نقطه حضیض یک سینمای ایدئولوژیک
چرا حاتمیکیا به وقت شام رسید!

بهوقت شام، بهیقین بدترین و نازلترین اثر در ژانر سینماییِ اتوبوسی و لُپلُپی خواهد بود آنجا که خواب را بر مسافران خستهی اتوبوسهای بینِجادّهای حرام خواهد کرد. در ضمن جان میدهد برای بازیِ کامپیوتری. آنوقت با این فضاسازی و شخصیّتپردازیِ بچهگانه، حاتمیکیا جواب والدین بچههایی را که غفلتا با پرسوناژهای داعش همذاتپنداری خواهندکرد را چه میدهد؟
هر انسان منصفی درمییابد که در جنگ، نبود سلاح مشکلآفرین است؛ همگان با شادی از روی میدان مین رد نمیشوند چراکه میترسند (کاش حاتمیکیا لیلی با من است را چندباره ببیند)؛ و مخاطب نمیتواند چشم به روی این واقعیّت ببندد که اگر در جبههها همهچیز وفق مراد آدمها و فیلمسازِ سانتیمانتال باشد؛ پس اصولن چرا اینهمه فیلم و اثر ضدِّ جنگ خلق میشود.
بهوقتشامِ حاتمیکیا نقطهی حضیض یک سینمای ایدئولوژیکِ بیمایه است اثری که جای آنکه دستِکم پروپاگاندا و ایدئولوژیاش را همچون داروی بیهوشی آرامآرام به خورد مخاطب بدهد آن را بهنحوی ناشیانه جار میزند.

با این حال و اوصاف حاتمیکیا که خود فهمیده چه دسته گلی در سینما به آب داده کماکان متوقع است که دست پیش را بگیرد تا پس نیافتد. اگر او از دستِ چند منتقد به خدا پناه میبرد مای مخاطب از دست فیلمهای اخیر او به کجا پناه ببریم؟ از جریانی که بر سهمی ناموزون از پول و تبلیغات تکیه زده؟ از گونهای فیلمسازی که اصطلاحا بدان Staatsauftragsfilme گویند یعنی فیلمسازیِ مستظهر به حمایتهای همهجانبهی دولتی؟
از همینحالا هم مشخص شده که تمنّای حاتمیکیا برای مطرحشدنِ فیلماش حتی در خاورمیانه هم نقشِ بر آب است. پیشبینی اینکه بازسازی احتمالیِ کارگردانِ فهیم ما از فاجعهی سانچی به آبروریزیِ فرهنگی دیگری در عرصهی سینمای ایران بدل خواهد شد حتی از پیشبینی رسیدن عاشق و معشوق به یکدیگر و در یک درام هندی آسانتر است!
شاید حاتمیکیا لحظهای از خود نمیپرسد چرا بینندهی امروزی باید جای واکینگ دِد walking dead به تماشای بهوقت شام بنشیند؟ او چه پاسخی دارد؟ او هیچگاه نخواهد توانست حتی به گردپای کارگردانهایی همچون الم کلیموف Elem Klimov برسد کسی که تصویرگریِ دوزخ جنگ در بهشت سینما به دستان او خیرهکننده و مسحورکننده است.

حاتمیکیا بهتر است تا برای همیشه از کار در ژانر دلخواهاش با هرنامی که بر آن میگذارد دست بشوید؛ و این فیلم آخری نشان داد که در او تمایلاتی برای ساخت فیلمهای ترسناک با رگههایی از فارس و مضحکه هست. شاید دستآخر به چیزی در مایههای جان کارپنتر John Carpenter بدل شود.
شخصا بر این عقیدهام که او اگر پیش از ساخت آخرین اثرش جنگجوی سیزدهم The 13th Warrior را شده سرسری هم میدید شاید فیلم آبرومندانهتری در ژانر دلهره میساخت.
بهوقت شام، بهیقین بدترین و نازلترین اثر در ژانر سینماییِ اتوبوسی و لُپلُپی خواهد بود آنجا که خواب را بر مسافران خستهی اتوبوسهای بینِجادّهای حرام خواهد کرد. در ضمن جان میدهد برای بازیِ کامپیوتری. آنوقت با این فضاسازی و شخصیّتپردازیِ بچهگانه، حاتمیکیا جواب والدین بچههایی را که غفلتا با پرسوناژهای داعش همذاتپنداری خواهندکرد را چه میدهد؟
