علی عربی
سریال پدر؛ بازتابی مشروع از نابرابری
در عبور از مقدمه ارائه شده، این پرسش قابل طرح میگردد: آیا جامعه ایرانی به مانند سکهای با دو وجه متفاوت میباشد که میان اکثریت بدنه اجتماعی و رسانه ملی قرار گرفته است؟
شاید مهمتر از تلاش برای ارائه پاسخی به این سوال، ابتدا باید چرایی مطرح شدن آن را مورد بحث قرار داد. به شکلی نظری، رسانه و قدرت متحدانی وفادار به هم بودهاند. البته در اینجا تعریف وسیعی از قدرت مد نظر میباشد و محدود به حوزه سیاسی صرف نیست، بلکه جایگاه اقتصادی، اجتماعی و جنسیتی را نیز مدنظر دارد.
در سطح بیرونی، این سریال سعی داشته با برجسته نمودن برخی ویژگیهای فرهنگی-اخلاقی تصویری را از کنشگران آرمانی در بطن جامعه ارائه نماید که میتوان آنها را رویای دور مهندسی فرهنگی طرح شده در دو دهه اخیر دانست. داستانی که با استفاده از استعارههای اخلاقی-تاریخی به نحوی سطحی و غلوآمیز، شخصیتهای قهرمان خویش را پرداخت مینماید. رویکردی که سبب قربانی شدن واقعیت در مسلخ اسطوره میشود.
اما لایه پنهان و آنچه در واقع هدف ساخت چنین سریالهایی است، بازنمایی برائت جویانه برای وجود سبک زندگی و سبک مصرفی طبقه بانفود جامعه در پسزمینه تصویر انسانیِ قهرمانان داستان میباشد. به عبارت دیگر تلاش برای تزریق عصارهای از نمودهای ایدئولوژیک و بهرمندیهای اقتصادی به بدنه جامعه را میتوان هسته مرکزی تولید سریالهایی اینچنین عنوان کرد. اهمیت بازنمایی این پسزمینه مشروعیتبخش آنچنان تقدمی دارد که عوامل تولید را به سمت تهیه ترکیبی از عواطف، باورها، ارزشها، اسطورهها، منش و حتی ذائقه پوپولیستی جهت نوشتن فیلمنامه سوق داده، که پیامد آن جز نمایشی کمیک از واقعیت نیست.
و، اما این لایه پنهان به شکل مشخص خوانشی ویژه از دو حوزه اجتماعی و اقتصادی را ارائه میکند. در چشمانداز اقتصادی نمای تصویر شده را میتوان پاسخی شتابزده برای تطهیر بخش مهمی از قشر مرفه و بانفوذ جامعه از انتقادهای جاری در فضای کنونی قلمداد کرد. اینکه آقازادگی و مایهداری به معنای آنچه در باور جامعه نشسته نیست، و مهمتر آنکه دارا بودن زندگی لاکچری و بهرمندی از امکاناتی، چون مسکن و اتومبیل لوکس و ... با پارسایی همسو و حتی نتیجه آن است.
در دستیابی به این هدف، برساخت عملکردهای خیرخواهانه عمومی به عنوان بخشی لاینفک از مسئولیتپذیری طبقات خاص، نقطه عطف سریالها و شوهای تلویزیونی شدهاند. خیرخواهی، در واقع بیان نوازشگرانه نابرابری است. بازنمایی که وظیفه اصلی آن تبیین مشروعیتبخشی به سبک زندگیهایی است که خود اصلیترین عامل آسیبهای اجتماعی حاصل از شکافهای نابرابرانه در جامعه هستند. باید خاطرنشان کرد که این نقد به معنای ارزشمند نبودن رویکردهای همیاری و نوعدوستانه نیست، بلکه تلاشی برای ایجاد جرقههای بازاندیشی برای عبور به سمت جامعهای متعادل میباشد.
در مسیر تطهیر، سریال وجود فساد در اداره امور در سطوح مدیریتی منتسب به طبقه متنفذ را نیز به رسمیت میشناسد، اما با زیرکی، انتساب آن را به دیگری خارج از روابط نَسَبی الصاق نموده و "خانواده" قهرمان داستان را در هاله تقدس حفظ مینماید. حال این سوال قابل طرح است که حدود مسئولیتپذیری افراد در اداره اموری که خود ذی نفع آن هستند تا کجا امتداد دارد؟
بدین ترتیب سریال با رندی سعی نموده با ارائه ضدقهرمانهایی در حاشیه همین طبقه، اما به دور از ارزشهای ایدئولوژیک، به بیننده این واقعیت را تلقین نماید که نگاه او به این مقوله بیطرفانه بوده است.
تبرئه طبقه با نفوذ جامعه، اما به اینجا ختم نمیشود. داستان با ورود به فضایی سوررئال تلاشی را برای تسخیر ناخودآگاه مخاطبان خاص خویش میآغازد. بدین جهت شروع به الصاق منش طبقات متوسط رو به پائین و پائین همچون: تقسیم مسکن، کارگری برای تامین معاش، احترام به روابط در مقابل ضوابط و. به قهرمانان داستان خود میکند. البته اینجا یک تفاوت بنیادی وجود دارد: انتخابی بودن در تقابل با اجباری بودن؛ تصویرسازی که قصد دارد نابرابری فرصتها در انباشت سرمایههای اجتماعی و اقتصادی را کمرنگ جلوه دهد.
و، اما در افق اجتماعیِ لایه زیرین "سریال پدر"، مساله اصلی اصالت بخشی به تعریف پدرسالارانه از زنانگی است. رسالتی که از عنوان آن آغاز و به محتوایش امتداد مییابد. دیدگاهی که در آن دسیسهچینی امری زنانه تلقی شده و به شکلی ذاتانگارانه علیرغم بیان صریح دینی موجود، پتانسیل اغوای جامعه (مرد)، را درون او پیشفرض میگیرد. از سوی دیگر با ارائه شواهدی مستمر، بر ظرافت احساسی زنان تاکید داشته و رابطه عشق را نفی او در سایه مردانگی معنا میکند تا جائیکه کمال او بدون مرد همواره در معرض تهدید واقع خواهد شد.
در انتها هرچند چنین رویکردهایی در جهان سینما و تلویزیون امری شگفتانگیز تلقی نمیشوند؛ اما این نکته را باید به سیاستگذاران و تولیدگنندگان یادآور شد که مقوله فرهنگ، برساختهای اجتماعی و حاصل فرآیندهایی با پیچیدگیهایی متفاوت از پارادایم نگاه مهندسی میباشد؛ بنابراین تلاش جهت دیکته آن میتواند نتایجی کاملا معکوس یا متفاوت از اهداف پیشبینی شده را موجب گردد.
*دکترای بررسی مسائل اجتماعی ایران