به بهانه سالروز مرگ معمر قذافی دیکتاتور لیبی
در ساعت سه عصر به "دیکتاتور" تجاوز شد!

قذافی میدانست چگونه خودش را در قاب دوربین عکاسان خبری جهان بگنجاند، با لباسی عجیب، موهایی پریشان، احاطه شده در میان دختران بلند قد، با لباسهای محلی یا نظامی. تصویر او همیشه برای جهان عجیب بود. اما روز ۲۸ مهر ۱۳۹۰ وقتی انقلابیون او را از لوله فاضلاب بیرون کشیدند، دوربین هیچ رسانهی مشهوری آنجا نبود، قذافی تنها بود، هیچ زنی در کنار او نبود؛ و وقتی جوان انقلابی با میله فلزی به دیکتاتور لیبی تجاوز کرد، هیچ کس تعجب نکرد.

به گزارش فرارو، اعتراضهای کوچک در شرق لیبی زبانه کشید، به مصراته رسید، به بنغازی رسید و در آخر در سرت تمام شد. در زادگاه معمر قذافی در یک لوله فاضلاب تنگ و تاریک. ۲۸ مهر ماه ۱۳۹۰ درست در چنین روزی اعتراض مردم لیبی در آن سوراخِ بد بو تبدیل به انقلاب شد و به چهل و دو سال حکومت سرهنگ قذافی بر کشور صحرایی لیبی و شش میلیون جمعیتاش پایان داد.

«معمر محمد عبدالسلام أبو منیار القذافی» در سال ۱۹۴۲ در «شعیب الکراعیه» در وادی «جارف» در ولایت «سرت» در خانوادهای بادیه نشین به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۶ به همراه خانواده به شهر «سبها» در جنوب رفت. قذافی در «کالج نظامی یونان» و «انگلستان» تحصیل کرد و ۲ بار ازدواج کرد و حاصل آن ۷ پسر و یک دختر است همچنین او یک فرزرند خوانده دارد.
او با اینکه بطور رسمی دارای هیچ مقام یا عنوانی نبود، ولی رئیس مجلس شورای انقلاب در لیبی بشمار میآمد و در بیانات حکومتی و مطبوعات دولتی از او با القاب تشریفاتی «رهنمای انقلاب کبیر سوسیالیستی یکم سپتامبر خلق جمهوری عربی لیبی» و «رهبر برادرانه» و «رهنمای انقلاب»، «قاعد اعظم * » و «بابا معمر» نام میبردند. یکی از عادات و رفتارهای عجیب معمر قذافی علاقه وی به زندگی و خوابیدن در چادرهای صحرانشینان و دیگری همراه بردن چندین محافظ زن در سفرهای خارجی بود.
فلسفه سیاسی او در کتابی تحت عنوان «کتاب سبز» منتشر شد و به گفته وی جایگزینی برای «سوسیالیسم» و «کاپیتالیسم» با افزودههایی از دین اسلام بود. معمر قذافی در سال ۱۹۷۷، سیستم حکومتی تحت عنوان جماهیریه یا حکومت تودهها را به لیبیاییها معرفی کرد. براساس این نظریه، کشور از طریق کنگرهها و کمیتههای مردمی اداره میشد. او از پیروان جمال عبدالناصر و اندیشههای پان عربی او با ترکیبی از ملی گرایی و سوسیالیسم بود.
طی این سالها، سرهنگ قذافی در لیبی قدرت را به طور کامل در دست داشت و به طور انفرادی بر این کشور حکومت کرد. سرهنگ قذافی صاحب رکورد طولانیترین دوران حکومت در لیبی در بیش از ۵ قرن اخیر است.

