بررسی وضعیت کنونی و پیشبینی آینده کرونا در ایران
کرونا در ایران؛ چه خواهد شد و چه باید کنیم؟

مزدک دانشور در گفتگو با فرارو می گوید: در پزشکی مدرن، بیماری حاصل هیچ نحوست یا بلایی نیست، بلکه محصول رعایت بهداشت فردی و اجتماعی در تمامی جنبههایش است. در تصور پزشکی مدرن اگر فردی بیمار میشود یا بیماری سختی میگیرد نه به خاطر گناهانی که انجام داده بلکه به خاطر محیط زیست، تغذیه و بهداشت اوست. به همین ترتیب بیماری کرونا باید از تمامی جنبههای رازآمیزش، افسونزدایی و انگزدایی شود. نباید از کلمات نظامی برای مقابله با آن استفاده کرد که مبادا مردم چنان از بیماری و بیمار، نفرت پیدا کنند که خود برای رهایی از بیمار و بیماری آتش به اختیار شوند.
پزشکی مدرن در دو راستا به کمک مردم آمد. اول در سایه شناخت علت بیماری (یعنی باکتری ویروس و حتی پرایونهای عامل جنون گاوی) راههای انتقال آن به مردم نشان داده و تلاش شد با رعایت بهداشت عمومی از انتقال و گسترش این بیماریها جلوگیری شود (مثلا استانداردهای تولید مواد غذایی، توزیع و ساخت توالتهای بهداشتی، انجام اعمالی، چون شستن دست و مسواک زدن). مرحله دوم مداخله اجتماعی پزشکی بود. داروهایی که برای کشتن باکتریها و ویروسها به میدان آمد و انجام واکسیناسیون و همچنین تأسیس بیمارستانها باعث شد که به خصوص از جنگ جهانی دوم به بعد بیماریهای عفونی، دیگر به نگرانی چندانی برای جوامع بدل نشوند، بلکه بیماریهای سبک زندگی، چون بیماریهای قلبی و عروقی، دیابت و ... به معضل اصلی تبدیل شوند.

اگر بخواهیم شیوع کرونا ویروس در ایران را در متن جامعه ایران روایت کنیم شیوع و مواجهه با این ویروس در چه زمینهای صورت گرفت؟
بیایید به همهگیری ویروس کرونا در بستر ۵ ماهه اخیر بنگریم. در آبان ماه با افزایش سه برابری قیمت بنزین لایههای فرودست و حاشیهنشین در اعتراض به وضعیت معیشت و همچنین فقدان افق بهبود اوضاع به خیابان آمدند. دولت به صورت یکپارچه از این تصمیم دفاع کرد و آن را در راستای سیاستهای نئولیبرال خود دانست. بهای این تقابل هنوز مشخص نیست و دولت و پزشکی قانونی اعلام تعداد کشتهشدگان این ماه را هنوز به همدیگر پاس! میدهند. کمی بعدتر سقوط هواپیمای اوکراینی پیش آمد و بعد از سه روز فشارهای داخلی و بیشتر خارجی مشخص شد که نیروهای مسلح خودمان به این هواپیما شلیک کردند. این فاصله زمانی، انکار اولیه و سپس پذیرش مسئولیت، طبقه متوسط را به شدت عصبانی کرد و به ناآرامیهای چندی در تهران منجر شد. حذف داوطلبان اصلاحطلب در انتخابات مجلس هم تیر خلاصی بود که به اعتماد عمومی شلیک شد. با این عمل مشخص شد که حاکمیت قصد شریک تراشیدن را ندارد و به مشروعیت مردمی فکر نمیکند، بلکه دوای گذر از وضعیتهای بحرانی را یکدست بودن حاکمیت میداند. میزان مشارکت مردم تهران و ایران در انتخابات مشخص کرد که حاکمیت و مردم به حداکثر فاصله رسیدهاند.
در این متن، همهگیری کرونا به ایران رسید و گسستهای پیشن را فعالتر کرد. اولین مشکل بیاعتمادی مردم به مسئولین بود. هر حرف، هشدار و آماری که از سوی مسئولین ارائه میشد با تردید مردم روبهرو و سناریوهای آخرالزمانی در شبکههای مجازی دست به دست و وحشت به سرعت همهگیر میشد. مردم هم به جای گوش فرادادن به توصیههای مسئولان بهداشتی، سناریوهای فردی را دنبال میکردند.

غیر از شکاف دولت- ملت و بیاعتمادی؛ در این شرایط نابرابری در توزیع و تخصیص امکانات نیز آشکار است که شاید ویژگی دولت رانتیر ایران باشد؛ این بیعدالتی در مواجهه با کرونا را چطور میبینید و چه سرانجامی دارد؟
نابرابری و احساس فقدان عدالت، مسئله دیگری است که در این شرایط خودنمایی میکند. مردم در حالیکه در صفهای طولانی یا در جستجوی ماسک و مواد ضدعفونی از داروخانهای به داروخانه دیگر میروند، عدهای ماسک احتکار کردهاند و از شبکه دولتی ماسک را پنهان میکنند تا آنجا که فریاد وزیر را درآوردهاند. به راستی کدام مافیا این میزان قدرت دارد تا دولت را این چنین بازی دهد؟ از آن سو داشتن ماسک خوب و مواد ضدعفونی کننده بدل به مایه تفاخر و تمایز شده است و برخی از بچه پولدارهای تازه به دوران رسیده تعداد ماسکهای فیلتردارشان را به رخ بینندگان میکشند. در حالیکه بسیاری از فرودستان و زحمتکشان برای قوت روزانهشان باید قرنطینه را بشکنند و با شرایط بسیار بد کار را ادامه دهند، ثروتمندان میتوانند از ویلاهایشان در شمال storyهای جذاب بگذارند.
به نظر میرسد که دولت برای باز کردن گره کور کرونا، در ابتدا نیاز دارد تا اعتماد عمومی را به خود بازگردانده و یا حداقل با کم کردن مشکلات خارجی امید را به اقتصاد نیمه جان ایران که با همهگیری کرونا به وضعیت احتضار رسیده، برگرداند. به خصوص که با نابرابری و حس فقدان عدالت مردم نیز روبه روست که امکان آشوبهای اجتماعی را بیشتر کرده است.
در شرایط کنونی وضعیت فرودستان و زحمتکشان لایههای خدماتی چه میشود؟ آیا با نابرابری موجود تنها توصیههای وزارت بهداشت برای اقشار پایین کفایت میکند؟ در واقعیت این فرایند مقابله با چه موانعی مواجه است؟
هر آن چیزی که در زندگی روزمره گسست ایجاد کند، باعث میشود که لایههایی که تا به حال از چشم ما پنهان بوده خود را نشان دهد. بیماری کرونا نیز از همین جنس است. ما خیلی راحت از ضرورت قرنطینه و یا ماندن در خانه و رعایت بهداشت صحبت میکنیم. گویی فرض اساسی ما یا دولت محترم این است که افراد به صورت خودانگیخته و بدون هیچ آموزش نظاممند میتوانند تمامی نکات ارائه شده را به خوبی رعایت کنند. بدون یک نظام بهداشتی و مراقبتی جامع و فراگیر (همچون طب ملی و پزشک خانواده)، وزارت بهداشت فقط میتواند بر درمان تأکید یا آگهیهای تلویزیونی تولید کند. اثربخشی این آگهیهای تلویزیونی چندان مشخص نیست و حتی نظامی اجتماعی برای تضمین اثربخشی و نفوذ این پیامهای بهداشتی تدوین نشده است.
از طرف دیگر بسیاری از این پیامهای بهداشتی و تقاضا برای رعایت فردی، در فضای اجتماعی با واقعیتهای سخت برخورد میکند. اولین سد و مانع معیشت خانوادههاست. در بسیاری از خانوادههای فرودست، اگر نانآور خانواده از خانه بیرون نیاید و به سرکار خود نرود، آن خانوار محتاج نان شب خواهد ماند. این کارگر باید از حمل و نقل عمومی استفاده کند، در محیطهای شلوغ و با حداقل استانداردها کار کند، پول خرید مواد ضدعفونی کننده، دستکش و ماسک از بازار آزاد، میوه، سبزیجات تازه و مواد پروتئینی حیوانی و زمان کافی برای استراحت را ندارد. او به عنوان یک زحمتکش در پایینترین لایههای اجتماعی قرار دارد و نابرابری و بیعدالتی بر ترشح هورمونهای استرس او تأثیرگذارتر است. این کارگر به واسطه تغذیه ناکافی و ناسالم در طی سالیان گذشته بیشتر در مخاطره است، به واسطه رکود بازار بیشتر در معرض اخراج و بیکار شدن قرار دارد، او در محاصره قسط و اجاره خانه است که هر ماه سررسید میشود و به همهگیری کرونا بیاعتناست!
این نکات در مورد زندگی زحمتکشان بود، اما بدون اشاره به فرودستان یعنی زندانیان، سربازان، کارگران خدمات عمومی شهر (چون کارگران ساختمانی، رانندگان و رفتگران) و از همه دردناکتر کودکان کار، زنان تنفروش و معتادان این روایت، ناکامل است. گویی کسی به این افراد نگاهی نمیاندازد و برای آنان برنامهای ندارد؛ برای زندانیانی که اگر در محیطهای شلوغ و بی امکانات زندان گرفتار این بیماری شوند، راهی به رهایی ندارند؛ برای سربازانی که عموما درگیر کاهش وزن و استرس بالا هستند؛ برای رانندگانی که در معرض ارتباط با هزاران نفر در روز هستند؛ برای کارگران ساختمانی که در گرانترین محلههای این شهر کار میکنند و شب را در کانکسی جمعی به صبح میرسانند؛ برای کودکان کار و خیابان که سر در ظرفهای آشغال فروبردهاند و ضایعات انسانی طبقات بالاتر را به سودای یافتن لقمه نانی میجورند؛ برای زنانی که با تن فروشی امرار معاش میکنند و با توجه به وضعیت بازار به صورت مداوم باید به قیمتهای پایینتر و شرایط بدتر تن بدهند؛ برای معتادانی که با بدنهای نحیف در معرض یکی از مسریترین ویروسهای این قرن قرار گرفتهاند. برای اینهایی که برشمردم و بسیارانی که برنشمردم چه برنامهای وجود دارد؟

من در تحقیقاتی که درباره طرح تحول سلامت داشتم و مصاحبهای هم که در سال ۱۳۹۳ با سایت فرارو دراین باره داشتم، نشان دادم چگونه این طرح، نظام درمانی ایران را فشل کرده است و رضایت چند ماهه مراجعهکنندگان به اثرات منفی و بلند مدت آن نمیارزد. پرداختن به همه ابعاد این طرح در اینجا میسر نیست، اما نکته مهمی که در اجرای این طرح وجود داشت، مربوط به شرایط جدید است.
انسانشناسی پزشکی مدرن و سنتی به شرایط موجود چگونه مینگرند؟ چه تمایزی بین طب سنتی و طب مدرن وجود دارد و تبعات هر کدام چیست؟
در باورهای سنتی و پیشامدرن، بدن انسان و جهان اطراف در یک پیوند ناگسستنی قرار دارند. به این معنا که بدن جزئی از جهان اطراف است و اعمال و حالات انسان میتواند در جهان اطراف و اتفاقات آن مؤثر باشد. به عنوان مثال در افسانههای انگلیسی میخوانیم که با ناتوانی جنسی پادشاه، برکت از زمین میرود و بارآوری احشام مخدوش میشود و یا به علت گناه مردمان، طاعون و وبا در ملکی همهگیر یا زلزله واقع میشود.

در این شرایط چه باید کرد؟ پیشبینی شما از آینده این بیماری در ایران چیست و تاکی باید نگران بود؟
از زبان فیلسوفی قرن نوزدهمی تکرار میکنم آنچه گفتیم نه به کار تفسیر وضعیت که در اختیار تغییر وضع است. به این معنا که اگر لایههای اجتماعی و فرهنگی بیماری را نشناختیم، چگونه میتوانیم از گسترش و هزینههای اجتماعی آن جلوگیری کنیم و مدیریت بهتری داشته باشیم.
با توجه به عدم قرنطینه قم و کمبود زیرساختهای بهداشتی، سرعت و گستره پخش ویروس در ایران بسیار بالاست و ما باید سناریوهای بدبینانه را پیش چشم داشته باشیم. یعنی برای مدت بیش از یک ماه از نظر روانی و اجتماعی خودمان را آماده مقابله با ویروس کنیم و اینکه با رعایت بهداشت و کمتر کردن تردد و معاشرت سرعت ابتلا به ویروس را پایین بیاوریم تا فشار بر ساختارهای درمانی کمتر شود و نظام درمانی ضعیف ما فرصت احیا و بازسازی خودش را داشته باشد.
دوم اینکه کل حاکمیت به یک آشتی ملی تن بدهد و سعی کند گسست دولت-ملت را کم کند. با این میزان فاصله، اگر همهگیری ویروس از حدی خارج شده و مرگ و میر بسیار بالا برود، اول اینکه نمیتوان آن را مخفی کرد و دوم؛ امکان ناآرامیهای اجتماعی بسیار بالا میرود و حتی پس از پایان همهگیری و آشکار شدن تبعات اقتصادی این همهگیری نیز باید منتظر شورشهای اجتماعی باشیم.
سوم اینکه تغییرات اساسی در نظام سلامت ایران ضروری است. طرح پزشک خانواده و طب ملی باید به روی میز برگردد تا از وضعیت سلامت و بیماری مردم یک منطقه اطلاعات دقیقی وجود داشته باشد و به واسطه ارتباط نزدیک کادر درمانی و مردم آن ناحیه توصیههای بهداشتی و درمانی بیشتر پذیرا شود. این طرح به خصوص برای حاشیههای شهرهای بزرگ بسیار ضروری است.