درخواست مهریه ۲۰ سال پس از طلاق
مرد میانسال «شهاب» نام داشت که همسر سابق «مینو» بود. او حالا برای پرداخت مهریه پس از۲۰ سال به دادگاه فراخوانده شده بود. زن دیگری هم شهاب را همراهی میکرد که همسر فعلیاش بود.
به گزارش ایران، کارمند شرکت خصوصی که 20 سال در فکر انتقام از همسر سابق و فراریاش بود، سرانجام با اجرا گذاشتن مهریه 7 هزار سکهای، و کشف ردپای شوهرسابقش که مدرس دانشگاه شده است، او را به زندان انداخت.
وقتی منشی شعبه 244 طرفین پرونده را ساعت 10 صدا زد، دو زن و یک مرد وارد دادگاه خانواده شدند. مرد میانسال «شهاب» نام داشت که همسر سابق «مینو» بود. او حالا برای پرداخت مهریه پس از20 سال به دادگاه فراخوانده شده بود. زن دیگری هم شهاب را همراهی میکرد که همسر فعلیاش بود.
مرد نگاهی به همسرش انداخت و جواب داد: «من از همه جا بیخبر بودم.آن سالها وقتی دیدم همسراولم پیگیر مهریهاش نیست؛ تصور کردم حق وحقوقش را بخشیده. اما پس از سالها و با اجرا گذاشتن مهریهاش موفق شده دستور جلبم را بگیرد. حالا هم با وثیقه آزاد هستم.»
مینو که تا آن لحظه سکوت کرده بود ناگهان با صدای بلند گفت:«خیر آقای قاضی. او فراری بود و چون درشمال زندگی میکرد نمیتوانستم ابلاغ را به دستش برسانم. اقوام و خانوادهاش هم همکاری نمیکردند. خوشبختانه با ثبت اسامی و مشخصات افراد در سامانههای معاملات موفق شدم ردش را بزنم و محل زندگیاش را شناسایی کنم. او فرد مسئولیتپذیری نبود و در طول دو سه سالی که با هم زندگی کردیم همیشه از پول خرج کردن شانه خالی میکرد و بهانه میآورد که دانشجو است و نباید تحت فشار قرار بگیرد.
قاضی رستمی پرسید: «مهریهتان چقدر بود؟ چرا قاضی وقت فقط یک سوم حقوق ایشان را بهعنوان اقساط در نظر گرفتهاند؟»
همسر شهاب که تا آن لحظه فقط گوش میکرد، رو به قاضی گفت:«خدا را شکر که وضع مالی این خانم خوب است. اما شوهرم هیچ مالی ندارد و همین ماشین و خانه را هم با حقوق معلمی من خریدهایم که به نام او نیست. جای ثابتی هم کار نمیکند. بنابراین طی لایحهای تقاضای اعسار در پرداخت مهریه نوشتهایم که تقدیم میکنم.»
قاضی از مرد پرسید:«در این 20 سال هیچ اندوخته و پساندازی نداشتهای؟»
شهاب جواب داد:«متأسفانه چند بار کارهایی مثل پرورش بوقلمون، تولید قارچ و این نوع کارها را امتحان کردم که موفق نبودم. این اواخر هم شریکم صد میلیون سرمایهام را برداشت و ناپدید شد. حالا فقط دلم به چند ساعت تدریس در دانشگاه خوش است. حالا تنبیه کردن من چه دردی ازهمسرسابقم دوا میکند نمیدانم؟»
مینودراین هنگام حرف او را قطع کرد و گفت:«یادت هست وقتی که میخواستیم جدا شویم با پدرت دوره افتاده بودید در میان فامیل من داستان میبافتید و آبروریزی میکردید؟ یادت هست چه بلایی بر سر جهیزیه من آوردی؟ آن کارها چه دردی را دوا میکرد؟ حالا نوبت من است.»
قاضی سپس زن و مرد را به آرامش فراخواند و با توضیح اینکه مهریه دینی است که به هر حال باید پرداخته شود آنها را به سازش دعوت کرد. اما مینو و شهاب هر کدام روی حرف خودشان پافشاری میکردند. با پایان رسیدگی به پرونده قاضی اعلام کرد بزودی رأی خود را صادر خواهد کرد. زن و مرد میانسال هم از همان راهی که آمده بودند به خانههایشان بازگشتند. شاید هر دو نفر به خاطره مشترک روز عقدشان فکر میکردند، به روزی که مهریهای 7000 سکهای در نظر گرفتند و در جواب پچ پچ دیگران میگفتند؛ «مهریه را کی داده و کی گرفته.» اما...