در هجدهم دسامبر ۲۰۱۰ از بوی گوشت سوخته جوان دستفروشی در تونس بهار عربی جوانه زد. رشد کرد و زمانی که داشت ریشه میدواند به لیبی رسید. مردم لیبی با الهام از اعتراضات مردمی در تونس و مصر از اوایل ماه فوریه سال ۲۰۱۱ برگزاری تظاهرات اعتراضی و صلح آمیز را آغاز کردند.
دولت این تظاهرات را با به کارگیری نیروهای مسلح به شدت سرکوب کرد. پس از چند ماه این اعتراضات گسترش یافت و به یک جنگ داخلی بدل شد. همزمان سازمان ناتو نیز از طریق عملیات هوایی از جنبش مسلحانه مخالفان حکومت لیبی حمایت میکرد. همه شرارتها زیر سر یک نفر بود. سرهنگ معمر قذافی!
روز ۲۷ ماه ژوئن ۲۰۱۱ اقدامات خشن و بیرحمانه حکومت قذافی به دیوان بین المللی جرایم علیه بشریت ارجاع داده و حکم بازداشت معمر قذافی صادر شد.
معمر قذافی درتمام این ماهها شورش و گسترش اعتراضات در لیبی را به القاعده نسبت میداد وآن را توطئه استعمارگران میخواند. او مخالفان خود را «موش» مینامید و میگفت: اعتراض آنها نه به دیکتاتوری که انقلابیون تحت تاثیر استفاده از مواد مخدر هستند. میگفت: حشیش مغز آنها را نابود کرده است.
جنگ در لیبی بین شورشیان و نیروهای دولتی ماهها ادامه یافت و در نهایت مخالفان قذافی در روز ۲۱ ماه اوت وارد طرابلس شدند. قذافی از باب العزیزیه گریخته بود به همراهی چند نفر ار معتمدانش در شهر زادگاهش «سرت» در خانههای مردم محلی مخفی شده بود. او دو اسلحه کمری داشت، یک ساعت و یک رادیو به کمرش بسته بود تا اخبار انقلاب را لحظه به لحظه رصد کند. اما روزهای پایانی زندگی دیکتاتور فرا رسیده بود.
بله "به او تجاوز شده بود". درست در ساعت سه بعد از ظهر در بیابانی در سرت به "بابا معمر" تجاوز شد. پیش از مرگ و در حالی که زیر دست و پای جوانانِ سرمست از پیروزی افتاده بود. او هنوز زنده بود و به غیر از خودش که این لحظه دردناک را تجربه کرد، همه این تصاویر با دوربین لرزان موبایلهای انقلابیونی که از شکنجه و آزار او سرمستانه فیلم میگرفتند ثبت شد.
"این تصاویر در موبایل بسیاری از مردم لیبی دست به دست میشد بی ذرهای تاسف. آنها احساس میکردند با این عمل نمادین انتقامشان را از قذافی گرفته اند. به متجاوز قبل از ملاقات با فرشته مرگ تجاوز شد. "
وقتی مُرد اسناد زیادی از فساد اخلاقی و تجاوز گسترده او به زنان و دختران جوان لیبیایی و حتی همسران و دختران مقامات بلند پایه حکومتش منتشر شد. به راستی سرهنگ قذافی، بزرگترین متجاوز قرن بود.
شبکه تجاوز "سرهنگ قذافی" چگونه کار میکرد؟
کمتر از یک سال بعد از مرگ او اسنادی از رابطه جنسی وی با دختران و زنان و فاحشه خانهای که در کاخ اش راه انداخته بود، منتشر شد. چهره قذافی به عنوان دیکتاتوری عجیب و خودکامه که لیبی را به کشوری عقب مانده با زیرساختهای خراب و سیاست و اقتصادی سراسر فساد مبدل کرده بود در پیش روی جهانیان شناخته شد. اما ظاهرا این چهره ساخته شده پیش روی رسانهها تمام شخصیت قذافی نبود. تصویر هولناک تری از او نیز وجود داشت که تنها وقتی در پاییز سال ۲۰۱۲ سقوط کرد در پیش چشم جهانیان آشکار شد.
محمد ال العاقی وکیلی که کوتاه زمانی پس از انقلاب لیبی و مرگ قذافی وزیر دادگستری لیبی شد درباره معمر قذافی چنین میگوید: "قذافی تعرض جنسی میکرد. او خودش در یک گستره عظیم تجاوز میکرد و به زیر دست هایش هم دستور میداد تجاوز کنند. قذافی یک هیولای جنسی، منحرف، و به طرز وحشتناکی خشن بود. من از زمانهای خیلی دور به مدارک مربوط به جرائم جنسی قذافی دست یافته بودم. وکلای زن که خودشان مورد تجاوز قذافی قرار گرفته بودند، مرا به عنوان یک دوست در جریان گذاشتند. من در درد آنها شریک بودم، اما نمیتوانستم هیچ کاری کنم. آنها جرات نداشتند نزد دادستان کل بروند و شکایت کنند. طرح اتهام علیه قذافی معادل با صدور حکم مرگ برای فرد شاکی بود. شما ویدیوهای مربوط به مثله کردن بی رحمانه افسرانی را که جرات کرده بودند و از قذافی به جرم تجاوز به همسرانشان شکایت کرده بودند را دیده اید؟ قذافی حتی در روزهای پایانی عمرش باز نمیتوانست خودش را کنترل کند و دست از تجاوز بردارد. او در برابر چشمان نگهبانان مورد اعتمادش به پسران هفده ساله تجاوز میکرد. "

