محمدرضا تاجیک، استاد علوم سیاسی دانشگاه بهشتی و متخصص گفتمان سیاسی، در گفتوگو با «شرق» از فقدان گفتمانهای سیاسی در تبلیغات انتخابات گفت و این اتفاق را آسیبشناسی کرد.
در ادامه این گفتگو را بخوانید:
با وجود حضور اصولگرایان در انتخابات، ردی از گفتمان اصولگرایی در تبلیغات دیده نمیشود، به نظر شما اصولگرایی به چه سمتی در حال حرکت است و تبعات شعارها و رویکرد فعلی آنها چه خواهد بود؟
انتخابات اخیر از یک منظر عرصه فقدان گفتمانهاست. نهتنها در فرایند انتخابات کنونی ما گفتمان خاصی شکل نمیگیرد، بلکه حتی ارزشافزوده گفتمانی- مفهومی هم به وجود نمیآید.
این حرف درباره تمامی طرفهای انتخاباتی صدق میکند. ما شاهد غیبت کامل مفاهیم نو، ایدههای نو و گفتمانهای بهروزشده هستیم. سطح چالش و مصاف از مصاف گفتمانها و ایدهها تقلیل پیدا کرده است به امر واقعی و سطح مواردی که در زندگی روزمره مردم معنای واقعیتری داشته باشد. بنابراین شاید بتوان گفت در این دوران، فقدان گفتمانی بیشتری از ادوار گذشته مشاهده میشود.
پیامد فقدان گفتمانها و تقلیل آن مصافها به امور ملموس و دمدستی چیست؟
نوعی تقلیلگرایی در این فضا میبینم؛ به هر حال شکوفایی و بالندگی مصافها و چالشهای انتخاباتی ما در دو چیز است؛ یک در اینکه کدام گروه میتواند گفتمان هژمونیکی را وارد چالش انتخاباتی کند. دوم اینکه چه گروهی میتواند برنامه منسجمی ناظر بر اکنون و فرداي جامعه داشته باشد.
هر دو مورد در این دوره از انتخابات غیبت داشتند. اگر سطح چالشها و رقابتهای انتخاباتی به سطح مسائل بسیار پوپولیستی تقلیل یابد، هرکسی میتواند افکار عمومی را بر اثر محرکهای لحظهای و رادیکال تهییج کند و این باعث فقر فرهنگی و گفتمانی و فقر فرهنگ سیاسی در جامعه ما خواهد شد. باید سعی کنیم عرصه انتخابات همواره عرصه چالش ایدهها و گفتمانها باشد؛ در غیبت ایدهها آنچه به وجود میآید «کوفتمان» است نه گفتمان.
خود شما خیلی پیگیر تئوریزهکردن اصلاحات هستید، آیا رغبتی برای این کار در جامعه میبینید؟
فکر میکنم نسل جوان ما نیاز دارد با گفتمانی آشنا شود که این گفتمان به پرسشهای روز و زمانه آنها پاسخ دهد و روح زمانه او باشد؛ یعنی بتواند برای او دری را بگشاید و راه و افقی را به او نشان دهد. ما نمیتوانیم گفتمانها را به یک مقطع تاریخی قفل کنیم. تاریخ مثل رود روان است و مقتضیات آن و شرایط عوض میشود.
گفتمانی میتواند مانا و پویا باشد و هژمونیک شود که بتواند مقتضیات زمانه را درک و درون خود لحاظ کند. خود را بهروز کند و به خود تکمله و متمم بزند. در را برای هوا و مفاهیم تازه بگشاید. طبیعی است ما هم در فضای اصلاحطلبی کاملا نیازمند این هستیم که بتوانیم این شرایط را تمهید کنیم و من هم به دنبال این هستم که مانيفست نواصلاحطلبی را امسال بیرون بدهم.
آیا گفتمان اصولگرایی کشش تغییرات لازم را برای تبدیلشدن به گفتمانی که پاسخگوی نیازهای جوانان باشد، دارد؟
متأسفانه در فضای اصولگرایی یک نوع تصلب، انسداد و انجماد گفتمانی مشاهده میشود. گشودن در و روزنه در گفتمان اصولگرایی خیلی سنگین و سخت است. به نظر میرسد اصولگرایان بر این باورند که گفتمان آنها در یک هاله قدسی قرار دارد و نباید به امر تازهای آلوده شود و هر قدر این گفتمان اصیلتر باقی بماند، میتواند با آموزهها و باورهای آنها همخوانی بیشتری داشته باشد. علت اینکه گفتمان اصولگرایی نمیتواند با نسل جدید رابطه جدی برقرار کند، این است که کمتر اجازه داده شده به ساحت مقدس این گفتمان نزدیک شد و دری را گشود و اجازه هوای تازه داد.
در این فقدان گفتمان چگونه باید فضای سیاسی ایران را صورتبندی کرد، آیا جناحبندی اصلاحطلب و اصولگرا هنوز کشش توصیف فضا را دارد؟
ببینید، بستگی به شرایط دارد. دوانگاریهایی که ما استفاده میکنیم، به شرایط بستگی دارد. مثلا دوانگاری متضادی که در عرصه انتخابات کنونی مطرح شده با دوانگاری اصلاحطلبی و اصولگرایی بسیار متفاوت است؛ از طرفی دوانگاری چهاردرصدی- ۹۶درصدی، یعنی همان فقیر و غنی و از طرف دیگر دوانگاری بین دولت صلحساز و دولت جنگساز. دوانگاریهای متعددی وجود دارد که طرفین دارند به شکلی با آن بازی میکنند. هر طرف به دنبال تشدید دوانگاری و بهوجودآوردن فضای آنتاگونیستی به منظور تحریک مخاطبان خود است.
