فرار از دیوان عالی کشور پس از اعتراف به قتل

عموی متهم بعد از محکومشدن برادرزادهاش بدون اینکه به دادسرا یا کلانتری مراجعه کند، مستقیم به دیوان عالی کشور رفت و اعتراف کرد که او مرتکب قتل شده و برادرزادهاش بیگناه است. این سبک اعتراف هرچند صورتجلسه و در نهایت منجر به نقض حکم شد، اما به بازداشت متهم نینجامید و در نهایت عموی متهم متواری شد.

براساس محتویات پرونده، بیستوهشتم تیر سال ۹۱، مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک پسر جوانی در یکی از بیمارستانهای شهر باخبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به پسر ۲۲ سالهای به نام کاوه بود که با ضربات چاقو مجروح شده و بعد از انتقال به بیمارستان جان باخته بود.
پدر کاوه که در محل حضور داشت، به پلیس گفت: ساعتی قبل پسرم در جریان یک نزاع مجروح شد. وقتی من از ماجرا باخبر شدم، خودم را به محل رساندم و پسرم را به بیمارستان منتقل کردم، اما او به علت شدت خونریزی فوت شد. در محل حادثه شنیدم که پسری به نام فریدون به کاوه ضربه زده است.
فریدون ۲۲ ساله، چند روز بعد از حادثه شناسایی و دستگیر شد. او در بازجوییها به جرمش اعتراف کرد و گفت: چند روز قبل از حادثه فهمیدم عموی من و برادر کاوه سر یک انگشتر با هم دعوا دارند. روز حادثه با دوستانم در پارک نشسته بودم که متوجه شدم آنها در گوشهای از پارک در حال دعوا هستند.
پرونده با کاملشدن بررسیها در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران بررسی شد. فریدون در جلسه محاکمه اظهارات خود را تغییر داد و گفت: او به کاوه ضربه نزده است. بااینحال هیئت قضائی بعد از شور رأی به قصاص فریدون داد. فریدون با اعتراض به رأی دادگاه با ارسال لایحهای به قضات دیوان عالی کشور مدعی شد میتواند ادعایش را اثبات کند.
در نهایت پرونده نقض شد و به دادگاه بازگشت. در بازگشت دوباره دستور بازداشت عموی متهم صادر شد، اما متهم متواری شده بود. برادرزاده یک بار دیگر پای میز محاکمه رفت؛ او ادعا کرد ضارب اصلی نبوده و عمویش مرتکب قتل شده است. بااینحال باز هم رأی بر قصاص او صادر شد.
او گفت: اتهام را قبول ندارم؛ من قبلا هم گفتم قتل کار من نبود. من اصلا قمه نداشتم و یک چاقو داشتم که به دست مقتول زدم، در همین حین مقتول هم با چوب چندین ضربه به من زد و من روی زمین افتادم و بیهوش شدم. چندساعتی بیهوش بودم؛ وقتی به هوش آمدم به من گفتند تو قاتل هستی درحالیکه من این کار را نکردم و از همان ابتدا هم گفتم قتل کار من نبوده است. عمویم قمه داشت و او مقتول را زده و خودش هم این موضوع را تأیید کرده، اما نمیدانم چرا مدام برای من حکم قصاص صادر میشود.
بعد از گفتههای متهم وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد؛ او اتهام موکلش را رد کرد و گفت: شخص دیگری به قتل اعتراف کرده و مدارک نیز علیه او وجود دارد؛ من درخواست دارم موکلم آزاد شود. با پایان جلسه دادگاه هیئت قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.