"تو با خفه شوی و از من اطلاعات کنی و گرنه به خودت، همسرت و فرزندت تجاوز میکنم". بسیاری از مخالفان دیکتاتور لیبی در دوران حیات او بارها این جمله را شنیدهاند. آری در لیبی معمر قذافی، سکس ابزار قدرت سیاسی بود و بعدها در کوران انقلاب بدل به یک سلاح نظامی نیز شد.
پس از انقلاب لیبی اسناد زیادی درباره تجاوز گسترده سپاهیان تحت امر او به معترضان افشا شد. "آنها در حالی که منگ از مخدر و الکل بودند به صورت دسته جمعی به قربانیان تجاوز میکردند و با دوربین موبایلشان از این صحنهها فیلم میگرفتند. "دستور از طرف "معمر قذافی" آمده بود.
دو نفر از افراد قذافی در گفتگو با آنیک کوژان خبرنگار مجله لوموند فرانسه جزئیات بیشتری از ابعاد تکاندهنده تجاوز به معترضان در بحبوبه بهار عربی در لیبی افشا کردند: "فرماندهان قرصهایی به ما میدادند که پاک دیوانه میشدیم. گاهی اوقات هم وادارمان میکردند الکل یا حشیش مصرف کنیم. آنها به روی ما اسلحله میکشیدند و تهدیدمان میکردند که اگر به دستوراتشان عمل نکنیم ما را خواهند کشت. گاهی اوقات کل اعضای خانواده مورد تجاوز قرار میگرفتند. دخترهای هشت یا نه ساله، مادرشان، گاهی وقتها جلوی چشم پدر بزرگشان. آنها جیغ میکشیدند و ما آنها را کتک میزدیم. هنوز هم صدای جیغ شان در گوشمان است. اما فرماندهان فریاد میزدند: به آنها تجاوز کنید، کتکشان بزنید و از آنها فیلم بگیرید. ما این فیلمها را برای مردانشان خواهیم فرستاد. ما بلدیم چطوری باید آن حرامزادهها را خوار و خفیف کنیم."

پس از انقلاب لیبی اسناد زیادی نیز از سنگر و پایگاههای نیروهای وفادار به قذافی کشف شد. صدها کارتن حاوی جعبههای قرص ویاگرا در بنغازی، مصراته، زواره و حتی در سنگرهای کوهستانی کشف شد.
یک وکیل اهل لیبی بعدها درباره کشف این قرصهای جنسی گفت: "این جعبههای حاوی قرصهای ویاگرا در هر جایی که سپاهیان و مزدوران قذافی حضور داشتند، به وفور در دسترس بود. ما قراردادهای مربوط به خرید قرصهای ویاگرا را که امضای دولت لیبی در زیرشان درج شده بود راپیدا کردیم. "
همه در خدمت دیکتاتور
در قسمتی از تحقیقات خبرنگار لوموند درباره فساد جنسی قذافی از دو نام که نقش پررنگی در برآورده کردن خواستههای جنسی معمر قذافی داشته اند پرده بردای میشود. عبدالله منصور رئیس رادیو تلویزیون دولتی لیبی و علی الکیلانی که هر دو از دوستان صمیمی قذافی و افسران ارتش بودند.
این دو به عنوان مدیر برنامه بسیاری از خوانندگان و ستارگان معروف لیبی کار میکردند. آنها در جریان آماده سازی برنامه تلویزیونی روزانه به دهها دختر جوان که معصومانه رویای ورود به دنیای هنر را در سر میپروراندند دسترسی داشتند. تلویزیون هر فصل برای تولیدات تازهاش به بازیگران و مجریان جدید نیاز داشت و فراخوانهای دعوت به کار مدام از رادیو و تلویزیون پخش میشد تا آنها بتوانند از میان آنها زیباترینها را برای مصرف معمر قذافی انتخاب و آماده کنند.
منصور و الکیلانی با بسیاری از خوانندگان، رقاصان و هنرپیشههای زن در کشورهای حاشیه مدیترانه در تماس بودند و آنها را به هزار بهانه به اقامتگاه "قائد اعظم" در باب العزیزیه دعوت میکردند. در یکی از این موارد قذافی در هنگام تماشای یک برنامه تلویزیونی کودکان از شبکه "MBC عرب" نظرش به مجری برنامه جلب میشود. عبدالله منصور بلافاصله ماموریت پیدا میکند که دختر جوان تونسی را به لیبی احضار کند. او تلفن دختر را پیدا کرده و و از او دعوت میکند تا در مراسمی که به جهت تقدیر از استعدادها و تواناییهای شگفت انگیز او در لیبی برگزار شده است شرکت کند. دختر تونسی این گونه سر از اتاق خواب "معمر قذافی" در میآورد.
یا اینکه در موارد مختلف دیپلماتهای لیبیایی موظف بودند که ترتیب دیدارهایی بین قائد اعظم و گروههایی از زنان دیگر کشورها را بدهند. مثلا در یک مورد به خصوص وقتی معمر قذافی در نوامبر ۲۰۰۹ برای شرکت در کنفرانس فائو درباره گرسنگی در جهان، در ایتالیا به سر میبرد، هوس سخنرانی به سرش زد. ماموران سرهنگ دست به دامان یک آژانس ایتالیایی مخصوص استخدام مهماندار هواپیما شدند. فراخوانی برای استخدام دویست زن منتشر شد. این زنان باید بین ۱۸ تا ۳۵ سال میداشتند، خوش لباس میبودند، اما از پوشیدن دامنهای کوتاه و پیراهنهای یقه باز خودداری میکردند. این زنان در ازای دریافت ۶۰ یورو استخدام شدند. قذافی چند ساعت برای زنان برگزیده سخنرانی کرد! این مسئله در آن سال تنش دیپلماتیکی بین لیبی و ایتالیا به راه انداخت.

