در گفتگو با کیوان کثیریان مطرح شد
چرایی حملات تند به عادل فردوسیپور

این امر مجموعی از خطای مدیریتی، مدیریت سلیقهای ولجبازی است. اما مدیر یک رسانه نمیتواند لجباز باشد. لجبازی در مدیریت جایی ندارد. سوءمدیریت اجزایی دارد که یکی از آنها لجبازی، دیگری بیتوجهی به سرمایههای انسانی و تخصصها است.
به گزارش فرارو، صفحه کنفدراسیون فوتبال آسیا که تا ظهر روز جمعه ۲۸ آذرماه حدود ۲۰۰ هزار فالوور داشت با انتشار این خبر با رشد عجیب فالوورهایش مواجه شد به گونهای که فالوورهای آن تا این لحظه به بیش از ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر رسیده است.
اما این اقدام کنفدراسیون فوتبال آسیا و افزایش فالورهای صفحه اینستاگرامی آن که نشان از محبوبیت بالای فردوسیپور داشت، خواب برخی رسانهها را برآشفته کرد تا آنجا که حمله به فردوسیپور را آغاز کردند. چنانچه رجانیوز نوشت: «به هر حال شواهد حاکی از این است که این افزایش مصنوعی در آمار مخاطبان صفحه AFC نمیتواند حاصل مدیریت مافیای رسانهای حامی فردوسیپور باشد و احتمالا رد پای جریانهایی که در یک سال اخیر با لایوهای مبتذل اینستاگرامی شبکهای از سایتهای شرطبندی و قمار را سازماندهی کرده بودند، در این پروژه نیز قابل ردیابی است.»
وطن امروز هم فردوسیپور را یار دوازدهم دشمن خواند واز پشت پردههای دعوت فردوسیپور سخن گفت که نباید بیتفاوت از کنار آن گذشت. وطن امروز در این باره نوشت: «AFC برخلاف کاری که با میثاقی و هاشمی کرد، خیلی سریع کارهای مربوط به صدور ویزا، تهیه بلیت و اقامت فردوسیپور را که از قضا کارمند رسمی همین صداوسیما است که به زعم خودشان تحریم است و حق پخش بازیها را ندارد، انجام داد. در کنکاش اینکه چرا AFC این عمل را انجام داد به ۲ جواب میرسیم؛ اول اینکه افکار عمومی را متوجه صفحه اینستاگرام خود به زبان فارسی میکند و این موضوع در بحث تبلیغات بسیار حائز اهمیت است و از سوی دیگر جنگ نرم خود با صداوسیما را به گونهای معنادار پیش میبرد.»
اما چرا این رسانهها حمله به فردوسیپور را شروع کردند؟ ماجرا چیست؟
کیوان کثیریان منتقد سینما و تلویزیون و کارشناس رسانه در گفتگو با فرارو در این باره گفت: طبیعی است کسی که سوءمدیریت دارد در همه جوانب سوءمدیریت را اعمال میکند. اگر کسی از رفتن و کنار گذاشتن عادل فردوسیپور دفاع میکند طبیعتاً از اینکه او جای دیگری دیده شود، خوشحال نیست. فردوسیپور بدون اینکه تخلفی کرده باشد به دعوت یک مرجع رسمی به خارج از کشور رفته و میخواهد این بازی را از یک رسانه مجازی گزارش کند. اما اینکه عدهای از این امر برآشفته شدند، نشان میدهد قدرت یک رسانه فراگیر رسمی و قدرت یک رسانه مجازی چقدر است.
این منتقد بیان کرد: فردوسیپور میخواست در داخل ایران از یک رسانه اینترنتی صدایش را به مردم برساند، اما جلویش را گرفتند، ولی مگر الان دورانی که است شما بتوانید در را روی کسی ببندی؟ فضای رسانه، یک فضای جهانی است و شما نمیتوانید بگویید که، چون من مدیر یک شبکه تلویزیونی در ایران هستم برای کل زندگی یک آدم و میلیونها نفر دیگر که دوست دارند او را ببینند تصمیم میگیرم. اصلاً عادل فردوسیپور برود بمیرد، ولی من نمیگذارم صدایش شنیده شود. این اصلاً مقدور نیست. این نشان میدهد فهم یک مدیر ارشد رسانهای ما چقدر از رسانه پایین و ناقص است.
وی ادامه داد: این امر مجموعی از خطای مدیریتی، مدیریت سلیقهای ولجبازی است. اما مدیر یک رسانه نمیتواند لجباز باشد. لجبازی در مدیریت جایی ندارد. سوءمدیریت اجزایی دارد که یکی از آنها لجبازی، دیگری بیتوجهی به سرمایههای انسانی و تخصصها است.
او اضافه کرد: اگر مدیری باهوش باشد اتفاقاً سرمایههای انسانی بزرگتر از خودش را به کار میگیرد نه اینکه به دنبال آدمهای حرفشنو و مطیع باشد آن هم بدون توجه به تخصص به محض اینکه فروغی آمد بدون دلیل مشخص، فردوسیپور را حذف کرد و بعد هم گفت کار داشت از مدار خارج میشد. ولی مدار برای هر آدمی و به اندازه بزرگی آن آدم متفاوت است. مدار شما آقای فروغی! خیلی کوچک است. این دایره آنقدر کوچک شده که مرکز آن هم از دایره بیرون افتاده است. اینکه نمیشود؟ شما دارید رسانهای که متعلق به مردم است را اداره میکنید؛ نمیتوانید آن را با سلیقه شخصی و لجبازی بچگانه اداره کنید، چون در نهایت، ته ماجرا اینطوری میشود. از چپ و راست بخورید و تحقیر شوید. طرف مقابل سکوت کرده است، ولی خودبهخود زمان به نفع او پیش میرود و مردم به نفع او عمل میکنند و پیشامدهایی میشود که از دست آقای فروغی خارج است.
وی افزود: شما به جایی که کیفیت خود را بالاتر ببری میخواهی آن رسانه را هم پایین بکشی. اینها سادهترین چیزی که باید بفهمند را نمیفهمند. این یک نوع بدفهمی از رسانه و لجبازی است که آدمهای کاربلد را کنار بگذارند؛ چه تو سریالها، چه تو تلویزیون چه عادل فردوسیپور و چه دیگران. بعد میدان را به آدمهایی با کیفیت و تخصص پایین بدهند که مناسبات دیگری دارند. در واقع مدیران رسانه کاملاً در قرن نوزدهم ماندند و عملاً بهروز نشدند. آنها هیچ درکی از رسانههای جدید ندارند و نمیدانند که شما در این شرایط هر دری را که ببندی از یک سوراخ دیگری بیرون میزند و آنها باید فقط بنشینند و تحقیر شدن خودشان را تماشا کنند.