محسن دیناروند
وقتی تقویمها هم اشتباه میکنند!
بگذارید اعتراف کنم من آن روز از آن دسته دانشآموزانی بودم که گریه میکردم؛ هنوز آن کوچهای که ختم میشد به مدرسه امان را یادم هست که از صدای گریهی من پر شده بود.
اما بعد از آن بر خلاف آن گریه، یادم هست شدم دانش آموزی با برند شاگرد اول کلاس.
درست است که به جز اول مهر کلاس اولی ام هیچ اول مهری از زمان دانش آموزی ام یادم نیست و فکر میکنم این وجه مشترک همه ما باشد، اما باز هم همه ما یک خاطره مشترک از اول مهر هایمان داریم و آن اینکه زندگی برای ما تقسیم میشد به قبل از اول مهر و بعد از اول مهر.
سبک زندگی اما فرق میکرد با رسیدن اول مهر؛ و شاهد یک مدل از زندگی میشدیم که قبل از اول مهر نداشتیم. حالا درست است آن زمانها اول مهر ما، همیشه از شنبه شروع میشد (یعنی اگر اول مهر میافتاد دوشنبه، ما از شنبه بعدش میرفتیم سر کلاس)، ولی به هر حال اول مهر باز اول مهر بود و حال و هوای خاص خودش را داشت.
راستش یک وقتی فکر میکردم با این تغییر شرایط و امکانات، دیگر اول مهر برای بچههای امروزی مزه ندارد، ولی راستش از وقتی سر و کارم افتاده با بچههای دانش آموز میبینم و با تمام وجودم درک میکنم که الان هم اول مهر باز همان مزه خاص و خوش اول مهر آن زمانهای ما را دارد حتی برای بچههای امروز.
به نظر میرسد که همین مزه خوب اول مهر و تغییر سبک زندگی ما در همین روز که برای همه ما اتفاق میافتد حتی برای آن هایی که نه معلم هستند و نه دانش آموز و نه دانشجو و نه ولی دانش آموز باعث شده همه اول مهر را یک روز مهم و شیرین بدانیم و به هم فرارسیدنش را تبریک بگوییم بدون اینکه در هیچ تقویمی در صفحه اول مهر نوشته شده باشد مصادف با آغاز سال تحصیلی جدید.
شاید که نه، حتما برای همین اهمیت و شیرینی اجتماعی باشد که اول مهر برای خودش همیشه اول مهر است. یک برند معتبر. بیتوجه به همهی تقویمها که ثابت میکند تقویمها هم اشتباه میکنند!