ترنج موبایل
کد خبر: ۳۷۸۲۷۵

صداوسیما بر کدام مدار می‌گردد؟

از ۴۰ سال گذشته که رادیو و تلویزیون به دست انقلابیون افتاد، مجریان و گزارشگران متعددی داشتیم که اگر مورد لطف مدیران ارشد صداوسیما قرار می‌گرفتند، چه‌بسا امروزه از تجربه، سواد و تخصص آنان و حتی محبوبیتشان بهره می‌گرفتند تا اعتماد مردم را نسبت به خود جلب کنند. اما چنین تدبیری را به کار نمی‌گیرند. نگاه کنید به ماجرای برخورد با عادل فردوسی‌پور که همین یکی، دو هفته روی داد.

تبلیغات
تبلیغات

مصطفی ایزدی در شرق نوشت: بر هیچ انسان هوشمندی پوشیده نیست که رسانه، چه در گذشته، چه در حال و چه در آینده، تأثیر سازنده فوق‌العاده یا ویران‌کننده بی‌بدیلي دارد. امروزه که دامنه تنوع رسانه‌ها بسیار گسترده شده است، رسانه‌ای می‌تواند محبوب و گیرا باشد که قوی، شریف و آزادتر باشد.

در ایران فعلی مثل سایر کشورهای در‌حال‌توسعه یا پیشرفته، رسانه‌های گوناگونی وجود دارد، به‌ویژه در فضای مجازی که تا حدودی شبیه به هم هستند، اما در رسانه‌های قدیمی‌ مانند رادیو و تلویزیون، رسانه‌ای وجود دارد به نام رسانه ملی که این رسانه به طور شگفت‌انگیزی با این نوع رسانه‌ها در دیگر کشورها متفاوت است.

می‌دانیم که رسانه‌ها دو کار اصلی و عمده می‌کنند: آگاهی‌بخشی و فرهنگ‌سازی. هر رسانه یک هنرنمایی دارد، اما رسانه صداوسیما هنرنمایی‌اش این است که بین خودش و مردم فاصله بیندازد! مدیران آن چه بخواهند و چه نخواهند، چه آمار بدهند و چه ندهند، از اعتبار خود روزبه‌روز می‌کاهند. اینان فکر می‌کنند اگر اعلام کنند که فلان برنامه را چند درصد از مردم ایران دیده‌اند، یعنی نزد مردم اعتبار زیادی دارند، در صورتی که این‌طور نیست. اعتبار یک رسانه به این نیست که یک برنامه طنز یا یک برنامه اجتماعی، بینندگان زیادی دارد. بلکه ارزش و اعتبار یک رسانه به این است که درصد زيادي از مردم به واقعی‌بودن اخبار و اطلاعات آن رسانه ایمان داشته باشند و آن را در معادلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بی‌طرف بدانند.

راستی چرا رسانه‌های اینترنتی که آزادانه اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی می‌کنند، آن‌قدر تأثیر دارند که رسانه ملی مجبور می‌شود هرچند وقت یک بار با انتشار خبر و گفت‌وگو و فیلم از فلان موضوع مطرح‌شده در فضای مجازی، تأثیرزدایی کند؟ چرا چنین است؟ جوابش این است که فرهنگ حاکم بر مدیران آن به گونه‌ای نیست که بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند و نمی‌خواهند در دفاع از حقایق جامعه گامی مثبت بردارند.

وقتی مردم حقایق را می‌بینند و واقعیت‌ها را با گوشت و پوستشان لمس می‌کنند، اما در رسانه ملی به گونه‌ای دیگر می‌شنوند، اعتماد خود را به صداوسیما از دست می‌دهند. از طرف دیگر این رسانه در برخورد با جریان‌های سیاسی فعال در جامعه و حتی فعال در عرصه خدمتگزاری، یک‌طرفه می‌رود و شیوه تک‌صدایی را برای خود برگزیده است.

این یک درد کهنه و مزمن در سازمان صداوسیماست و هر وقت در این خصوص اعتراض یا انتقادی به مدیران آن شود، رؤسای این رسانه بلافاصله به آمار کمی، نه کیفی، متوسل می‌شوند تا ثابت کنند که منتقدان و معترضان حرف بی‌پایه می‌زنند، درصورتی‌که این آمار ظاهرا اغواکننده، حتی برای جناح اصولگرا که مدیران صداوسیما را از نظر فکری به خود نزدیک می‌دانند، قانع‌كننده نيست.

