۴۴ سال قبل در چنین روزی نخستین برجهای مسکونی تهران افتتاح شدند
قصه ساعی و بهجتآباد
تصمیمگیری برای تغییرات در شهر تهران و تامین مسکن مورد نیاز شهروندان اگرچه از اوایل دهه ٤٠ آغاز شد، اما نخستین مجتمعهای مسکونی تهرانسال ٥٢ بود که به بهرهبرداری رسیدند. یکی در مرکز شهر و نزدیک میدان ولیعصر امروزی و دیگری در میانه خیابان ولیعصر و روبهروی پارک ساعی.
خانه کم بود و زمین بسیار و آسمان شهر بلند
مهدی فروغمند اعرابی، معمار و استاد دانشگاه حالا که به آن سالها باز میگردد، خودش را در هیأت دانشجوی جوانی میبیند نشسته سر کلاسهای درس و معماری. هنوز یادش هست قصه ساختمانهای بهجتآباد و ساعی در آن سالها از کجا شروع شد: «حدود سال ٤٧ کمبود مسکن در تهران معضلی بود. علت اصلی این بود که تهران به سمت صنعتیشدن میرفت و کارگران و کارمندان از شهرهای کوچک به تهران آمده و در پایتخت جمع شده بودند.
در سال ٤٧ یعنی همان زمانی که بحث ساخت نخستین ساختمانهای مسکونی بلندمرتبه در تهران نهایی میشد، مسکن عمدتا بهصورت ساختمانهای دو طبقه و نهایتا ٤طبقه ساخته میشد و مردم ایران موافق آپارتماننشینی نبودند.
آنطور که فروغمند اعرابی میگوید بازمانده نخستین ساختمانهایی که با نگاه به آپارتمان در تهران ساخته و در طراحی آنها به نوعی خانه از زمین کنده شد، در محدوده میدان فردوسی و شیخ هادی دیده میشود. این ساختمانها محصول معماری دوره پهلوی اول هستند و پس از آن و در دوره پهلوی دوم، ساخت خانههای چند طبقه با پنجرههای رو به خیابان سیمای تهران را تغییر داد.
در آن زمان دولت تصمیم گرفت تهران از نظر سطحی رشد نکند و به جای آن ارتفاع بگیرد، به نوعی تغییر سیاست دادند. این تصمیم مهمی بود که همه چیز را هم در سبک زندگی و هم در معماری شهری تغییر میداد. در تهران آنروزها زمین قیمت خیلی بالایی نداشت و زمینهای بهجتآباد یعنی بالای آب کرج که برای ساخت نخستین برجهای مسکونی پیشنهاد شدند، عمدتا بایر بود.
درباره برجهای ساعی که همزمان با بهجتآباد کلنگ احداث آنها بر زمین خورد، تفاوتهایی وجود داشت، آنجا یک قطعه زمین روبهروی فضای سبز پارک ساعی را برای احداث مجتمع ساعی در ١٣طبقه در نظر گرفته شد.
دولت وقت الگوی اجرای این ساختمانها و توسعه مسکن در ارتفاع را از اروپا گرفت، نه آمریکا، چون معمارانی که در ایران کار میکردند، تحصیلکردگانی بودند که از فرانسه آمده بودند: «زمانی که بحث طراحی و اجرای ساختمانهای بهجتآباد در ایران مطرح شد، چیزی به نام مسکن مینیمال (مسکن حداقل یعنی اتاقی با ظرفیت یک تخت+٦٠ سانتی متر) در ایران وجود نداشت. علتش هم این بود که ایران کشور پولداری بود و دید مردم نسبت به مسکن خیلی باز بود. مردم تازه از خانههای بزرگ با اتاقهای تودرتو و حیاط بیرون آمده بودند و خانههای آپارتمانی جدید هم با همین انتظارات باید طراحی میشد.»
مسئولیت سرمایهگذاری و تامین اعتبارات برای ساخت مجتمعهای ساعی و بهجتآباد را در آن زمان بانکی برعهده گرفت به نام بانک عمران.
به گفته اعرابی: «بانکی درست کردند به نام عمران که به بنیاد پهلوی وقت وابسته بود و منابع مالیاش را عمدتا از فروش زمینهای شهرکغرب تامین کرد. شهرکغرب هم در همان دوران به پیشنهاد خارجیهایی که به ایران آمده بودند قرار بود براساس طرح جدیدی بلندمرتبهسازی شود، اما تفاوتش با بقیه پروژهها این بود که آن زمان شهرکغرب خیلی از مرکز شهر تهران دور بود و تنها افراد خاصی هم آنجا را میپسندیدند.»
برای طبقه ضعیف؛ برای طبقه مدرن
قرار بر این بود ساختمانهای بهجتآباد برای طبقات ضعیفتر جامعه که نیاز به مسکن داشتند، ساخته شود و ساختمانهای ساعی برای گروه دیگری هدفگذاری شدند: طبقه مدرن و مرفهتر جامعه. هر چند درنهایت ساختمانهای بهجتآباد آنقدر گران تمام شدند که عملا آن هدف اولیه محقق نشد و وقتی به بهرهبرداری رسیدند، چندان هم مورد استقبال قرار نگرفتند: «یک دلیل این بود که مردم نمیخواستند فاصلههایشان خیلی نزدیک شود.
نخستین کسانی که در بهجتآباد ساکن شدند، بیشتر کارمندان بودند یا فرزند کارمندانی که بروکراسی آنها را وادار کرده بود نگاهشان به توسعه مدرن و قبول مدرنیه باشد و کموبیش زندگی به سبک جدید را شروع کردند: «من یادم هست که در زمان فروش، ساختمانهای بهجتآباد را متری ١٢٠٠تومان قیمتگذاری کرده بودند. در همان زمان در همان نواحی ما دنبال آپارتمان میگشتیم و آپارتمانهای چهار طبقه متری ١٥٠٠تومان بود، ولی با وجود این اختلاف قیمت و تبلیغات مفصل، مردم استقبال نمیکردند و میترسیدند در این برجها ساکن شوند.»
با وجود اینکه تکنولوژی ساخت ساختمانهای بهجتآباد از نگاه معمارانه حسابشده بود و نظام فضایی اروپایی داشت، اما بحث عدم تداخل فضای عمومی و خصوصی در آنها با توجه به فرهنگ ایرانی دیده شده بود. مثلا آشپزخانه اپن در آنها معنی نداشت. اگرچه همه این موارد برای ایرانیترکردن فضای زندگی در برجها لحاظ شده بود، ولی زندگی در این ساختمانها برای مردم تهران، اما و اگرهای فرهنگی و اجتماعی زیادی داشت.
ساختمانهای بهجتآباد به سفارش کارفرمای ایرانی اما توسط خارجیها با طراحی و امکانات بسیار جلوتر از زمان خود ساخته شده بودند و حتی استفاده از بخشی از امکانات این ساختمانها برای مردم ممکن نبود.
اعرابی در اینباره میگوید: «الان زمان زیادی از آن سالها گذشته، اما وقتی این ساختمانها را میساختند، انتقادات و مقاومت سنتگرایان در اوج خودش بود. بعدها این نکات مطرح شد که میشد در طراحی مسکن بهجتآباد، آرامتر جلو بروند که مردم جبهه نگیرند.
درباره ساختمانهای ساعی در خیابان ولیعصر اما شرایط متفاوتی وجود داشت. این ساختمان که همزمان با بهجتآباد ساخته شد و به بهرهبرداری رسید، در جذب مخاطبان طبقات بالا و مرفه، موفقتر عمل کرد، هر چند بخشی از خریداران واحدهای آن کسانی بودند که از بالا دستور گرفته بودند در این آپارتمانها خانه بخرند: «مجتمع ساعی سریعتر فروش رفت، چون مخاطب هدفش، قشر مرفهتر و مدرنتر آن دوران بودند و در جذب این گروه هم موفق شدند.
ساختمانهای بهجتآباد و ساعی، نخستین بلندمرتبههای مسکونی ایران در زمان خودشان با نمایی متفاوت و طراحی مدرن سبک جدیدی را برای زندگی در تهران تبلیغ میکردند که اگرچه آن زمان به سرعت در جامعه شهری تهران متداول نشد، اما در دهههای بعد استانداردهای به کار رفته در این ساختمانها و سبک و سیاق طراحیشان بخشی از طبقه متوسط شهری بهویژه طبقه شهری فرهنگی و تحصیلکرده را جذب کرد و درواقع شاید آنقدر که برای چند نسل بعد جذاب بهنظر رسید در زمان خودش به دلیل تغییراتی که متوجه روند روزمره زندگی مردم میکرد، جذاب به نظر نمیرسید و در اولویتهای بعدی قرار میگرفت، اما حالا مشتریان خاص خودش را دارد، نه فقط بهجتآباد که همه برجهای قدیمی تهران، هوادارانی دارند که با وجود نما و چهره ازریختافتاده این ساختمانها و شارژهای سنگین دوست دارند در آنجا زندگی کنند.
نسل جدید به دنبال قدیمیها
«شهرزاد»، وقتی خانههای بهجتآباد را میساختند، به دنیا نیامده بود، اما وقتی میخواست خانهای برای زندگی شخصیاش در بیست و چند سالگی انتخاب کند، اولویت اولش ساختمانهای بهجتآباد بود، با همان سینما و نمای عبوس و کبره بستهای که اینروزها به خودشان گرفتهاند، حتما بارها آنها را دیدهاید، حوالی بلوار کریمخان و خیابان زرتشت.
به گفته شهرزاد که حالا در یکی از برجهای قدیمی غرب تهران زندگی میکند، درست است که این برجها قدیمی هستند، اما هنوز از خیلی از خانههای تهران بهترند و امتیازهای خاص خودشان را دارند: «این قدمت آنها احساس خوبی به من میدهد و منفی نیست. به نظرم زندگی در این خانهها راحتتر از زندگی در خانههای امروزی است. بیشتر از هر چیز به من احساس امنیت میدهد. نکته دیگر این است که کسانی ساکن مجتمعهای قدیمی تهران ازجمله همین بهجتآباد هستند که ممکن جزو گروههای خیلی ثروتمند جامعه نباشند، طبقه متوسط هستند، اما از نظر فرهنگی بالا هستند و برای همین است که من مجتمعها را انتخاب میکنم، حالا بهجتآباد یا آپادانا. در اینجاها احساس آرامش دارم.»
بخش دیگری از هواداران امروزی این برجها، همان کسانی هستند که به نوعی وابستگی و تعلقی به سبک زندگی گذشتگان دارند و زندگی در خانههای قدیمی و تاریخی و ازجمله همین برجهای مسکونی که جزو نخستین بلندمرتبههای ایران بوده، برای آنها انتخابی هیجانانگیز و متفاوت است. حتی اگر سیما و صورت این ساختمانها خاکستری شده باشد و در مقایسه با ساختمانهای نوساز تهران چنگی به دل نزند، اما هستند افرادی مثل «علیرضا» که میگویند به جز این مجتمعها جای دیگری را برای زندگی انتخاب نمیکنند: «برجهای قدیمی تهران با استانداردهایی ساخته شدند که الان در ساختمانهای جدید کمتر رعایت میشود. زمانی که اینها را میساختند، زمین در تهران ارزان بود، این خانهها اتاقخوابهای بزرگ دارند، تراس و امکاناتی که در بیشتر خانههای امروزی نیست و به نظرم در آن زمان به نیازهای انسانی در زندگی روزمره توجه کردهاند، درحالیکه امروز عمدتا منافع اقتصادی تعیینکننده است و بسته به منافع، بخشی از این نیازها نادیده گرفته میشود.»
نخستین ساختمانهای بلندمرتبه در تهران در مرکز شهر و روبهروی پارک ساعی هنوز که هنوز است سر پا ایستادهاند. هر چند که تاسیساتشان فرسوده شده، آسانسورهایشان به هنوهن افتاده و خرجومخارجشان بالاست، اما چراغ زندگی در بسیاری از خانههایشان روشن است. خیلی از کسانی که اوایل دهه ٥٠ در این خانهها ساکن شده بودند، حالا رفتهاند و بچهها و حتی نوههایشان میراثدار خانههایشان شدهاند.