یادداشت دریافتی- روح اله سوری؛ مجلس دهم در حالی به روزهای آغازین خود نزدیک می شود که بحث راجع به ریاست آن به بحثی داغ در میان فعالین و احزاب سیاسی تبدیل شده است.
موضوع مهم در این میان حمایت بخشی از اصلاح طلبان از به کرسی نشاندن شخصیتی اصولگرا به جای یک اصلاح طلب و بطور مشخص منتخب اول انتخابات تهران می باشد.
واقعیت این است اگر بخواهیم مساله ریاست مجلس دهم را از زاویه نتایج آرا و انتخابات تحلیل نماییم شاید به گزینه ای غیر از اقای عارف برای ریاست مجلس نرسیم.
اما به نظر می رسد تحلیل موضوع از دریچه تغییراتی که در فردای پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در فضای جناح بندی های سیاسی بوجود آمده و صف آرایی گروه های سیاسی حول موافقت یا مخالفت با برجام، می تواند جنبه های دیگری از این مساله را پیش روی ما بگشاید.
آنچه غیر قابل کتمان است این است که توافق هسته ای و پیش تر از آن انتخاب شدن روحانی به ریاست جمهوری یازدهم در خود این پتانسیل را داشت که حول محور برجام و انعکاسات بعدی آن در سیاست داخلی و روابط خارجی ایران، کسانی را کنار هم قرار دهد که در تقسیم بندی های سیاسی تا قبل از سال 92،عملا در دو قطب مقابل هم تعریف می شدند و این همان موضوعی است که نحوه مواجهه ما با انتخاب رییس مجلس آینده نمیتواند بدون لحاظ کردن آن صورت پذیرد.
به همین دلیل نویسنده بر این باور است که اصلاح طلبان و اصولگرایان میانه رو در پی تغییرات رخ داده در فضای سیاست داخلی، می بایستی به سمت بازتعریف فعالیت سیاسی و تجدید نظر در روش ها و استراتژی های اتخاذ شده خود حرکت نمایند، محوریت و یا ستاره راهنمای این بازتعریف نیز به نظر می رسد که بایستی اجماع معتدلین برای استفاده بهینه از شرایط پس از برجام و فرصت های ایجاد شده در سیاست خارجی ایران تحت تاثیر برجام باشد.
به عبارت واضح آنچه در مسیر آینده می بایست نقش محوری ایفا کند جایگزین شدن دسته بندی مخالف –موافق در موضوع برجام به جای دوقطبی اصولگرا -اصلاح طلب است. تقسیم بندی که در آن شاهد حضور اصلاح طلبان، معتدلین طرفدار دولت و مهمتر از آن اصولگرایان معتدل خواهیم بود.
به واقع یکی از مهمترین دستاوردهای دولت روحانی پیرو توافق هسته ای، صف بندی طیفی از نیروهای سیاسی حول مرکزیتی تحت عنوان حمایت از برجام می باشد و به همین دلیل به نظر می رسد که نگاه به ترکیب راه یافته به مجلس دهم و بالطبع ریاست و هیات رییسه آن نیز بایستی از این زاویه صورت پذیرد و هر تصمیمی که در این رابطه گرفته شود بایستی به نحوی باشد که منجر به تضعیف فضای شکل گرفته قبل از انتخابات مجلس دهم و ایجاد چالش بین اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل نشود.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این واقعیتی سیاسی می باشد که نادیده گرفتن آن در معادلات سیاسی آینده نه تنها امری غیرمطلوب که حتی غیر ممکن نیز می باشد.
علاوه بر این نگاه واقع گرایانه ،اگر بخواهیم از زاویه فایده انگارانه هم به موضوع نگاه کنیم باید گفت که اتخاذ رویکرد متاثر از فضای پسابرجام در رابطه با مجلس دهم قطع یقین واجد منافعی عام خواهد بود که می توان این منافع و فواید را در سه بخش زیر مورد بررسی قرار داد:
1-کمرنگ شدن فضای دوقطبی در فضای سیاست داخلی
2-به مشارکت گرفته شدن اصولگرایان در مسولیت داشتن نسبت به تصمیمات آتی مجلس و کاهش حساسیت ها نسبت به این تصمیمات
3-تقویت همگرایی آغاز شده میان اصولگرایان معتدل ، اصلاح طلبان و حامیان دولت
باید پذیرفت که در شرایط ایجاد شده پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و مجلس دهم، همراهی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان می تواند به کاهش چالش در فضای سیاسی ایران و کم رنگ شدن فضای دوقطبی منجر شود.
از سوی دیگر نیز همراهی اصلاح طلبان با اصولگرایان معتدل و حامی منافع ملی می تواند به مشارکت و مسولیت پذیری اصولگرایان در مورد تصمیمات آتی مجلس و بالطبع همراهی بدنه اجتماعی حامی آنان و نهایتا مشروعیت بخشی بیشتر به این تصمیمات بیانجامد.
نکته آخر اینکه تردیدی نمی توان داشت که مجلسی با ریاست لاریجانی و یا حضور برخی چهره های اصولگرا (که میتوان در موضوع برجام ارزیابی مثبتی از آنها داشت)، در ترکیب هیات رییسه آن، قادر خواهد بود در کاهش حساسیت های مخالفین برجام در آینده، نسبت به طرح های مصوب مجلس و نهایتا تامین منافع ملی نقش مهمی ایفا نماید.