علی مفتح
"فرار مغزها" یا "حق مغزها"
در مراجعه به فرهنگ نامه دهخدا برای یافتن معنی دقیقتر کلمه «فرار» دو مفهوم بیشتر از بقیه به چشم میخورند: اولین آن به معنای دور شدن ناگهانی از موضع خطر گفته میشود که فرد معمولا برای جلوگیری از ضرر مالی یا جانی فراوان شاید انجام دهد. معنی دوم، اما تن ندادن به انجام عمل و یا وظیفهای که فرد در مقابل خود میبیند اتلاق میشود. برای مثال، عملی را که کودک برای اجتناب از رفتن به مدرسه انجام میدهد را میگویند: فرار از مدرسه.
آنچه که در این مطلب مهم است، سعی در اجتناب از قضاوت یک جانبه میباشد. به معنایی واضح تر، اگر چه مسئولین محترم وظیفه دارند تا محیطی مطلوبتر برای نخبگان علمی-ورزشی فراهم آورند، اما این بدان معنا نیست که نخبگان «فراری» هم تمامی حق را باید در طرف خود داشته باشند.
اما لازم نیست تا حتی به کتابهای تاریخی هم رجوع کنیم. مگر آقای محمد جواد ظریف نمیتوانست روزهایی آرام و حقوقی بالاتر در ایالات متحده و یا اروپا داشته باشد؟ مگر شهید تهرانی مقدم انتظاری جز سربلندی اسلام و ایران داشت؟
آیا وزیر محترم بهداشت جناب آقای قاضیزاده هاشمی با گل و گلاب از سوی مخالفان خود استقبال میشود؟
کم نیستند نخبگان ورزشی که بی مهریها را به جان خریدند تا آجری بر ساختمان خانه وطن بگذارند. از محمد بنا بگویم که دلارهای خارجیها را رد کرد یا قهرمان جودو، شهید مصطفی شیخالاسلامی که جانش را در دفاع از حرم داد تا من و تو خرّم باشیم؟ مگر این شهید عزیز نمیتوانست دلارهای آذربایجانیها را بگیرد و در «آرامش» زندگی کند؟ اما مگر میشود در آرامش بود و مادر بی قرار ایرانی را که برای به دست آوردن تکه نانی بساط دستفروشی خود را به این سو و آن سو میبرد را فراموش کرد؟
نخبگان عزیزی که به کشورهای دیگر میروند، اما هیچ کمکی به کشور خود و یا این منطقه خاورمیانه که در آتش میسوزد و یا دیگر مسلمانان انجام نمیدهند تنها از حق خود استفاده کرده اند. جوانانی که هزینه درمان و آموزش آنها از سرمایه عمومی که همه ما در آن سهیم هستیم پرداخت میشود، اما حاضر نیستند تا حتی این بدهی هرچند کوچک خود را به هم وطنان خود پرداخت کنند نمیتوانند از احترام من و تو برخوردار باشند. چرا که کسی که از حق خود استفاده میکند، اما مردمش را فراموش میکند سزاوار احترام نیست. او نخبهی علمی، اما رفوزهای اخلاقی است!
یادم میآید زمانی که بیست و دو سالم بود در دورهای آموزشی در دانشگاه کمبریج انگلستان شرکت کردم. در میان اساتید بنام آن، سفیر اسبق انگلیس در روسیه آقای سر تونی برنتون به عنوان استاد مهمان شرکت داشت.
حال باید یادآور شد که تکه پنیری که کشورهای خارجی به نخبگان ایرانی میدهند به خاطر منفعتی است که.
از ایشان به دست میآورند. اما باید پرسید که آیا شرافت انسانی قبول میکند تا منفعت فردی خود را بالاتر از منفعت جمعی قرار بدهیم؟
دوستان نخبه عزیز! یادمان باشد که مگس و زنبور عسل هر دو از یک جنس هستند. تنها چیزی که آن دو را از یک دیگر متمایز میکند از خود گذشتگی و تلاش زنبور عسل برای جمع آوری شهد و آوردن آن به کندو و خود بینی مگس است!
*فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه منچستر و دانشجوی رشته فلسفه دانشگاه لوون بلژیک