باید هوشیار باشیم، طرفین باید هوشیار باشند؛ وقتی از دوانگاری متضاد استفاده میکنید، ممکن است به یک نوع منطق ایدئولوژیک ارتدکسی بغلتد. یعنی یک «ما» میسازی و یک «آنها»، یک «سفید» میسازی و یک «سیاه»، یک «حق» میسازی و یک «باطل»، این دوانگاریها مستعد تولید توتالیتاریسم و استبداد است.
فضای واقعی جماعتهای انسانی خاکستری است نه سیاه و سفید. وقتی از این دوانگاریها استفاده میکنی باید مواظب باشی که منطق ایدئولوژی ارتدکسی را که توتالیتاریسم و استبدادش دامنگیر خودت هم میشود، بازتولید نکنی. بنابراین با وجود اینکه بعضا گروهها نیازمند ایجاد دوانگاری هستند تا در پس و پشت آن بتوانند مخاطبان خود را تهییج کنند، باید بدانند که این کار از طرف دیگر میتواند سوزاننده باشد و دامنگیر خود آنها هم بشود.
باید دوانگاریها را در سطح فکری و گفتمانی ایجاد کنیم و نباید آنها را تقلیل دهیم به مسائل خرد. دوانگاری ایجاد کنیم بین اینکه دقایق گفتمانی این فرد به چه چیز دلالت دارد و آن گفتمان به چه دلالت دارد و هر کدام چه فضایی را ترسیم میکند. در انتخابات اخیر دیدیم کسانی که از دوانگاريهای آنتاگونیستی استفاده میکردند خود در ورطه و چنبره همان دوانگاری گرفتار آمدند.
امروز برخی با فرض بر اینکه رأی آنها بیتأثیر است از ورود به انتخابات ناامید شدهاند. برای حضور آنها در انتخابات چه کاری باید انجام داد؟
گناه بزرگ بر گردن کسانی است که در هنگامههای تغییر تاریخی غایباند. اینها با انفعال خود آینده را انشا میکنند. اگر وارد صحنه میشدند میان گزینهها انتخاب میکردند، اما با انفعال منجر شدند گزینه نامناسبتر فضای بیشتری پیدا کنند.
آنها فکر میکنند با انفعال خود سهمی در آینده ندارند درحالیکه سهم عظیم از آنِ آنهاست.
باید در یک مقطع تاریخی وارد عرصه شد و از حق رأی استفاده کرد. باید آگاهانه گزینه مطلوب را انتخاب کرد. شاید این گزینه مطلوب در نهایت آرزوی افراد نباشد. هیچکس نباید فکر کند شاهزادهای با اسب سفید میآید و با دَم مسیحایی بر همه چیز میدمد. وقتی وارد آب میشوید خیس میشوید. کسی که وارد سیاست شده بعضا لغزیده است. در نتیجه باید در مجموع بررسی کرد و دید چه کسی میتواند یک گام به جلو باشد نه دو گام به عقب.
باید با کارتی که در دستتان دارید بازی کنید؛ شاید این کارتها کارتهایی که در خیال میپرورانید، نباشد. گاهی ما آرزوهایمان را واقعی میپنداریم و به حاشیه میرویم و تاریخ منتظر ما نمیماند. عده قلیلی که وارد صحنه شدند اراده خود را به ما تحمیل میکنند. این آیندهای که در تاریخ رخ میدهد بر همه تحمیل میشود و آینده این منفعلها هم هست.
طرف مقابل هم حتما به آینده فکر کرده است. مهم نیست ما بارها زمین بخوریم، مهم این است که به پیروزی خود ایمان داشته باشیم و تا زمانی که شکست نخوریم یاد نمیگیریم چطور باید شکست دهیم. تنها گروههایی که بارها طعم شکست را چشیدهاند یاد میگیرند چطور باید پیروز شوند. جناح مقابل هم دارد تمهید میکند.
فضای انتخابات دوقطبی را چگونه تحلیل میکنید؟
طبیعت انتخاباتهای ما اساسا دوقطبی است. تکثر کاندیداها به معنی خروج از دوقطبی نیست. در نهایت در بازی همیشه شما دو نفر دارید. شاید در صحنه تئاتر چندین بازیگر داشته باشید، اما دو فرد هستند که فضای انتخابات را در بیان و زبان به سمت دوقطبی آنتاگونیستی میکشانند؛ چون در فضای رادیکالشده اینها میتوانند مخاطب خود را بیشتر کنند. سال، سال خروس است. هم بسیاری در جامعه و هم بسیاری در فضای سیاسی جنگ خروسها را میطلبند. از اینکه دو خروس با هم گفتمان کنند حوصلهها سر میرود.
شکاف میان این دوقطبی امروز به سمت غنی و فقیر رفته است. ما پکیجی از شکافها را میبینیم. شاید بتوان گفت مصاف این انتخابات همین دوانگاریهای متفاوت بود. این فضا را به پیرامون بکشانید. تا وقتی مرکزنشین هستید و زبان و بیان شما مرکزنشینی است هیچ اتفاقی نمیافتد. اگر فردا شکستی باشد سهم خودتان را باید بپذیرید.
بدانید فعالیتتان را از جغرافیایی آغاز کردید که این جغرافیا فریب بزرگی بود. از صفر تا صفر بود. در فرصت اندك باقيمانده باید نیروها بسیج شوند و حرکت و شیوه بیان خود را برای جلب پیرامون استفاده کنند.