بسیاری از اسناد مربوط به جرائم جنسی قذافی، یک سال بعد از مرگ او توسط آنیک کوژان خبرنگار مجله لوموند در کتابی به عنوان "حرم قذافی: داستان یک زن جوان و سو استفاده از قدرت در لیبی" فاش شد. راوی اصلی حرمسرای قذافی زنی به نام ثریا است. او یکی از قربانیان قذافی است که در آستانه بیست و دو سالگی با کوله باری از خشم و ناراحتی، خبرنگار خارجی را پیدا میکند و حاضر میشود تمام آن رازهای مانده و ندیده را برملا کند. او چیزی را برای خبرنگار فرانسوی بازگو میکند که دیگران هیچ تمایلی برای فاش کردنش نداشتند.
ثریا در ۱۵ سالگی ربوده شده و به مدت ۵ سال در زیرزمین دژ قذافی در باب العزیزیه در طرابلس نگهداری شد. او میگوید که روزانه با خشونت تمام مورد تجاوز، ضرب وشتم قرار گرفته و شاهد آزار جنسی دختران و پسران دیگر هم بوده است.
ثریا در سال ۲۰۰۴ در شهر ساحلی سرت موفق به اهدا دسته گلی به قذافی شد. پس از اهدای این گل ها، قذافی که هشت فرزند داشت، دستی به سر ثریا کشید. ثریا میگوید: این علامتی به دستیارانش بود مبنی بر آنکه مرا میخواست.
روز بعد، ثریا به دژ قذافی باب العزیزیه در نزدیک طرابلس احضار شد و پس از حضور در قصر مجبور به برهنه شدن، شد.
ثریا میگوید: قذافی کاملا برهنه روی تحت دراز کشیده بود. با انگشت اشاره مرا فراخواند. مقاومت کردم. از تخت خود پایین آمد. دستم را گرفت و مرا روی تخت نشاند. جرات نگاه کردن به چمشانش را نداشتم. گفت: "نترس من پدر، برادر و معشوقه تو هستم. من نقش تمامی این افراد را برای تو بازی خواهم کرد. "
این دومین دیدار ثریا با معمر قذافی، رهبر لیبی بود. کسی از که کودکی تصویرش را در سر در تمام خانهها و روی دیوار همه مدرسه دیده بود. این دیدارهای تکاندهنده پنج سال ادامه داشت.
ثریا در بخشی از خاطرات خود میگوید: "در طول دوران اسارت در زیر زمین باب العزیزیه مجبور به تماشای فیلمهای مستهجن و تجاوز قذافی به دیگران شد تا قدری آموزش ببیند!"

قذافی میدانست چگونه خودش را در قاب دوربین عکاسان خبری جهان بگنجاند، با لباسی عجیب، موهایی پریشان، احاطه شده در میان دختران بلند قد، با لباسهای محلی یا نظامی. تصویر او همیشه برای جهان عجیب بود. اما روز ۲۸ مهر ۱۳۹۰ وقتی انقلابیون او را از لوله فاضلاب بیرون کشیدند، دوربین هیچ رسانهی مشهوری آنجا نبود، قذافی تنها بود، هیچ زنی در کنار او نبود؛ و وقتی جوان انقلابی با میله فلزی به دیکتاتور لیبی تجاوز کرد، هیچ کس تعجب نکرد.