تازه داماد عروس جوان را قال گذاشت و به کانادا رفت!

آرمین و من یک هفته پیش ازدواج کردیم و قرار است تا آخر ماه با هم به کانادا برویم و در آن جا زندگی کنیم. دیشب آرمین خانه را ترک کرد و گفت: برای انجام خارج از نوبت کارهای مهاجرت من باید به دیدن یک آدم بانفوذ برود. حتی گفت که موبایلش برای ساعاتی خاموش است و بعد سریع به خانه میآید.
به گزارش خراسان، این زن که میگفت: تازه عروس است، با نگرانی گفت:آرمین و من یک هفته پیش ازدواج کردیم و قرار است تا آخر ماه با هم به کانادا برویم و در آن جا زندگی کنیم. دیشب آرمین خانه را ترک کرد و گفت: برای انجام خارج از نوبت کارهای مهاجرت من باید به دیدن یک آدم بانفوذ برود. حتی گفت که موبایلش برای ساعاتی خاموش است و بعد سریع به خانه میآید.
سارا ادامه داد:، چون نزد آدم بانفوذی میرفت، این که موبایلش خاموش باشد منطقی بود. انتظار من تا صبح طول کشید و وقتی دیدم اثری از بازگشت آرمین نیست نگران شدم و به جست و جویش پرداختم و الان احساس میکنم اتفاق بدی برایش افتاده است و خواهان رسیدگی توسط پلیس هستم.
با این ادعاها، پلیس در نخستین فرضیه، خروج آرمین از ایران را مدنظر قرار داد و در بررسیهای فنی مشخص شد آرمین برخلاف ادعایش، شب گذشته به جای رفتن نزد آدمی بانفوذ به فرودگاه بین المللی امام (ره) رفته و به دبی پرواز داشته است.
در دادگاه خانواده آبان ماه سال گذشته بود که سارا با ناراحتی شدید و در حالی که زیر لب زمزمههای توهین آمیزی میکرد، به دادگاه خانواده تهران رفت و خواستار طلاق از شوهری شد که یک هفته بعد از ازدواج فراری شده بود.
سارا در برابر قاضی پرونده گفت: آقای قاضی، فریب خورده ام و حالا میخواهم با توجه به مدارکی که دارم، حکم طلاق صادر شود.
نوعروس گریان ادامه داد: مدیر مالی یک شرکت تجاری هستم که در یک مهمانی کاری با مردی به نام آرمین آشنا شدم. وی افزود:آرمین خودش را مهندسی معرفی کرد که در کانادا زندگی میکند و از اطرافیانش هم شنیدم که او یک شرکت تجاری دارد و در سفر به ایران در حال انجام کارهای تجاری است. سارا ادامه داد:آن شب آرمین با من خیلی صمیمی شد و خواست دیداری خارج از شرکت با هم داشته باشیم.
نوعروس گریان گفت: مانده بودم چه کنم؟ از طرفی عشق آرمین را خالصانه میدانستم و از طرفی آمادگی برای این همه تغییر را نداشتم. شب که به خانه رفتم با مادرم که در شیراز زندگی میکند تماس گرفتم و از او خواستم به خانه ام بیاید. فردای آن روز مادرم آمد و آرمین با او صحبت کرد و با توجه به نظر مثبت من خیلی زود قرار عقد را گذاشتیم.
سارا به گریه افتاد مکثی کرد و گفت: میدانم آرمین واقعا من را دوست دارد چرا که شنیده ام تنها به خاطر مهاجرت به کانادا با دخترخاله اش که در کانادا زندگی میکند ازدواج کرده است و عجیب این که ازدواج آنها در شناسنامه آرمین ثبت نشده است و همین باعث شد من فریب بخورم. وقتی آرمین برنگشت با جست و جوهایم خانواده اش را در تهران پیدا کردم.
سارا گفت: آرمین نمیخواهد طلاقم بدهد، اما من نمیتوانم او را ببخشم و اصلا نمیتوانم در این سن و سال و موقعیتی که دارم زن دوم کسی بشوم. من یک دختر خودساخته هستم. پدرم آرزوی عروسی من را داشت که به خاطر بیماری درگذشت و حالا شرمنده او هستم. نوعروس جوان بعد از این ادعاها، همه مدارک خود را که نشان میداد آرمین ازدواج اول داشته و او رافریب داده است، به همراه استشهادی که امضاهای زیادی داشت، به قاضی دادگاه ارائه داد. بنابه این گزارش، قاضی دادگاه خانواده رسیدگی به این پرونده را به جلسه دیگری موکول کرد تا با حضور شاهدان و بررسی مدارک تصمیم نهایی را بگیرد.