناسیونالیسم عربی ناشی می شد و شروع به گسترش جمهوریت و ناسیونالیسم عربی خود کرد که باعث شد در برابر رژیم های محافظه کار و سلطنتی عربی منطقه قرار گیرد و به طور همزمان که از غرب فاصله می گرفت به اتحاد شوروی نزدیک می شد.

با روی کار آمدن صلاح جدید از جناج تندروی حزب بعث سوریه در سال 1966 تقابل دولت سوریه با رژیم های محافظه کار منطقه از یک طرف و از طرف دیگر با اسرائیل تشدید شد.

ناصر که به دلیل کوتاهی اش در پشتیبانی از دولت سوریه در برابر حملات تلافی جویانه ی و پراکنده ی اسرائیل در برابر سوریه و همچنین همراهی نکردن سوریه در تقابل با اسرائیل مورد انتقاد همین رژیم های محافظه کار منطقه قرار گرفت در نهایت مجبور شد تحت این فشارها برای حفظ چهره ی سیاسی خود و مصر به عنوان رهبر معنوی جهان عرب به جنگ ناخواسته ای با اسرائیل کشیده شود که در نتیجه ی آن مصر صحرای استراتژیک سینا را از دست داد.

چند روز پس از جنگ ژوئن 1967 در 21 ژوئن همان ماه نیکلای پادگورنی از اتحاد شوروی به مصر رفت و تا ماه ژوییه 130 هواپیمای جنگی مصر را جایگزین کرد و روابط و حضور نظامی شوروی در آن کشور گسترش یافت.

پس از این رویداد مصر سعی در باز پسگیری صحرای سینا داشت و در بین سال های 1967 و 1970 میلادی با ورود به جنگ فرسایشی و پراکنده سعی داشت اسرائیل را به بازپس دادن صحرای سینا که در نتیجه ی افزایش هزینه های جانی و مالی آن بود تحریک کند؛ هدف ناصر آن بود انگیزه ی مضاعفی به آمریکا بدهد که اسرائیل را به عقب نشینی از سینا ترغیب کند همانطور که پس از جنگ 1956 کرده بود.اما اسرائیل نیز شروع به دادن پاسخ های تلافی جویانه کرد و ممکن بود در نتیجه ی این تنش های تدریجی هر دو طرف به جنگی تمام عیار کشیده شوند به همین دلیل اتحاد شوروی از این بیم داشت که نتیجه ی این برخورد مصر به عنوان متحد اتحاد شوروی و همچنین اسرائیل به عنوان متحد ایالات متحده ی آمریکا منجر به این شود که دو ابرقدرت به تقابل و رویارویی کشیده شوند، که این به این معنا بود که اتحاد شوروی باید متحد زخم خورده ی خود را وادار به این کار کند که در برابر اسرائیل دست به اقدام گسترده ی نظامی نزند چون حمایت از متحدی که بسترساز برخورد دوابر قدرت اتمی باشد ارزش حمایت بیش از حد ندارد.

با حمله ی اسرائیل به قاهره در ژانویه 1970 ناصر به صورت محرمانه به مسکو رفت که تقاضای همکاری گسترده تر از اتحاد شوروی بکند اما اتحاد شوروی برای کشیدن شدن به این منازعه بی میل بود و ناصر با تهدید به استعفا دادن به نفع نیروهای طرفدار غرب،شوروی را وادار کرد که یک سیستم دفاع هوایی کامل به همراه نیروهایش در مصر مستقر کند این درگیری ها دلیل ترس از برخورد مستقیم جنگنده های اسرائیلی با نیروهای شوروی برای مدتی کاهش یافت اما بعدا دوباره گسترش یافت اما همچنان مسکو از حمایت قاطع از متحد خود یعنی مصر خودداری می کرد در حالی که همزمان ایالات متحده ی آمریکا از متحد خود،اسرائیل حمایت قاطع می کرد و این عامل باعث دلخوری ناصر بود تا اینکه ناصر در سپتامبر 1970 فوت کرد و انورسادات روی کار آمد.

به قدرت رسیدن سادات با تحولی در روابط اتحاد شوروی با آمریکا همراه شد که به تنش زدایی (دتانت) معروف شد. با بهبود روابط دو ابرقدرت و به دنبال آن انعقاد پیمان محدودیت تسلیحات اتمی (سالت) بین آنها و به حداقل رسیدن تنش ها بین دو ابرقدرت،ورود نکردن به برخوردهایی از این دست از اهمیت بیش از پیشی برخوردار شد؛چون برخوردهای اینچنینی می توانست روابط دو ابرقدرت به مخاطره بیاندازد و اولین پیامد این تحولات جهانی را در می توان در ملاقات سران دو ابرقدرت در می 1972دید که در اعلامیه ی نهایی آن به توافق صلح آمیز و تخفیف تنش های نظامی در خاورمیانه اشاره شده بود که برای سادات به این معنا بود که حمایت نه چندان قاطع اتحاد شوروی از این پس کمتر هم می شود پس تصمیم گرفت بیست هزار مستشاری نظامی که ناصر برای کمک به مصر در برابر اسرائیل وارد کرده بود را در اعتراض به این نگرش جدید شوروی نسبت به مصر اخراج کند.

وی سعی داشت با این سیگنال های جدید سیاسی به آمریکا نزدیک شود تا شاید بتواند با نزدیکی به آمریکا آن کشور قانع کند که اسرائیل را به پس دادن صحرای سینا تشویق کند.

عکس العمل آمریکا به این سیگنال های جدید سیاسی مصر را می توان با این حرف هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی وقت ایالات متحده ی آمریکا دریافت: ناصر در 28 سپتامبر 1970 در گذشت، وقتی که من با رئیس جمهور در سفر مدیترانه اش بودم . یک روز بعد یک خبرنگار از من درباره ی سادات پرسید،من گفتم فکر می کنم سادات یک شخص موقت است که بیشتر از چند هفته دوام نخواهد آورد.آن اظهار نظر من در میان بدترین قضاوت هایم بود!

سادات هم که این بار با بی میلی آمریکا و دستکم گرفته شدن توسط آن کشور شد تصمیم گرفت با اقدام نظامی گسترده علیه اسرائیل،آمریکا را در ازای افزایش هزینه های سیاسی اش قانع به تغییر رویه در برابر مصر کند و به امتیاز مورد نظر خود یعنی باز پسگیری صحرای سینا و کانال سوئز دست یابد بدین شکل بود که جنگ اکتبر 1973 به وقوع پیوست.این مسئله باعث پیگیری خواسته ی مصر توسط آمریکا شد که در نهایت در 26 مارس 1979 در قالب پیمان صلح کمپ دیوید تحقق یافت.

در واقع اتحاد شوروی با مصر هیچ پیوند ایدئولوژیکی نداشت تا بر آن کشور اعمال نفوذ کند و با اینکه احزاب کمونیست در این کشور و حتی عراق و سوریه که رژیم های ملی گرا سرکار بودند سرکوب می شدند و این دولت ها در واقع این احزاب را رقیب خود می دانستند.تنها نیاز تسلیحاتی بود که آنها را به طرف اتحاد شوروی سوق می داد و همچنین اتحاد شوروی به واسطه ی آن سعی در جذب کشورهای منطقه و اعمال نفوذ در منطقه را داشت و همین عامل تقویت روابط عامل تضعیف روابط آنها نیز تلقی می شد چون اتحاد شوروی با عدم تامین تسلیحاتی کامل سعی در کنترل متحدین خود داشت تا عاملی برای از کنترل خارج شدن اوضاع نشوند و بتواند از رویارویی با دشمن اعراب یعنی اسرائیل و به تبع با آمریکا پرهیز کند تا روابطش را غرب تنظیم کند.

سیاست اتحاد شوروی در برابر مصر می تواند به فهم بهتر سیاست روسیه در قبال ایران کمک کند و ما را به این نتیجه گیری برساند که این قدرت جهانی هیچگاه حاضر نیست روابط خودش با اروپا وآمریکا به خاطر ایران به مخاطره بیاندازد عدم تحویل اس 300 و کارشکنی در برابر عضویت ایران در پیمان شانگهایی و تعلل در راه اندازی نیروگاه بوشهر و رفتارهایی از این دست در این چارچوب قابل تبیین است البته یک عامل دیگر هم که می تواند موثر باشد،این ارزیابی اشتباه است که خاورمیانه از جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی روسیه برخوردار است.حتی با وجود اینکه ایران امتیاز راهبردی جغرافیایی را نسبت به مصر برای روسیه دارد به عبارت دیگر ایران هم به واسطه ی مرز مشترک دریایی با روسیه از طریق دریای خزر و یا به واسطه ی مرز غیر مستقیمی که با روسیه از طریق نقوذ بر کشورهای آسیای میانه و قفقاز دارد باز هم نتوانسته روسیه را قانع کند که می تواند نقش مهمتری را نسبت به مصر در مورد امنیت ملی روسیه داشته باشد،گویا در این مورد روسیه تمایلی ندارد که ایران چه به صورت مستقل و چه با واسطه ی غرب به ایفای نقش بپردازد.

روسیه از ایران به عنوان کارتی برای تنظیم روابط خود با غرب بهره می گیرد در مواقع تنش در روابطش با غرب به ایران نزدیک می شود و در موقع تنش زدایی از ایران فاصله می گیرد با اینکه مصر و ایران هر دو وزنه ی مهمی در منطقه تلقی می شوند اما این عامل منجر به این نشده تا روسیه این دو کشور را فدای روابط با غرب نکند؛ روندی که نظر می رسد با فروپاشی اتحاد شوروی تشدید هم شده باشد.

به نظر نمی رسد روسیه حاضر باشد تکیه گاه متحدی مثل ایران باشد که نه تنها از معدود کشورهایی است که روابط دیپلماتیک با آمریکا ندارد بلکه دائما در حال خصومت ورزی نسبت به آن کشور است،آن هم کشوری مثل آمریکا که از جایگاه ویژه ای در جهان و به خصوص برای روسیه برخوردار است.با این وجود اینکه روسیه حاضر شد برای انزوای بیش از پیش ایران با آمریکا همکاری کند،به نظر نمی آید به این زودی ایران مثل مصر به طرف سازش همه جانبه با غرب برود اگر ایران هم مثل مصر از تکیه بر روسیه ضربه ی بسیار محکمی می خورد و امتیازی مثل صحرای استراتژیک سینا را از دست می داد شاید سعی می کرد به غرب نزدیک شود تا آن را پس بگیرد اما به نظر می آید ایران بیشتر شبیه سوریه است که بعد از گذشت نزدیک به پنج دهه از زمان از دست دادن بلندی های جولان و همزمان با آن تکیه بر روسیه هنوز آن فوریت و اهمیت لازم را احساس نکرده که در سیاست هایش تجدید نظر کند.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات