تباهی ۲۰ ساله زندگی مرد مشهدی در باتلاق "اعتیاد"

آن روز وقتی سیگار را لای انگشتانم گذاشتم گویی بزرگی و مردانگی ام را به رخ دیگران میکشیدم، اما نمیدانستم با این امیال سرکش در دوران دبیرستان به درهای بی انتها سقوط میکنم.
به گزارش خراسان، اینها بخشی از اظهارات مرد ۴۰ سالهای است که بارها به خاطر سوءمصرف مواد مخدر تا پای مرگ رفته است. او که اکنون عضو فعال جمعیت الکلیهای گمنام ایران به شمار میرود، با بیان این که صدای تشویق اهالی انجمن در اولین روز آغاز دوباره زندگی در روشنایی را هرگز از خاطر نمیبرم در تشریح سرگذشت پرفراز و نشیب خود گفت: در خانوادهای فرهنگی به دنیا آمدم که اطرافیانم حداقل تحصیلات عالیه را داشتند.
به طوری که بهترین دوران زندگی من با همه خاطرات تلخ و شیرین در آن روستا سپری شد. اما وقتی پدر و مادرم به شهر منتقل شدند تازه متوجه کمبودهایم شدم.
در همین روزها بود که یکی از همکلاسی هایم اولین سیگار را به من تعارف کرد. آن روز وقتی سیگار را لای انگشتانم گذاشتم گویی بزرگی و مردانگی ام را به رخ دیگران میکشیدم، اما نمیدانستم با این امیال سرکش در دوران دبیرستان به درهای بی انتها سقوط میکنم. از سوی دیگر نیز برای فرار از نگاههای حقارت آمیز اطرافیان محکوم به ادامه تحصیل بودم. چرا که همه اعضای خانواده و بستگان نزدیک مان تحصیلات تکمیلی داشتند.
خلاصه من هم در مقطع کارشناسی قدم به دانشگاه گذاشتم تا به آرزوهایم جامه عمل بپوشانم. در این شرایط با چهار تن از بچههای مشهد خانه مجردی دربستی را اجاره کردیم، اما در وجود همه هم اتاقی هایم بیماری الکل و اعتیاد موج میزد.
بالاخره مدرک تحصیلی ام را گرفتم و عازم خدمت سربازی شدم، اما زمانی به مشهد بازگشتم که کوله باری از درد و بیچارگی را بر دوشم انداخته بودم و بیماری اعتیاد و الکل تمام وجودم را فراگرفته بود. اگرچه از همان روزها تصمیم به ترک اعتیاد گرفتم و درمانهای مختلفی را تجربه کردم، اما همه این شیوهها بی نتیجه بود و نوع مصرف من هر روز شکل فزایندهای به خود میگرفت به طوری که به خاطر مصرف انواع قرصهای آرام بخش و مواد مخدر صنعتی بارها تا پای مرگ پیش رفتم و گاهی داخل خودروهای اورژانس به هوش میآمدم حتی یک بار پنج شبانه روز با حالت اغما در بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد با مرگ دست و پنجه نرم کردم، ولی گویی سرنوشت دیگری برایم رقم خورده بود.