غوغای سیاستهای ضدایرانی در واشنگتن
ژنرال متیس، ریاست پنتاگون، ژنرال مکمستر، ریاست شورای امنیت ملی آمریکا و جان کلی، ریاست ستاد کاخ سفید را برعهده دارند. در گذشته این سه پست کلیدی معمولا در اختیار غیرنظامیها بوده است.
چند تحول بیسابقه یا کمسابقه در سیستم تصمیمگیری آمریکا رخ داده که تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم بر تصمیمات مرتبط با ایران در واشنگتن داشته و خواهد داشت: ١-در چند دهه گذشته در هیچ دولتی به اندازه دولت فعلی آمریکا، تا این حد نظامیان عالیرتبه مناصب کلیدی قدرت را در دست نداشتهاند.
همرزمان من در جلو چشم خودم توسط عناصر مورد حمایت نیروی قدس شما کشته شدهاند و من شاهد جانکندن آنها بودهام و... به او گفتم برادر و سه پسرعمه من هم در جنگ عراق شهید شدند؛ جنگی که آمریکا پشت آن و حامی صدام بود.
٢- وزارت خارجه آمریکا و دیپلماتهای ارشد آن بهگونهای در حاشیه و انزوا قرار گرفتهاند که بیسابقه است. بنابراین دیپلماتهای مجرب، نقش و نفوذ «حداقلی» در سیستم تصمیمگیری فعلی آمریکا دارند.
٣-ترکیب ایوانکا، دختر ترامپ و همسرش، جرد کوشنر، در کاخ سفید و نقش کلیدی آنها در تصمیمگیریها با تجربه صفر سیاسی و دیپلماتیک، یک پدیده بیسابقهای است که خشم ژنرالهای ساکن کاخ سفید و پنتاگون و نیز دستگاه دیپلماسی آمریکا را برانگیخته و موجب اصطکاک و درگیری در سیستم تصمیمگیری آمریکا شده است. ذکر این نکته هم مهم است که کوشنر از یک خانواده معروف صهیونیست آمریکایی است که نتانیاهو از دوران تحصیلاتش در آمریکا، روابط خانوادگی فوقالعاده نزدیک با آنها داشته است. برای نتانیاهو، کوشنر کوتاهترین، سریعترین و کارآمدترین مسیر نفوذ و تأثیرگذاری بر تصمیمات کاخ سفید است. روابط ویژه کوشنر با محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی، هم از همین طریق ساماندهی شد.
٤- سه تحول اشاره شده باعث درهمریختگی و سردرگمی عجیبی در روند تصمیمگیریهای مهم سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا شده است. این وضعیت یک فرصت طلایی برای لابیها به وجود آورده است. لابی تلآویو در واشنگتن در چند دهه گذشته همیشه نفوذ فوقالعاده قدرتمندی در تصمیمگیریهای آمریکا داشته اما نهایتا تلآویو از تصمیمات واشنگتن تبعیت کرده است. اما تحولات مذکور در دوره ترامپ، موجب شده که این ورق برگردد. این نکته مهمی است که شاید پذیرش آن برای خیلیها دشوار باشد.
٥- سعودیها و سایر متحدان عرب آمریکا نیز از سالها قبل لابی فعال و تأثیرگذاری را در واشنگتن داشتهاند. اما در گذشته، بالانس سیاستهای واشنگتن در روابط اعراب - تلآویو، هدف اصلی و تقویت سیاستهای ضدایرانی هدف فرعی لابی اعراب بود. با آغاز بحران هستهای ایران، این دو لابی به هم نزدیک شدند. در دوره اوباما و با مشاهده چرخش در سیاست آمریکا در رابطه با ایران، لابی صهیونیستها و اعراب تکفیری متحد شدند اما در تغییر سیاست اوباما درباره ایران شکست خوردند. اما در دولت ترامپ و با استفاده از فرصت بههمریختگی مذکور، لابی متحد تلآویو - ریاض - ابوظبی تاکنون کاملا در تحمیل خواستههای خود بر سیستم تصمیمگیری در واشنگتن علیه ایران موفق بوده و با موانع جدی هم مواجه نیستند.
دو، سه هفته پیش جمعی از مقامات ارشد سابق آمریکا از حزب دموکرات و جمهوریخواه بیسروصدا به تلآویو رفتند؛ افرادی که پستهایی همچون معاون رئیسجمهور، وزیر دفاع، وزیر خارجه، مشاور امنیت ملی آمریکا و سفارت را در کابینههای قبلی عهدهدار بودند. این گروه جلسه بحث و گفتوگوی مفصلی با همتایان سابق تلآویوی خود درباره ایران و منطقه داشتهاند.
٦- در گذشته آمریکا حملات نظامی به کشورهای منطقه را مستقیما انجام میداد مانند حمله به افغانستان و عراق. اما استراتژی جدید واشنگتن این است که حمله نظامی را خود متحدانش انجام دهند و آمریکا حمایت کند، خون و پول آمریکایی هزینه نشود یا با حداقل ممکن باشد و هزینه حمایتها هم باید دریافت شود آن هم چند برابر.
نمونه آن را در جنگ علیه یمن مشاهده میکنیم. تلآویو هم سعی میکند مستقیما وارد جنگ نشود. بنابراین ریاض با متحدان عرب خود باید مسئولیت هرگونه اقدام نظامی را بر عهده گرفته، از حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی بهرهمند شوند؛ ضمن اینکه هزینه این حمایتها را نیز بپردازد.بنابراین هر جنگی خلق شود، کشورهای اسلامی هزینههای مالی و جانی آن را خواهند داد.
٧-ترامپ پدیدهای است که نمونه آن را در تاریخ رؤسای جمهور آمریکا نمیتوان یافت. شخصیتی کاملا غیرقابل پیشبینی که روند تصمیمگیریهایش اکثر قریببهاتفاق سیاستمداران هر دو حزب آمریکا را به حدی آشفته و نگران کرده که سناتور باب کورکر، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس سنا گفت سیاستهای ترامپ میتواند آمریکا را در خطر سوقدادن به جنگ جهانی سوم قرار دهد.