دکتر رضا طالعیفر*؛ جهش تولید به عنوان موضوع مهم اقتصادی در بعد فرهنگی نیازمند تغییر باور و نگرش در میان مسوولان و مدیران بخشهای مختلف کشور است و تجربه به خوبی نشان داده بخش قابل توجهی از مشکلات را میتوان با اتکا به تغییرباورها و ادراکات مسوولان از وضعیت فعلی کشور حل و فصل نمود.
به برکت وجود انقلاب اسلامی برخلاف نظام خودرای و مستبد شاهنشاهی، این فضا برای مسوولان کشور فراهم آمده است تا با خرد و همت جمعی در مورد امور مهم اداره کشور تصمیم گیری نمایند، ولی پس از گذشته بیش از ۴ دهه از عمر انقلاب اسلامی به رغم وجود انواع برنامهها و قوانین مختلف، هنوز در بیشتر بخشها علی الخصوص حوزه اقتصاد و تولید کشور دچار مضیقه و مشکلات متعدد است که راقم این سطور بخش مهمی از این مشکلات را در تفکر، درک ضعیف و باورهای غلط برخی از مدیران و مسوولان میبیند که وجود چنین نگاهی غیر ژرف اندیشانه و ناخبردانه توسط این عده از مسوولان، معضلی مهم در مسیر پیشرفت و توسعه کشور بشمار میآید.
از اینرو نگارنده در این بخش در راستای ایجاد تغییر در ذهنیت و نگرش مسوولان کشور در ردههای مختلف در راستای راهبرد مهم جهش تولید پیشنهاداتی به شرح زیر ارایه میکند:
بایستی مسوولان کشور با مطالعه و تدقیق در وضعیت کنونی و پیشین کشور، به درک درست و عمیقی از فرصتها و ظرفیتهای بینظیر کشور دست یافته و بدانند که در کشورمان همانطور که رهبر معظم انقلاب بارها بدان اشاره کرده اند، بسیاری از ظرفیّتها دستنخورده مانده است و ایران از حیث ظرفیتهای استفاده نشده طبیعی و انسانی در رتبه اول جهان است. به واقع ایران با دارا بودن یک درصد جمعیّت جهان، دارای ۷ درصد ذخایر معدنی جهان است. منابع عظیم زیرزمینی، موقعیت استثنائی جغرافیایی میان شرق و غرب و شمال و جنوب، بازار بزرگ ملّی، بازار بزرگ منطقهای با داشتن ۱۵ همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیّت، سواحل دریایی طولانی، حاصلخیزی زمین با محصولات متنوّع کشاورزی و باغی، اقتصاد بزرگ و متنوّع، تنها گوشهای از ظرفیّتهای عظیم و نهفته کشور است.
درک و شناخت صحیحی از شرایط و موقعیت فعلی کشور چه در حوزه داخلی و چه خارجی از اوجبالواجباتی است که میتواند به طراحی و ریلگذاری دقیقتر سیاست گذاریهای مختلف در تمامی بخشهای کشور منطبق با اسنادبالادستی منجر شود. ضمن آنکه مسوولان مربوطه بایستی به این درک برسند که در تمامی عرصهها دشمن کینهتوز جنگ تمام عیاری علیه کشورمان با بسیج امکانات خود به راه انداخته است که تعلل و غفلت در رصد و ارزیابی آن میتواند لطمات مهمی به نظام و مردم وارد نماید.
مدیران بخشهای مختلف کشور بایستی ظرفیت و پتانسیل بینظیر بخش خصوصی، تعاون و جوانان مستعد این مرز و بوم را عمیقا و به دور از هرگونه شعارزدگی باور داشته و بدان اعتماد نمایند و بدین مهم اعتقاد داشته باشند که توانمندی نیروهای داخلی و فراهم نمودن زمینه ورود این سرمایه عظیم به عرصه اقتصادی تنها سرمایه عظیمی است که میتوان برای حل مشکلات اقتصادی و تحقق جهش تولید بدان تکیه کرد و نه رجوع و طلب یاری کردن به بیگانگان و بعضا دول متخاصم و مغرض (کافی است تنها به تجربه تلخ برجام در سالهای اخیر نگاه کنید).
در تحقق راهبرد جهش تولید، قطعا نگاه و توجه به تولیدکننده نیز بایستی همپای مصرفکننده در میان مسوولان رواج پیدا کند و این تصور و تلقی غلط موجود در بین برخی از مدیران مبنی بر اینکه قدرت پایین خرید مالی مردم بایستی از جیب تولیدکننده پرداخت شود به دور ریخته شود. در واقع در این سالها نظام آنچه که در تصمیمگیری مدیران کشور عمدتا دیده میشود و بدان تاکید میگردد عدم اولویتگذاری بر حل مسایل تولید و تولیدکنندگان و بیتوجهی و غفلت به اولویتهای اقتصادی و معیشتی بوده است.
باور به تغییر بدین مفهوم نیست که یک مسوول و مدیر مداوما و مستمرا با صدور دستورات و بخشنامههای مختلف، فضای برنامهریزیهای میان مدت و بلندمدت را برای فعالان اقتصادی و تولید کنندگان علیالخصوص صادرات کنندگان کشور تخریب کند بلکه هرگونه تغییر از سوی مسوولان هر یک از بخشها بایستی با جلب نظر ذینفعان آن بخش و با هماهنگی آنان و بدور از هرگونه شتابزدگی صورت پذیرد.
ضرورت توجه به نظرات کلیه کارشناسان چه مخالف یا موافق تصمیمات اتخاذی مسوولان، باید در نظام مدیریتی کشور نهادینه شود و مدیران باید روحیه نقدپذیری و شنیدن صدای مخالف را در خود تقویت نمایند.
یکی از الزاماتی که باید در باور مدیران رده بالای کشور ظهور و بروز نماید توجه هر چه بیشتر به مقوله تفویض اختیار و برون سپاری تصمیمگیریهای خردتر به مدیران میانی و سازمانهای و نهادهای محلی است. تغییر این باور و ذهنیت غلط که باید تمام تصمیم گیریها را یک مدیر یا مسوول خاص گرفته و سایرین صرفا در مقام اجرا حامی و همراه مدیر تصمیمگیرنده باشد، از تغییرات مهمی است که بایستی مدیران رده بالای کشور بدان اهمیت نهند.
از چالشهای مهمی که در میان نگاه برخی از مسوولان کشور دیده میشود، نگاه سیاسی، حزب گرایانه و جناحی به مسایل و مشکلات کشور است. درواقع عدم پرداختن ریشهای به عوامل بوجود آورنده هر مشکل و عدم رصد دقیق پیامدها و تبعات بروز و ظهور آن در میان برخی از مسوولان کشور رواج دارد. این دسته از مدیران اگر موفقیتی حاصل شود آنرا به جناح و حزب خود مرتبط دانسته و برخلاف آن در صورت وجود هرگونه مشکل و معضلی آنرا به عوامل محیطی و اشتباهات و کمکاری گروه، جناح یا حزب رقیب نسبت میدهند که نیاز است یک تغییر مهم و جدی در چنین نگرش و دیدگاهی در بین مسوولان بوجود بیاید.
*دکترای مدیریت دولتی و عضو هیات علمی دانشگاه