قتل؛ پایان رابطه پنهانی زن جوان با مرد افغانی

بعد از اینکه با مقتول به نام مانیا رابطه داشتم آماده شدم که از خانه او بیرون بیایم، وقتی به سمت کیفش رفت، دیدم مبلغ زیادی پول در کیفش است. دستم را دور گردنش انداختم و خفهاش کردم و بعد مبلغ پنج میلیون و ۷۰۰ هزار تومان پول و گوشی تلفن همراهش را به سرقت بردم.
پسر نوجوان گفت: من و مادرم با هم زندگی میکردیم. ما زندگی خوبی داشتیم. من در ایران متولد شدهام و درس میخوانم و آرزوی مادرم این بود که به دانشگاه بروم و آدم موفقی شوم.
این نوجوان در ادامه گفت: بعد از مرگ مادرم با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی میکنم و همچنان فقط درس میخوانم. دانشآموز موفقی هستم و درسم خیلی خوب است. میخواهم آرزوی مادرم را برآورده کنم. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل عمدی را رد کرد و گفت: من در جریان آنچه اتفاق افتاده نیستم.
در ادامه قاضی بخشی از اعترافات متهم را در دادسرا خواند و گفت: شما در دادسرا به قتل اعتراف کرده و گفتهاید: بعد از اینکه با مقتول به نام مانیا رابطه داشتم آماده شدم که از خانه او بیرون بیایم، وقتی به سمت کیفش رفت، دیدم مبلغ زیادی پول در کیفش است. دستم را دور گردنش انداختم و خفهاش کردم و بعد مبلغ پنج میلیون و ۷۰۰ هزار تومان پول و گوشی تلفن همراهش را به سرقت بردم.
متهم در پاسخ به این گفتهها اینطور توضیح داد: من قبول دارم این اعترافات را کردم، اما دروغ گفتم. من تازه از افغانستان به ایران آمده بودم و هیچ پولی نداشتم. یکی از دوستانم به نام جمعه را دیدم و او از من تلفن خواست. من هم گوشیام را دادم.
قاضی از متهم پرسید میتوانستی در دادسرا این موضوع را مطرح کنی، چرا این کار را نکردی؟ متهم گفت: جمعه پسرم را گروگان گرفته بود.
قضات بعد از گفتههای متهم و دفاعیات وکیل او برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند.