روایت راغفر از ماموريت اقتصادی دولت جدید
از سوي ديگر همواره اقتصاد ايران شاهد تزريق يارانههاي بزرگ انرژي به بنگاههاي انحصارگر و ناكارآمد همچون پتروشيميها و فولاد بوده است. ماداميكه منابع يارانهاي عظيم بخش عمومي از اين صنايع ناكارآمد قطع نشود و به سوي توسعه فعاليتهاي صنايع كوچك و متوسط نرود، تنها رشد ناكارآمدي در اقتصاد كشور و افزايش بيكاري را شاهد خواهيم بود كه در آستانههاي تهديد جدي براي اقتصاد و جامعه قرار دارند.
آنچه در اين ميان، دولت و مسوولان بايد مورد توجه قرار دهند، شرايط ويژهاي است كه جامعه ايران با آن روبهرو است؛ در شرايط كنوني مهمترين وظيفه تيم اقتصادي دولت دوازدهم، ارتقاي سرمايه اجتماعي از راه بهبود اوضاع معيشت مردم است و تلاشها براي اصلاح ساختارها بايد در دستور كار قرار بگيرد.
در اين جهتگيري آنچه به اصطلاح بايد بهعنوان سياستهاي اقتصادي تغيير كند، محدوديت براي كسب منافع گروههاي فرادست و صاحبان سرمايه به ويژه در بخش مالي و تجاري است كه موجب نابرابريهاي اجتماعي و اقتصادي در سالهاي گذشته شده است و متاسفانه اين روند ادامه دارد.
در اين ميان كار، تلاش، نوآوري و خلاقيت هر روز سهم كمتري از محصول اقتصادي كشور را تشكيل ميدهند. در عين حال كه علايم اصلي قيمتها و نرخهاي كلي در حوزههاي مختلف اقتصادي حاكي از رشد بازدهي فعاليتهاي سوداگري و نامولد در اقتصاد ايران است.
مدتي است رسانههاي صاحبان سرمايههاي تجاري و مالي در افزايش قيمتها و به ويژه افزايش قيمت حاملهاي انرژي و نيز قيمت ارز تاكيد دارند و آن را يگانه راه عبور كشور از مشكلات ميدانند. گروهي از سياستگذاران اقتصادي دولت هم صادرات را محرك رشد اقتصادي كشور قلمداد ميكنند.
حال آنكه توجهي به ظرفيتهاي عملي اين بخش از اقتصاد كشور يعني صادرات صورت نميگيرد، اما اين فضاسازي افزايش قيمت ارز را دنبال ميكند كه تامينكننده منافع صادركنندگان منابع خام در ايران است.
از سوي ديگر، اخيرا شاهد يكي از پديدههاي خطرناك در اقتصاد كشور بودهايم كه آن حضور افرادي در مسووليتهاي كلان بخش عمومي است، در حالي كه خود صاحبان منافع و سرمايه همزمان در بخش خصوصي هستند.
توصيه سياستگذاران اقتصادي در دولت دوازدهم براي غلبه بر ركود از راه رونق بخشيدن به بخش مسكن، با سياستهاي حاكم بر اين بخش به هيچوجه تناسب ندارند. رونق بخش مسكن تنها از طريق غلبه بر سوداگري زمين و فراهم آوردن مسكن قابل خريد توسط اقشار متوسط و ضعيف جامعه با فراهم آوردن تسهيلات بانكي كافي و حدود ٧٠ درصد قيمت نهايي خانه ممكن ميشود. هيچكدام از اين موارد در چشمانداز سياستهاي دولت به چشم نميخورد.
از سوي ديگر همواره اقتصاد ايران شاهد تزريق يارانههاي بزرگ انرژي به بنگاههاي انحصارگر و ناكارآمد همچون پتروشيميها و فولاد بوده است. ماداميكه منابع يارانهاي عظيم بخش عمومي از اين صنايع ناكارآمد قطع نشود و به سوي توسعه فعاليتهاي صنايع كوچك و متوسط نرود، تنها رشد ناكارآمدي در اقتصاد كشور و افزايش بيكاري را شاهد خواهيم بود كه در آستانههاي تهديد جدي براي اقتصاد و جامعه قرار دارند.
به اين ترتيب سياستهاي بخش عمومي بايد منافذ نفوذ سرمايههاي تجاري و مالي را مسدود كند تا منافذ رويش سرمايه صنعتي و مولد فراهم شود. به اين منظور اصلاحات اساسي در دو بخش نظام بانكي و نظام مالياتي به شكل اساسي و ريشهاي امري ناگزير است.