فرض کنید یک شخصیت اصلاح‌طلب در یک محفل یا در فضای مجازی حرفی زده که به مذاق جناح اصولگرا از جمله مدیران بالا یا پایین رسانه ملی خوش نیامده باشد. اینها در پربیننده‌ترین برنامه، مثلا برنامه خبری 20:30 شبکه دوم یا اخبار ساعت 21 شبکه اول، علیه آن شخصیت اصلاح‌طلب دو، سه دقیقه حرف می‌زنند یا او را به کار ناروایی متهم می‌کنند. بعد که افکار عمومی دست به اعتراض می‌زند، در یک برنامه کم‌بیننده در شبکه‌های دیگر، گفت‌وگویی را ترتیب می‌دهند تا به مدت 10 دقیقه از آن شخصیت رفع اتهام کنند؛ در واقع دو، سه دقیقه در حضور پنج میلیون نفر آن شخصیت را خراب می‌کنند و در حضور 10، 20 هزار نفر از او رفع اتهام می‌کنند. ب

عد برای رفع اتهام جناح‌بازی از عملکرد خود اعلام می‌كنند که ما دو، سه دقیقه علیه فلانی حرف زدیم، اما 10 دقیقه به نفع او برنامه پخش کردیم! چه بسیار آمار‌های درست از نظر کمی و کاملا غلط از نظر تعداد مخاطب داده‌اند و می‌دهند که واقعي نيست. اصحاب رسانه به‌آسانی می‌توانند این تدلیس در آگاهی‌بخشی را عیان کنند، ولی چون گوش شنوا و چشم بینا بر حقایق وجود ندارد، از خیر بازگوکردن آن می‌گذرند.

غیر از بی‌توجهی جامع به آنچه در جامعه می‌گذرد و نیز غیر از تک‌صدايی و بی‌اعتنایی به جناح بزرگ اصلاح‌طلب، فرهنگ دیگری در کار مدیران سازمان و سیاست‌گذاران صداوسیما وجود دارد که اگر یک فرد شناخته‌شده در رسانه ملی یا یک برنامه غیرسیاسی به دلایلی چند مورد توجه بخشی از مردم قرار گرفت، سعی می‌کنند آن شخص یا برنامه را حذف کنند، در صورتی که بسیاری از رادیو و تلویزیون‌های دنیا چهره‌هایی در میان همکاران خود دارند که شاید ده‌ها سال مردم با برنامه‌های آنان انس گرفته‌اند و او را متخصص رشته‌ای می‌دانند و می‌دانند که او «کارشناس مجری» برنامه‌های همان رشته است.

آیا مدیران رسانه ملی می‌توانند یک نفر غیر از گویندگان باسابقه اخبار را معرفی کنند که با فلان برنامه ثابتش در رسانه ملی ماندگار شده است؟ شاید مدیران میانی سازمان، مانند بعضی از احزاب سیاسی، از چهره و محبوب شدن غیرهمفکران خود هراس دارند! از 40 سال گذشته که رادیو و تلویزیون به دست انقلابیون افتاد، مجریان و گزارشگران متعددی داشتیم که اگر مورد لطف مدیران ارشد صداوسیما قرار می‌گرفتند، چه‌بسا امروزه از تجربه، سواد و تخصص آنان و حتی محبوبیتشان بهره می‌گرفتند تا اعتماد مردم را نسبت به خود جلب کنند. اما چنین تدبیری را به کار نمی‌گیرند. نگاه کنید به ماجرای برخورد با عادل فردوسی‌پور که همین یکی، دو هفته روی داد.

یک مجری موفق و کارشناس، یک مجری مورد قبول مردم و محبوب ورزش‌دوستان که در حوزه سیاست بی‌حاشیه است، یک برنامه چالشی بسیار پربیننده، یک موضوع موردنیاز جامعه جوان ما در این وانفسای گرفتاری‌ها، یک پدیده 20ساله‌ که در میان همه اقشار علاقه‌مند به ورزش جا افتاده بود و هوادارانی که هر هفته منتظر پخش برنامه جذاب 90 هستند که ناگهان مواجه می‌شوند با بی‌لطفی مدیر جوان شبکه سه و بقیه قضایا.

از جمله حرف و حدیث‌هايی که در پی این کم‌لطفی مدیر تازه‌کار پیش آمده و خواهد آمد. این آخرین دسته‌گل رسانه ملی نبوده و نیست، چراکه چنین رفتارهايي، خارج از اینکه قرار است چه تسویه‌حساب‌هایی صورت گیرد و خارج از اینکه مدیر جدید شبکه سه چه فردی را همراه خود به سازمان آورده که جایگزین آقای فردوسی‌پور کند و خارج از احتمالات دیگر، جزء فرهنگ بی‌توجهي آقایان به خواست و علاقه مردم است. تا این فرهنگ تغییر نکند و تا رفتارهای این‌چنینی جای خود را به جذب مخاطب ندهد و تا مدیران صداوسیما از این هنرنمايی‌ها دست برندارند، انتخاب آحاد جامعه، یعنی دیدن رادیو و تلویزیون‌های خارجی، رو به کم‌شدن نمی‌رود و برعکس، اعتماد به رسانه ملی کم می‌شود.

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات