ترنج موبایل
کد خبر: ۳۲۸۹۴

ابراهیم یزدی> چشم انداز صلح در خاورميانه

تبلیغات
تبلیغات


در ماه هاي اخير، به خصوص پس از روي کار آمدن اوباما، جهان شاهد تلاش هاي ديپلماتيک گسترده يي براي تحقق صلح در خاورميانه است. آيا اين تلاش ها به نتيجه مي رسند و مي توان به صلح و آرامش در خاورميانه اميدوار بود؟

در مقدمه تفاهمنامه اسلو که در سال 1993 ميان سازمان آزاديبخش فلسطين و اسرائيل امضا شده است، بر ضرورت صلح عادلانه و پايدار تاکيد شده است. اين تاکيد در واقع توجه به اين نکته است که عادلانه بودن صلح شرط پايداري آن است. به عبارت ديگر از موضع قدرت برتر مي توان وضعيت نامطلوبي را به يک طرف تحميل کرد اما اين به معناي پايان تخاصم نيست بلکه تحميل يک تعادل ناپايدار است.

طرفي که مغبون و مظلوم واقع شده است در اولين فرصت براي رسيدن به آنچه حق خود مي داند تعادل تحميلي را بر هم مي زند. بدون پذيرفتن و تن در دادن به آنچه امروز فلسطينيان آن را کف مطالبات خود تعريف کرده اند هيچ صلحي در خاورميانه به وجود نخواهد آمد.

امروز اجماع نظر در ميان گروه هاي فلسطيني، دولت هاي عربي و اسلامي و اتحاديه اروپا و ايالات متحده امريکا اين است که اسرائيل در چارچوب قطعنامه 242 سازمان ملل متحد از تمام سرزمين هاي اشغال شده در جنگ 1967 از جمله بيت المقدس شرقي عقب نشيني کند و يک دولت مستقل فلسطيني در اين اراضي تشکيل شود.

آوارگان فلسطيني به خانه هاي خود برگردند يا بهاي اراضي آنان پرداخت شود. ممکن است اين سناريو مورد قبول برخي از فلسطينيان يا اعراب يا غيرعرب ها نباشد، آن را غيرعادلانه بدانند و به چيزي جز انهدام اسرائيل و آزادي تمام سرزمين هاي اشغالي رضايت ندهند.

اما اکثريت قريب به اتفاق فلسطينيان و اعراب راه حل ياد شده در بالا را پذيرفته اند. به عبارت ديگر صاحبان اصلي اين سرزمين ها به اين راه حل رضايت داده اند و آن را عادلانه تلقي کرده اند.

اما اسرائيل به رغم قبول اين راه حل و امضاي آن در موقعيت هاي مختلف از اجراي آن سر باز مي زند. خودداري اسرائيل از اجراي قطعنامه 242 سازمان ملل متحد و تعهداتش به نظر اکثريت قريب به اتفاق کشورهاي جهان و سازمان ملل از علل اصلي و عمده ناکامي برنامه صلح در خاورميانه است.

چرا اسرائيل با سرسختي در برابر فشارهاي بين المللي براي تمکين از قطعنامه ها و اجراي تعهداتش مقاومت مي کند و زير بار صلح نمي رود؟

اگر اسرائيل واقعاً خواستار پايان درگيري و جنگ با فلسطينيان و اعراب و خواهان يک صلح پايدار است، شرايط کنوني بيش از هر زمان براي صلح مناسب و مساعد است. کليه کشورهاي عربي قطعنامه 242را که هم متضمن عقب نشيني اسرائيل از سرزمين هاي اشغالي است و هم به رسميت شناختن اسرائيل توسط اعراب و نيز برقراري روابط عادي ديپلماتيک با اسرائيل را قبول کرده اند.

علاوه بر اين دولت عربستان سعودي اعلام کرده است که در صورت تمکين اسرائيل از توافق هاي صلح تعهد مي کند 10 ميليارد دلار بابت برچيدن شهرک هاي يهودي نشين در مناطق اشغالي به اسرائيل بپردازد اما اسرائيل همچنان در برابر فشارهاي بين المللي براي صلح مقاومت مي کند. چرا اسرائيل حاضر به صلح نيست، آيا حفظ و توسعه شهرک هاي يهودي نشين در مناطق اشغالي يک برنامه راهبردي براي اسرائيل است که نمي تواند از آن صرف نظر کند، چه عامل يا عواملي موجب عدم تمکين اسرائيل از صلح است؟ فهم اين نکته و توجه به آن در فهم ناکامي فرآيند صلح ضروري است.

اگر بخواهيم آن را در يک کلمه خلاصه کنيم؛ صلح در درازمدت به تدريج به زوال اسرائيل و بلاموضوع شدن مباني اساسي تاسيس اسرائيل منجر مي شود. در صورتي که اسرائيل صلح را بپذيرد و روابطش با همسايگانش عادي شود؛

الف- بخش عمده يي از کمک هاي مالي از طرف يهوديان جهان به اسرائيل، به خصوص يهوديان امريکا، به شدت کاهش مي يابد يا قطع مي شود. حاکمان اسرائيل براي جذب کمک هاي يهوديان جهان به اسرائيل به طور دائم از «عامل ترس» و «آوارگي تاريخي يهوديان» استفاده مي کنند.

هنگامي که رهبران عرب در سخنراني هاي توده وار خود يهوديان را به ريختن در دريا تهديد مي کردند، ندانسته بهترين بهانه را به دست صهيونيست ها مي دادند. حاکمان اسرائيل با بهره برداري از اين سخنراني ها حمايت گسترده و همه جانبه يهوديان جهان را جلب مي کردند. صلح به معناي پايان اين نوع سوءاستفاده از روانشناسي مبتني بر ترس يهوديان است. از زماني که سياست اعراب تغيير پيدا کرده است و اعراب به جاي جنگ از صلح سخن مي گويند، آرام آرام فضاي بين المللي به ضرر سياست هاي اسرائيل تغيير کرده است.

ب- در حال حاضر مهاجرت به اسرائيل منفي است. در صورت تحقق صلح ميزان مهاجرت به اسرائيل از سطح کنوني پايين تر خواهد رفت.

پ- نرخ رشد جمعيت اعراب به مراتب بيش از يهوديان است. پيش بيني مي شود که در آينده نه چندان دوري يهوديان حتي در خود اسرائيل به اقليت تبديل شوند.

ث- دختران و زنان يهودي ازدواج با مردان عرب را بر يهوديان ترجيح مي دهند. حاصل ازدواج هاي اينچنيني فرزنداني است که از يک طرف طبق قانون چون مادرشان يهودي است يهودي و شهروند درجه يک محسوب مي شوند و از جانب ديگر به تبعيت از پدران شان هوادار صلح و آشتي با اعراب هستند.

ترکيب جمعيت و مشترکات عميق تاريخي و فرهنگي ميان يهوديان و فلسطينيان دير يا زود شرايطي را فراهم مي سازد که دو دولت اسرائيل و فلسطين با هم ادغام شوند و يک دولت دموکراتيک غيرديني، که هدف نهايي بسياري از گروه هاي صلح طلب است جايگزين وضعيت فعلي شود. نگراني صهيونيست هاي حاکم بر اسرائيل و مخالفت آنان با صلح سرچشمه در اين ملاحظات دارد.

4- در حالي که فشار بر اسرائيل براي تن در دادن به صلح روزافزون است، اسرائيل از يک طرف به گسترش شهرک هاي يهودي نشين در کرانه غربي رود اردن و تثبيت موقعيت حضور دائمي خود در اين اراضي ادامه مي دهد و از طرف ديگر مي کوشد با عمده کردن خطر ايران و حادثه آفريني هاي جديد در منطقه افکار عمومي مردم جهان را از مشکل اسرائيل و اعراب منعطف و منحرف سازد.

در چنين شرايطي اختلاف ميان فتح و حماس به يک تراژدي و فاجعه غم انگيز براي مردم فلسطين تبديل شده است.

اين اختلاف به اسرائيل امکان داده است تا به بهانه نبود يک طرف مقتدر فلسطيني در گفت وگوهاي صلح از گفت وگو با فلسطينيان امتناع کند. حماس در انتخابات پارلماني پيروز شد اما اگر با مصوبات مجلس ملي فلسطين در مورد صلح با اسرائيل موافق نبوده است، نبايد تشکيل دولت را مي پذيرفت بلکه به عنوان يک نيروي قدرتمند مردمي براي فشار از پايين و کمک به دولت فلسطين در گفت وگوهاي صلح باقي مي ماند. اعتراضات و انتقادات حماس از دولت محمود عباس و فساد برخي از مسوولان فتح تا حدود زيادي منطقي و قابل قبول است اما براي مردم فلسطين نهايي کردن فرآيند تشکيل دولت مستقل بر مبارزه با فساد يا انحرافات برخي از مسوولان اولويت دارد.

علاوه بر اين در شرايطي که نهاد هاي بين المللي و کشورهاي اروپا و امريکا حق مردم فلسطين براي تشکيل دولت مستقل فلسطيني را به رسميت شناخته اند و به اسرائيل براي قبول شرايط صلح فشار مي آورند، استفاده از ابزارهاي ديپلماتيک بيش از عمليات انتحاري کارساز است. اين نوع عمليات در اين شرايط تنها به اسرائيل بهانه مي دهد تا امتناعش را از قبول صلح توجيه کند.

در چنين شرايطي گفت وگوهاي نه چندان جدي ميان اعراب و فلسطينيان با اسرائيل افق تيره صلح را روشن و راه بسته را باز نمي کند. براي باز کردن راه گام اول وحدت ميان فتح و حماس است و گام دوم بررسي امکانات دولت هاي عربي براي فشار بر غرب و اسرائيل است.

سياست ايران در رابطه با صلح خاورميانه
- اسرائيل هيچ يک از قطعنامه هاي سازمان ملل درباره فلسطين را (عقب نشيني از سرزمين هاي اشغالي، برچيدن ديوار و خاتمه دادن به وضعيت آپارتايد در مناطق اشغالي و...) اجرا نکرده است. پيگيري اين مساله مي تواند موجي از فشار موجه عليه اسرائيل را ايجاد کند.

- جناياتي که اسرائيل در نوار غزه مرتکب شده است خشم بسياري از مردم جهان و برخي از يهوديان را برانگيخته است. گزارش کميسر ويژه شوراي حقوق بشر سازمان ملل از جنايات اسرائيل در نوار غزه در اين شورا مطرح شده است. دولت اسرائيل نه تنها از سفر پروفسور ريچارد فالک کميسر ويژه به غزه جلوگيري کرد بلکه او را بازداشت و اخراج کرد. بنابراين احتمال ارجاع پرونده جنايات اسرائيل در غزه به دادگاه بين المللي بسيار بالاست.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات